سفری آفاقی از قاسم آباد تا ماووت

۱۴۰۰/۰۷/۱۱ ۱۰:۳۴ چاپ کد خبر: 134958
[ad_1]

به گزارش خبرگزاری فارس از رودسر، شنیده بودم قاسم آباد چابکسر، شهید زیاد داده و جوان از دست داده های زیادی در این منطقه نفس می کشند، هنوز بودند مادران و پدرانی که تاریخ معاصر ایران را شکل می دادند و رسانه ای ها باید بر مبنای رسالت خبری شان در مسیر ثبت تاریخ شفاهی گیلان قدم بردارند.

با چند تن از اهالی قلم عازم دیداری شدیم که به حتم صاحب خانه دعوتمان کرده بود، گویا هر مقدار ما در ثبت رشادت ها و ادامه دادن راه فرزندان خمینی کبیر کوتاهی کردیم آن ها خودشان هنوز زنده اند و هم پرچم دار این مسیرند و هم برای زنده نگاه داشتن تاریخ این مرز و بوم از نویسندگان دعوت می کنند.

راهی شدیم و به قاسم آباد رسیدیم، در کوچه های روستا قدم می زدیم و تابلوهای یادمان شهدا را نظاره می کردیم که گفتند مادر عزیزی چشم به راه ماست و با وجود بیماری، ما را به ملاقات خود پذیرفته، خرسند از مهمان نوازی بودیم و نگران از زحمتی که برای این مادر عزیز داشتیم، اما این اسوه صبر و استقامت نماد غیرت بود و تاریخ ایران به پاس رشادت و صبوری اش باید تمام قد بایستد.

نزدیک خانه ای شدیم که زیبایی روستایی آن زبانزد بود و استقبال مادرانه اش بی نظیر، کمرش خم بود و دست هایش می لرزید اما قلبش به وسعت دریای نیلگون خلیج همیشه فارس بزرگ بود و آرام، باید بودی و می دیدی برق چشمانش را از خوشحالی دیدار مهمانان فرزند دلیرش سردار زکریا، زکریای عزیزی که هم سردار بود و هم دلیر و هم عزیزدل مادر!

 

پسری آرام بود و کمک حال مادر، مادرش می گوید: «وابستگی زیادی به من داشت و با هم مأنوس بودیم و بدون من یک شب هم نمی توانست در جایی بماند، برای خرید لباس و گرفتن پول توجیبی تقاضایی نداشت و از همان اوان کودکی نمازش را می خواند.»

آن طور که شنیده بودن آقا زکریا در دوران انقلاب، یکی از نیروهای فعال محله بود و در سازماندهی و رهبری بچه های محل نقش زیادی داشت، همواره در تحولات و دگرگونی های انقلاب و راهپیمای ها حاضر بود، ایمان قوی و اخلاق خوب و حسنه داشت و رفتارش با کوچک ترها و بزرگ ترها به یک نحو بود و به همه احترام می گذاشت؛ گمان می کنم این صفات نیک و خلق و خوی آراسته به ایمان و تقوا ویژگی تمامی شهدای ایران عزیزمان است، هم رزمان و رفقای حاجی دوران ما، سردار دل هایی که این شعار حیات را از همان خاک جبهه ها و هم سنگری هایش به یادگار داشت که: «برای شهید شدن باید شهید زندگی کرد.» و الحق خدای شهدا آنانی که شهید بوده اند را شهید می برد.

 

می گفتم؛ سردار شهید زکریا (اصغر) رحیم زاده اهل روستای قاسم آباد چابکسر بود، او اخلاق منحصر به فردی داشت و  اگر برای دوستان و برادران دینی از نظر اقتصادی یا اجتماعی مشکلی پیش می آمد سعی می کرد که آن را به هر طریقی مرتفع کند چرا که نسبت به مشکلات دیگران حساس بود و رنج می برد.

این شهید عزیز قاسم آبادی بامسؤولیت جانشین گردان امام حسین (ع) از لشکر قدس در عملیات نصر۴ در منطقه ماووت عراق شرکت کرد و با توجه به شناختی که از منطقه داشت به اتفاق گروهی از نیروهای تحت امر توانست در جبهه دشمن نفوذ کند.

 

تورق در وصیت نامه شهید حال و هوای دیگری داشت، نوشته بود:

«... ای برادران نگذارید اسلحه ای که دارم در گوشه ای بیفتد و خراب شود آن را بردارید و مبارزه را ادامه دهید تا پیروز شوید...»

زکریای قصه ما یا همان اصغر مادرش، در ۱۵ اسفند سال ۳۸ در روستای قاسم آباد سفلی از توابع شهرستان رودسر به دنیا آمد و تا سال سوم متوسطه در منطقه خود درس خواند و بعد از آن راهی دانشسرای کشاورزی لاکان رشت شد و دیپلم کشاورزی گرفت.

اصغر آقا، در سال ۶۰ وارد سپاه شد و در دفعات مکرر راهی جبهه های جنوب و غرب کشور تا با دشمنان حق علیه باطل بجنگد، او سرانجام در چهارمین روز تیر ماه ۱۳۶۶ در منطقه ماووت عراق و در سن ۲۸ سالگی به دوستان شهیدش پیوست تا در جوار سید الشهدا زندگی جدیدی را آغاز کنند.

 

 

در سومین دیدار خبرنگاران بسیج رسانه استان گیلان به مناسبت هفته دفاع مقدس به روستای قاسم آباد بخش چابکسر عزیمت کردیم و به دیدار یادگارانی رفتیم که در سال های دور، جگر گوشه خود را از دست داده بودند و سال ها در غم فراق عزیزانشان اشک ریختند و  صبر پیشه کردند، باید ایستادگی و استقامت را آنان یاد بگیریم و همواره خود را مدیون آنانی بدانیم که رفتند تا ما بمانیم!

 

انتهای پیام/۸۴۰۰۷


[ad_2]
منبع
همرسانی کنید:
برچسب‎ها : سید

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان