به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، سجاد ستوده طی یادداشتی نوشت: در مواجهه امروزی ما با شهید آوینی چند نکته از اهمیت بسزایی برخوردار است.

نکته اول: مسیری است که «سید مرتضی آوینی» در طول زندگی پرفرازونشیبی که داشته، طی کرده است. مسیری که او را از «کامران آوینی» به «سید شهیدان اهل قلم»، به تعبیر رهبر معظم انقلاب و به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی به «سلاله سلسله سادات» تبدیل کرده است.

 آوینی هرروز زندگی اش را در مسیرِ شدن طی می کرد و این درسی است که باید از او آموخت.آوینی با زیست جهادی و عارفانه این دنیایی اش به همه آموخت که آدمی آمده تا بشود و این صیروریت و تلاش برای شدن است که زیست آن دنیایی اش را می سازد.

او، خود، جایی نوشته است که «من از انتهای یک راه طی شده می آیم» و این رازِ شیدایی سید شهیدان اهل قلم است. آوینی، در رُمان حقیقی «از کامران تا سید مرتضی»، تلاش برای شدن را به همگان می آموزد و این درس مهمی است که باید از آوینی آموخت. آوینی سال های پیش از پیروزی انقلاب به خصوص در سال های قبل از ۱۳۵۶ با آوینی سال های پایانی عمرش به ویژه در فاصله ۴ ساله سال های ۶۸ تا ۷۲ تفاوت های بارزی دارد و این تفاوت ها همگی از مسیری خبر می دهند که او طی کرده است؛ مسیری که آغازش را در نامه معروفی که به برادرش در آمریکا می نویسد، توضیح داده و در همه سال های پس از پیروزی انقلاب با تلاش ها و زحمت هایش که همگی حاصل جذبه روحی حضرت امام (رحمة الله علیه) در وجود اوست، ادامه می یابد تا آوینی را به سید شهیدان اهل قلم بدل کند.

 نکته دیگر آنکه:

آوینی آثار متعدد قابل توجهی اعم از کتاب، مقاله، یادداشت و مستند دارد که برخلاف تبلیغات رسانه ای پیرامون شخص خودش، همچنان مهجور مانده اند.

آوینی نوشته ها و مستندهایی دارد که این نوشته ها و مستندها نورانیتی دارند که باید مستقیماً با این نورانیت مواجه شد و نه باواسطه و از منظر این وآن که این، این وآن؛ همانانی اند که ژرفنای آوینی را به بِرکه کم عمقی بدل کرده اند که کل شناخت مخاطب حزب اللهی از آقا مرتضی را به روایت فتح منحصر کرده است؛ و نه روایت فتح که صدای محزون آوینی که دل می برد! و شهدایی است! و همین...

بعضی ها تلاش دارند تا یک آوینی تحریف شده و تعریف شده بر مبنای دوست داشتنی های خودشان به جوانان عرضه کنند و این آسیب بزرگی است که به واسطه دشمنان دیروزِ آوینی که او را به «تلاش برای جای گرفتن در قلوب هنرمندان بازنشسته طاغوتی» متهم می کردند و امروز آوینی شناس شده اند، بر آوینیِ واقعی وارد می شود.

آوینی روزگاری به خاطر چاپ عکس یک جوان مبارز بوسنیایی با تیپی شبیه هیپی ها و سربند الله اکبر بر پیشانی، مغضوب خود عمار پندارهای آن روزگار شد و در طول این سالیان، خیلی از همان غضب کنندگان، مفسر بیان و فکر آوینی شدند و او را به خیل جوانان مشتاق حزب الهی شناساندند.

و این طور است که سید شهیدان اهل قلم به آوینیِ روایتِ فتح تبدیل می شود. آوینی ای با صدایی محزون و شهدایی! و البته دیگر هیچ!

سید مرتضی آوینی در آخرین سال حیات این دنیایی اش، تقریباً از چپ و راست مورد تفقد قرار می گرفت و گاه استنباط می شد که اینان در تاختن بر سید مرتضی مسابقه ای به راه انداخته اند.

به عنوان مثال، تنها چهار ماه پیش از شهادت آوینی، مجله ای به اصطلاح انقلابی، اقدام به انتشار یادداشت و کاریکاتوری پیرامون او می کند. نویسنده در این یادداشت که آن را به بهانه نقدی بر چاپ داستانی در ماهنامه سوره به سردبیری آوینی نگاشته است، آوینی را "به تلاش برای جای گرفتن در قلوب هنرمندان بازنشسته طاغوتی "، "فدا کردن اعتقادات "، "بی توجهی و عناد و اصرار بر اشتباه " و ... متهم کرده است.

در محتوای کاریکاتور نیز فردی که به ظن نویسنده، خودِ آوینی است، با عینک دودی، صورت صاف و شیوه ایستادن که آدمی را به یاد به اصطلاح منورالفکران غرب زده می اندازد، ترسیم شده و این ها، همه تنها چهار ماه پیش از آن که سید مرتضی آوینی، به «سید شهیدان اهل قلم» ملقب شود، بر اوراق نشریات آن روزگار منتشرشده است.

داستان ما و آن ها و همگان با آوینی و آوینی ها، انگار به جبر تاریخ یا به فلسفه تاریخ تکرار شدنی است و این روزها، این داستان، چه بیشتر از قبل، این گوشه و آن گوشه به چشم می آید.

کلام، قلم و دوربین آوینی اگر روشنفکر غرب زده را می سوزاند و می سوزاند، متحجرین خود عمار پندار را نیز می سوزاند و می سوزاند و چه بسا، این دومی را بیشتر و تیزتر؛ و دعوای مرتضای سوره چی و مرتضای نقادِ فرهنگی و مرتضای مستندساز به ویژه در سال های 68 تا 72 و مرتضای سید شهیدان اهل قلم با این دو گروه روشن تر و پر سر و صداتر از قبل است؛ چه در سوره، چه در معدود حضورهایش در محافل فرهنگی - دانشگاهی و چه حتی در مستند خنجر و شقایق که راوی مظلومیت مسلمانان بوسنیایی است.

حال اصل موضوع چیست؟

آوینی زنده است و عند ربهم یرزقون و آثارش هم اعم از مکتوبات و مشهودات، موجود و زنده اند. باید با او مواجه شد، آثارش را خواند و دید، کاری که حداقل برخی از جوان های روزگار پس از شهادتش در دهه هفتاد انجام دادند و بی واسطه، به خصوص بی واسطهِ آوینی پندارهای جدید که این روزها به مدد رسانه های کم عمق اجتماعی، چهره و محبوب جوانان حزب اللهی دهه هفتادی و دهه هشتادی شده اند، با آوینی و فکر آوینی آشنا شد.

این آوینی ای است که به جوانِ امروز، فکر و عمق می دهد و او را برای نقش آفرینی در آوردگاه تمدنی انقلاب اسلامی با غرب مهیا می کند و این خودِ واقعیِ آوینی است؛ همان آوینی ای که غرب زده و متحجر بر او می تازند.

جامعه امروز ما به خصوص جامعه فکری و فرهنگی امروز ما در مواجهه با غرب و فرهنگ غرب، بیش از هر وقتی و پیش از هر شخصیت و متفکری، به نوع نگاه آوینی به غرب و تحلیلی که او از آن ارائه می کند، نیازمند است و باید برای تحلیل درست غرب و شیوه های مواجهه با ابعاد مختلف آن، غرب را از منظر سید شهیدان اهل قلم به نظاره نشست و از دیدگاه آوینی که بیشترین قرابت را با نگاه مترقی و تمدن ساز انقلاب اسلامی دارد، به تحلیل ماهیت غرب و دستاوردهایش پرداخت و این، البته شدنی نیست جز آنکه آثار قلمی و تصویری شهید آوینی از مهجوریت درآیند و به مرجع و یکی از منابع اصلی رجوع فعالان فکری و فرهنگی تبدیل شوند.

انتهای پیام/۸۴۰۰۸

همرسانی کنید:
برچسب‎ها : پراکنی

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان