این همه لایک و قربان صدقه از طرف مردم؟ آن هم برای قوزک پا؟! برای بدن برهنه در دریا؟ برای کفش های یک توله سگ؟!!!


یک خواننده نسبتاً پر طرفدار در اینستاگرام تصویری از توله سگش منتشر می کند. زیرش هم می نویسد: کفش های جدید آقای میکی!



ده ها هزار طرفدار آن خواننده، کفش های جدید توله سگ را لایک می کنند. هزاران نفر هم کامنت می گذارند و کفش های جدید را به آقای میکی تبریک می گویند و قربان صدقه اش می روند.



یک خبرنگار، واقعه را ثبت می کند و به خواننده تذکر می دهد که این کار در شأن شما نیست. شما الگویید و باید شئون جامعه را رعایت کنید. و جناب خواننده، فی الفور پاسخ کوبنده می دهد: زندگی شخصی م است. به شما ربطی ندارد. شما حسودید. شما بدگویید و می خواهید مرا خراب کنید...!



فردا، خبر منتشر می شود و طرفداران دو آتشه ی آقای خواننده می ریزند توی سایت و آن خبر. و هر توهینی که به ذهن آدمیزاد می رسد یا حتی نمی رسد را برای خبرنگار می فرستند. توهین هایی شنیع. به خانواده خبرنگار. به مقدسات. به مقامات مملکتی. به همه چیز. به همه کس. آن قدر که نمی شد هیچ یک از آن ها را تایید کرد....



تمام شد. دل طرفداران خنک شد. لبخند تلخی هم بر لب خبرنگار نشست: تمام این توهین ها برای من اجر و حسنه است. من این خبر رو برای امر به معروف و نهی از منکر تنظیم کردم...



***



حمایت یک خواننده دیگر از یک رقاص بدکاره غربی، انتشار ناخن های لاک زده یک بازیگر دیگر و هزاران لایک و قربان صدقه از طرف طرفدارانش، انتشار تصویر برهنه فلان هنرمند شهیر در دریا و... . بعضی از این اتفاقات با واکنش های منفی روبرو شد و تمام این ها با یک جمله توجیه شد: زندگی شخصی م است و به کسی مربوط نیست.



واقعاً زندگی شخصی خودت است؟ اگر زندگی شخصی ت است، پس توی صفحه "اجتماعی"ت چه کار می کند؟



یعنی نمی دانی که این تصویر را همه هوادارانت می بینند؟



یعنی تو نمی دانی با انتشار یک عکس یا ویدئو در اینترنت، آن تصویر عمومی تلقی می شود؟



یعنی تو نمی دانی که قداست ساحت هنر، نمی گذارد که هر عکس و جمله و رفتاری را در این "حریم بسیار شخصی(!)" به خوردِ مردم بدهی؟



یعنی اصلاً تو همه جزئیات زندگی شخصی ت را در اینستاگرام و فیس بوکت می گذاری...؟



جواب اظهر من الشمس است. هر عقل سلیمی می داند که این ها بهانه است و توجیه های خنده دار. اما نکته تلخ  و مهم تر آن جاست: این همه لایک و قربان صدقه از طرف مردم؟ آن هم برای قوزک پا؟! برای بدن برهنه در دریا؟ برای کفش های یک توله سگ؟!!!



***



یک هنرمند یک آدم معمولی است. که بعد از یک اتفاق هنری یک دفعه هنرش گل می کند و معروف می شود. و این خودِ ما هستیم که او را معروف می کنیم. و اگر ما به او اعتنا نکنیم هیچ فرقی با خودِ ما نمی کند. اما ما به او اعتنا می کنیم. از او امضا می گیریم. قربان صدقه اش می رویم. اگر جایی او را ببینیم با ذوق و شوق برای همه تعریف می کنیم. اگر در شبکه های اجتماعی هم باشیم قطعا او را دنبال می کنیم. و نگاه که می کنیم می بینیم جزئیات  زندگیش را هم می دانیم. برای همین است که طلاق فلان آدم معروف مثل بمب صدا می کند و همه سایت ها و مجله ها را در می نوردد. برای همین است که سایتهایی که عکسهای زندگی هنرمندان را منتشر می کنند بشدت پر کلیک ند. و برای همین است که گیشه باجه های مطبوعاتی مملکت مان پر است از مجله های زرد و بی خاصیتی که درباره آن آدم معروف ها می نویسد.




آن آدم معروف می شود. و بعد ناخود اگاه بخاطر داشتن این همه هوادار غرور می گیردش. و بعد باد می کند. و وقتی می بیند نظرش برای هوادارانش مهم است شروع می کند به اظهار نظر درباره همه چیز. و بزرگتر می شود بین مردم. و بزرگتر و بزرگتر و مثل حباب ناگاه می ترکد!



شجریان را یادتان هست؟ همه ما عاشق صدایش بودیم. همه ما می مردیم برای ربنایی که ماه رمضانمان باهاش گره خورده بود. اما شجریان دوست داشتنی ما یک دفعه موقع فتنه88، ناگاه زد زیر میز بازی و به همه مقدسات مان توهین کرد. و قرائت های شخصی و منحرفش از دین را با نخوت و غرور تحویل ما مردم داد. بله! یک خواننده که بخاطر صدای خوبش بین مردم مطرح شد، شروع کرد به اظهار نظرهای سیاسی و فقهی!  و حتی به عقاید بخش وسیعی از هوادارانش توهین کرد...



کسی که خودمان او را باد کردیم، تیشه برداشت و افتاد به جان خودمان...!



حالا کسی حواسش نبود که باباجان! ما "صدای" این بنده خدا را دوست داشتیم نه عقایدش را. یا فرضا ما بازیِ فلان بازیگر را دوست داشتیم و رأی سیاسی ش اصلاً برایمان مهم نبود!



دیگر کسی نمی پرسد اگر آن اول ها فقط هنرِ آن هنرمند برایمان مهم بوده، پس چرا حالا نظرات دینی و اجتماعی و سیاسیش هم مهم شده؟!



تمام حرف اینجاست: ما فقط یک "شاخصه" را دوست می داریم؛ اما تمام "شخصیت" طرف برای مان مهم می شود.



صادق باشیم. این ها همه جوگیری خودمان است. اگر خودمان هوشیاری می کردیم یقیناً هیچ هنرمندی جرأت نمی کرد چیزی جز هنرش را در معرض نمایش عمومی بگذارد. یقیناً هیچ بازیگری به خودش اجازه نمی داد عکس سگ و گربه ی خانگیش را برای طرفدارانش به اشتراک بگذارد. و هیچ خواننده ای نظرات شاذ و بعضا خنده دارش را در هر زمینه سیاسی، فرهنگی اجتماعی را منتشر نمی کرد.



صادق تر باشیم: برای ما "من قال" خیلی مهم تر از "ما قال" است...



و همین است که بعضی ها از هر رفتار زشت و زیبای آدم محبوبشان حمایت می کنند. و ناخن پای فلان خانم بازیگر 28000 لایک می گیرد. و توله سگ آقای خواننده 7000 لایک می گیرد. و هزاران نظر و قربان صدقه...



همین است که رفتن شادمهر و گلشیفته، دنیای هنر مان را تکان می دهد. و همین است که کشف حجاب فلان خانم بازیگر در "صدای آمریکا" همه مان را پریشان می کند...



و همین است که باعث می شود اظهار نظر سیاسی شاذ یک ذاکر اهل بیت برای بچه هیئتی هایمان شنیدنی باشد و مهم. و همین است که باعث می شود ما حواسمان نباشد که ما تشنه ذکر آسمانی حضرات اهل بیت هستیم، نه ذاکر. و همین است که باعث می شود حواسمان نباشد که "ذکر" برای ما قداست دارد نه "ذاکر"...


ما هم چنان زود ذوق می کنیم. حتی وقتی چادر را روی سر یک بانوی بازیگر می بینیم شروع می کنیم به متن های عاشقانه نوشتن برایش. و اگر حامد زمانی ای در موسیقی پیدا کنیم که ارزشی می خواند، او را تنها امید موسیقی کشور می خوانیم و قربان صدقه اش می رویم و برایش کمپین تسبیح آبی ها راه می اندازیم و نا خواسته شروع می کنیم به باد کردن حبابش...



حواسم هست که هم از هنرمندنماهای ضد انقلاب اسم بردم و هم انقلابی ها. چون این موضوع در همه طیف طرفدارها وجود دارد. چون همانقدر که جماعت سبز به هنرمندانش تعصب افراطی دارد، حزب اللهی ها هم دارند. نگاهی به کامنت های صفحات شخصی هر دو طیف بندازید. عین هم هستند. هر دو پر از ابراز احساسات افراطی. هر دو پر است از قربانت بروم و فدایت بشوم و تو بی نظیری و فلان و بهمان...



و چه بد است که خودِ آدم ها را "ارزش" می گیریم، نه "ارزشی خواندنش" را...



و چه بد است که آدم های محبوب مان را ملاک و میزان حق می گیریم، نه حق را ملاک شناخت اشخاص...



و چه بد است که حتی از یک انتقاد ساده از آدم محبوب مان هم زود ناراحت می شویم...



و چه تلخ است که بعضی دیگر از ما حاضرند برای حمایت از تمام رفتارهای آدم محبوبشان به همه کس و همه چیز توهین کنند و ناسزا بگویند...



پ.ن: حضرت ابوتراب علیه السلام فرمود: نبینید که می گوید، ببینید چه می گوید...



حضرت ابوتراب علیه السلام فرمود: حق را بشناس و بعد اهل آن را بر اساس آن بشناس...



جان کلام همین دو تا درّ آسمانی مولاست. والسلام...

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان