همه چیز درباره میرزا کوچک خان جنگلی

۱۳۹۹/۰۹/۱۱ ۲۲:۲۸ چاپ کد خبر: 114335
به گزارش لنگرخبر، عزت الله کاظمی فتیده طی یادداشتی که آن را در اختیار تحریریه لنگرخبر قرارداد نوشت: در تاریخ ایران زمین جنبش های مردمی و انقلابی زیادی به وقوع پیوسته است که بیشترین هدف اصلی آن ها، مبارزه با استعمار و استبداد حاکمان زمانه خود بوده است، رهبران این جنبش ها همگی دارای مقام و اعتبار بالایی بوده اند. جنبش جنگل یکی از این جنبش های مردمی است که به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی در زمان جنبش مشروطه به وقوع پیوست و نسبت به دیگر جنبش های این دوره، مانند (جنبش محمد خیابانی در تبریز، کلنل محمدتقى خان پسیان در مشهد و ستارخان و باقرخان در مشروطه) ازلحاظ مدت و مکان نهضت از اهمیت بالایی برخوردار است.

امام خمینی در مورد قیام های صدساله اخیر و قیام میرزا کوچک خان جنگلی می فرماید:

این قیام ها که ما شاهدش بودیم ایجادش همه از علما بود … این قیام هایی که در این صدسال شده است از کى بوده؟ چند قیام در این صدسال؟ کى رأس این ها بوده؟ ... در این صدسال هر چه قیام بوده است تقریباً از این ها بوده، تبریز هم خیابانى هم یکى از آقایان. بله جنگل هم بوده‏اند. آن ها هم بوده‏اند، اما در اقلیت بودند. عمده‏اش این ها بودند. پس اینکه مى‏گویند که روحانیون دربارى‏اند، یعنى براى دربار دارند کار مى‏کنند، این ها کارى مى‏کنند که مردم را خواب کنند و دربار بچاپندشان، این حرف صحیح نیست. باز در هر شهرى از شهرها بروید، آن روحانى آن شهر اگر علناً نتواند مخالفت کند با این ها، مخالفت [پنهانى‏] مى‏کرده است… (صحیفه امام، ج‏۸، ص: ۴۵۸)

شیخ یونس، معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، در سال 1257 ش در محله استادسرای رشت دیده به جهان گشود. پدرش، میرزا بزرگ، از روحانیون رشت بود. خانواده میرزا کوچک وضعیت متوسطی داشتند. در قیاس بانام پدرش ـ که میرزا بزرگ بود ـ او را میرزا کوچک می خواندند. میرزا کوچک تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع که در آن موقع رونق خوبی داشت، گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجره ای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنا بر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در مسیر نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگی اش را تغییر داد.

میرزا کوچک مردی خوش چهره، بااخلاق، مهربان، متواضع، صریح اللهجه، هواخواه آزادی و عدالت، پشتیبان ستم دیدگان و ضعفا، بردبار و پرطاقت بود و در شنیدن حرف های دیگران، حوصله زیادی از خود نشان می داد. در عفت و پاک دامنی ممتاز بود. همیشه نامه های خود را با کلمه (هوالحق) شروع می کرد، هرگز نمی گذاشت او را خان صدا کنند و در فرایض دینی کوتاهی نمی کرد و به قضا و قدر اعتقاد فراوانی داشت. (گیلک، ١٣٧١: ص ١٧)

علی اکبر دهخدا که میرزا کوچک خان را در سنین جوانی دیده بود، در حاشیه ای که بر یکی از عکس های کوچک خان نگاشته آورده است:

میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود ... در اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی ساله می نمود. درنهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود، شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است دفاع از او را واجب می شمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمی شد ... همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم می کرد. (خاطرات دهخدا از زبان دهخدا، ص ۲۳)

میرزا هنگامی که در تهران به سر می برد، با چند تن از رجال خوش نام وابسته به «گروه اتحاد اسلام» تماس گرفت. این سازمان که به زعامت سید جمال الدین اسدآبادی شکل گرفته بود، هدف آن گردآوردن تمام مسلمانان جهان زیر یک پرچم و متحد ساختن آن ها برای مبارزه با استعمار و کسب قدرت و ایجاد یک وزنه سیاسی برای دنیای اسلام بود. در ایران افرادی همچون سید رضا مساوات، سید حسن مدرس، طاهر تنکابنی و چند نفر دیگر از طرف داران این سازمان بودند.

میرزا بعد از مشورت با این افراد، به این نتیجه رسید که کانون ثابتی بر ضد تجاوز و بیدادگری خارجیان و عمال داخلی آن ها به وجود آورد و از شدت ظلم و فشار بکاهد. بدین ترتیب میرزا، نهضتِ خود را هیئت اتحاد اسلام نامید.

او و هم فکرانش پس از فراهم شدن زمینه مبارزه علنی با عوامل استعمار و استبداد با صدور بیانیه ای نهضت را آغاز کردند. در این بیانیه چنین نوشتند:

ماقبل از هر چیز، طرفدار استقلال ایران هستیم؛ استقلالی به تمام معنی کلمه... با هیچ کس نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دولت ایران دوستیم و با دشمن این آب وخاک با تمام خصومت دشمن،... بعد از احراز استقلال، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی نقطه نظر ماست؛ چراکه هرچه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است و بس...

پس ازآن که مردم از حرکت میرزا کوچک خان و دوستانش آگاه شدند، فوج فوج به او پیوستند و بدین وسیله نهضت جنگل توسعه یافت. شماری از افسران برای تربیت افراد و تعلیم فنون نظامی آنان استخدام شدند. در سال 1299 کنگره ای در کسما تشکیل شد و جنگلی ها در این کنگره مشی آینده خود را تصویب کردند. ابتدا همراهان میرزا هفده تن بودند که بعدها با پیوستن مبارزان کرد و دیگر مبارزان؛ عده آن ها افزوده شد.

در بحبوحه قیام میرزا می خواستند او را یاغی و آشوبگر معرفی کنند. در همین راستا از آیه الله سید حسن مدرس روحانی برجسته عصر مشروطه استفتایی به این مضمون شد: «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد اسلام و جنگلی ها در حدود گیلان قیام و عملاً خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا داشته و حقیقتاً موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»

شهید مدرس در جواب نوشت: «حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آن ها در گیلان عملیاتی بوده ...، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پرواضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه باهمچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است». (وب سایت کنگره ملی بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی)

آقای دکتر سید علی قادری در کتاب خمینی روح الله با زبان داستان، علاقه امام خمینی (ره) به میرزا را در سنین نوجوانی بیان می کند. در بخشی از این کتاب آمده است:

یک روز برادرش آقا مرتضی که در این زمان در حوزه اصفهان درس می خواند با کوله ای پر از خبرهای خوش جنگل که در اصفهان شنیده بود به مرخصی آمد. روح الله او را در آغوش کشید و پس از خبرگیری از اوضاع، او و نورالدین را به مشورت طلبید که آیا تکلیف، پیوستن به نهضت جنگل نیست؟ آقا مرتضی رنگ از رخسارش پرید و آمرانه گفت: اگر برادر بزرگ تر به گردن برادر کوچک تر حقی دارد می گویم صلاح نیست، همین جا بمان درس خود را بخوان! اگر لازم شد باهم می رویم. روح الله به پاس احترام به آقا مرتضی در این مورد سکوت کرد، اما ساکت ننشست. اجازه گرفت برای مبارزان جنگل مقداری آذوقه بفرستد. هر دو برادر استقبال کردند و سه خروار گندم، به نام سه برادر، بار قاطرها شد. (خمینی روح الله، ص 232)

میرزا کوچک خان جنگلی و سران نهضت جنگل پس از اعلام حکومت جمهوری در روز ۱۶ خرداد ۱۲۹۹، ضمن انتشار اعلامیه ای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل »، به مفاسد دستگاه حاکمه ایران و جنایات انگلیسی ها اشاره کردند و در پایان نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتند:

  1. جمعیت انقلاب سرخ ایران، اصول سلطنت را ملغی کرده، جمهوری را رسماً اعلام می نماید.

  2. حکومت موقت جمهوری، حفاظت از جان و مال عموم اهالی را بر عهده می گیرد.

  3. هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقدشده است، لغو و باطل می شناسد.

  4. حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته ، تساوی حقوق را درباره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه می داند.


نکته جالبی که درباره میرزا و قیامش همواره مطرح بوده، قدرت سازمان دهی و تشکیلاتی میرزا کوچک خان بوده است. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما درعین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروه های پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و به کارگیری آن ها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازمان دهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجب آور است بلکه نسبت به رجال باسواد و فرنگ رفته آن زمان نیز قابل تحسین است.

مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای درباره حرکت میرزا کوچک خان می فرماید: قضیه مرحوم میرزا کوچک جنگلى یک قضیه ویژه است؛ اگرچه که در آن دوره خاص - یعنى در دوره فاصله بین مشروطیت و سرکار آمدن رضاخان - حوادث گوناگونى در کشور به وجود آمده و هم زمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور - مثل مرحوم شیخ محمد خیابانى در تبریز، یا کلنل محمدتقى خان پسیان در مشهد - اتفاق افتاده که این ها همه تقریباً هم زمان است، لکن قضیه جنگل یک قضیه ویژه است. آن صبغه مردمى و نجابتى که در کار مرحوم میرزا کوچک خان جنگلى هست، در هیچ کدام از این دو سه کار دیگرى که هم زمان در آن دوره اتفاق افتاد در سرتاسر ایران، نظیر ندارد... در اینکه طلبه بوده، در اینکه روحانى بوده، هیچ شکی نیست. در حوزه خودِ رشت، بزرگانى هم در آن وقت بوده اند که می توانسته از آن ها استفاده کند، در این هیچ تردیدى نیست؛ بنابراین منشأ حرکت میرزا کوچک خان یک منشأ صد درصد دینى و اعتقادى است. (بیانات در دیدار اعضاى ستاد برگزارى کنگره بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی، آبان ماه 1391)

میرزا در آخرین مکتوبی که از وی به یادگار مانده، می نویسد:

عجالتاً با رویه ای که دشمنان ما پیش گرفته اند و شما به خوبی مسبوق هستید شاید به طور موقت یا دائم توانستند موفقیت حاصل نمایند. ولی اتکای بنده و همراهان به خداوند دادگری است که در بسیاری از این اتفاقات ما را در پرتو توجهات خود محافظت کرده است. به جز خداوند به هیچ کس مستظهر نبوده و امیدوارم که توجهات کاملاً شامل حال و یار و معین ما باشد. افسوس می خورم که مردم ایران پس از محو ما خواهند فهمید ما که بودیم و چه می خواستیم و چه کردیم؛ معروف است النعمه اذا فقدت عرفت.

مردم همه منتظرند روزگاری را ببینند که از جمعیت ما اثری به میان نباشد. پس ازآنکه نتایج تلخی از سوء افکار و انتظار خود دیدند آن وقت دودست ندامت به سرکوفته قدر هویت ما را می فهمند. بلی آقای من، امروز دشمنان، ما را دزد و غارتگر خطاب می کنند درصورتی که هیچ قدمی جز درراه آسایش مردم و حفاظت مال و جان و ناموس آن ها برنداشتیم. ما هرگونه اتهاماتی را که به ما نسبت می دهند می شنویم و حکمیت را به خداوند قادر و حاکم علی الاطلاق واگذار می کنیم. عجالتاً تحت تقدیرات الهی هستیم تا ببینیم کار، به کجا منتهی خواهد گردید. در خاتمه سلامتی و دوام شمارا از خداوند مسئلت داشته، ادعیه خالصانه خود را تقدیم می دارد.

سرانجام نهضت میرزا کوچک خان که از سال ١٢٩٤ ه ش آغازشده بود باجان دادن میرزا به همراه کائوک آلمانی که سعی می کردند خود را از طریق بلندی های شمال غرب گیلان به خلخال برسانند در یازدهم آذر ١٣٠٠ ه ش به پایان رسید.

انتهای پیام/
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان