[ad_1]

به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه تلویزیونی سوره با عنوان «از صلح حسنی تا قیام حسینی» با حضور آیت الله محسن اراکی عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای عالی حوزه های علمیه از آنتن شبکه چهار سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و در آن، دو رویکرد صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین (ع) در زمان های مختلف مورد بررسی قرار گرفت.

مجری برنامه در ابتدا گفت: در تاریخ اسلام با دو شخصیت در شیعه مواجه هستیم که هر دو از ۵ تن هستند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که هر یک در برهه های تاریخی دو حرکت متفاوت در ظاهر از خود نشان می دهند یکی صلح می کند و دیگری قیام خونین دارد. برای درک تفاوت این دو رویکرد و مبانی این تفاوت باید از کدام نقطه آغاز کنیم؟

آیت الله اراکی در پاسخ گفت: این تفاوت تنها در موضع گیری امام حسن مجتبی (ع) و سیدالشهدا (ع) دیده نمی شود. بلکه این تفاوت در موضع گیری یک امام دیگر ولی در دو برهه تاریخی نیز دیده می شود. حضرت علی (ع) در دوره خلافت به یک شکلی و در دوره پیش از خلافت نیز به شکل دیگری عمل کردند. سید الشهدا (ع) ۲۰ سال بعد از شهادت حضرت علی (ع) به یک شیوه و در جریان کربلا به شیوه دیگری عمل کرده است. عجیب تر از این شیوه، حرکت امام صادق (ع) است که ازیک سو درباره قیام زید و قیام علوین جملات رسایی را دارند و زمانی پشتیبانی از خروج و قیام زید می کنند ولی از سوی دیگر همان امام نزدیکان خود را نهی می کند که به زید بپیوندند. معلوم می شود جریانی در کار است. نمی توان از سنت های حاکم بر تاریخ در بررسی رفتار و سیره ائمه اطهار صرف نظر کرد مخصوصا سیره سیاسی آنها. زمانی هم که میخواهیم سیره سیاسی آنها را در بستر سنت های حاکم بر تاریخ نگاه کنیم باید از نگاهی که قرآن به فلسفه تاریخ و سنت های حاکم بر تاریخ می نگرد، دیده شود.

سپس مجری برنامه گفت: پس ما تا اینجا دو مبنا داریم یکی اینکه تاریخ، سنت هایی دارد که این سنت ها حاکم بر تاریخ هستند و دو اینکه تحلیلگر شیعه باید این سنت ها را از تحلیلی که از سنت های قرآنی به دست می آورد، درک کند.

که آیت الله اراکی پاسخ داد: ما نمی توانیم به عنوان مثال با نگاه کمونیست ها در تحلیل تاریخ؛ رفتار امام حسن و امام حسین را تحلیل کنیم یا اینکه از نگاه برخی از تاریخ دانان غربی که به یک شکل خاصی به تاریخ نگاه می کنند، رفتار یک رهبر دینی اسلامی را تحلیل کنیم. چون خواستگاه رفتار این رهبر، خواستگاه همین نگاه دینی است. قرآن کریم سنت هایی را تبیین می کند که این سنت ها در سنت معصومین تشریح و تبیین شده است. ما نمی توانیم به همه سنت ها اشاره کنیم اما به یکی از سنت ها اشاره می کنم که بستر بسیاری از موضع های ائمه را تشکیل می دهد و آن سنت عدل و فرصت عدل است. اینها سنت های مکمل هم هستند. به طور کلی سنت مهمی در جهان آفرینش حاکم است. جهان هستی بر اصول عدل و حقانیت برپاست. همین اصل در آفرینش جامعه بشری و سنت های حاکم بر آن نیز وجود دارد.

وی افزود: جامعه بشری از نظر سنت های الهی، یا باید جامعه عدلی باشد که در آن عقل گسترش یافته و عدل به طور فعلی در آن جامعه جریان دارد و محقق شده باشد. اگر چنین نیست باید طوری باشد که بتواند زمینه پیدایش جامعه عدل را در آینده فراهم کند. این را می گوییم فرصت عدل. این جامعه باید جامعه ای باشد که بتواند در مسیر تحقق عدل جامعه حرکت کند. این برای همه جوامع بشری است.

عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: سنت نزول عذاب بر امت ها و انقراض جامعه ها چه بوده است؟ سنتی که به انقراض جوامع منتهی می شده این است که اگر جامعه ای نه عدل بر آن حاکم باشد و نه بتواند بذر پیدایش جامعه عدل آینده باشد؛ دیگر توجیهی برای وجودش در جهان نیست. قرآن از جامعه نوح تعریف می کند. نوح می گوید خداوندا عذاب نازل کن. در واقع پیامبران زبان سنت های الهی است. یعنی پیامبران از روی ناراحتی و خشم چنین نفرینی نمی کنند. حضرت امیر می گوید پیامبر را در خواب دیده است و او گفته که نفرین کن. نفرین حضرت علی(ع) این بود که خدایا مرا با بهتر از اینها محشور کند و آنها را با بدترین ها مشحور کن. در واقع زمانی که ائمه دعا یا نفرین می کنند چون سنت الهی از زبان آنها جاری می شود به وقوع می پیوندد. نوح هم می گوید خدایا از این جامعه کافر یک نفر هم به جا نماند. چون اگر تو اینها را رها کنی این افراد نه تنها خودشان به عدل نمی روند بلکه نسل آنها نیز تا قیامت هم به سمت عدل نمی روند و مردم را گمراه می کنند. فرض کنید باغبانی که باغی را مدیریت می کند، این زحمت و تلاش آن چه زمانی توجیه پذیر است؟ یا زمانی که باید این باغ ثمره بدهد و یا اینکه در آینده ثمر بدهد. اگر این زحمت برای علف هرز باشد، آن کار عبث خواهد بود. در حالی که ما هیچ عبثی در جهان نداریم.

عضو شورای عالی حوزه های علمیه گفت: سنت انقراض هم دو نوع است. یکی سنت انقراض یا سنت جایگزینی که در قرآن با سنت تبدیل بیان شده است. تبدیل این طور است که جامعه ای فرای آن جایگزین می شود یا اینکه جامعه دیگری دورن آن جامعه بوده اما محدود. ما در جوامع بشری می توانیم جامعه کلان و جامعه خرد درون جامعه کلان داشته باشیم. جامعه خرد تضمین کننده فرصت عدل است. حضرت علی (ع) در جلسه شورایی که خلیفه دوم تشکیل داده بود فرموده است قدرت در جامعه اسلامی حق اهل بیت است. این جمله همه تاریخ جامعه اسلامی را خلاصه می کند. حضرت این فرمایش را در همان جلسات گفتگوهای درون شورایی زمانی که عثمان برای خلافت انتخاب شود مطرح کرده اند. حقی که گفته شده به معنی این نیست که حق خاص است مثل خانه ای که در مالکیت فردی است. حضرت گفتند اگر این حق را به ما بدهید که عدل به فعل است واگر ندادید در آخر قافله منتظر خواهیم ماند و شبروی طولانی در پی می آید اما این شبروی طولانی سرانجام به حکومت ما منتج می شود. این همان جامعه خردی است که گفتیم. یعنی اگر در جامعه ای که ستمکار است و عدل به فعل در آن نیست ؛ جامعه خردی شکل نگیرد که تضمین کننده فرصت عدل باشد، رو به انقراض می رود.

آیت الله اراکی در ادامه سخنانش گفت: در این بستر موضوع صلح و جنگ را داریم. شما می گویید که چرا امام حسن نجنگید ولی امام حسین جنگید. این سوال را شیعیان از ائمه پرسیده اند. گاهی در پاسخ چنین گفته شده که خداوند دستور داده است. این پاسخ طبق درک آن جوامع داده شد. ما دو نوع صلح تاکتیکی و صلح راهبردی یا استراتژیک داریم. صلح تاکتیکی در مکتب های غیر الهی وجود دارد. شاید توضیح آن به مبحث بیشتری نیاز است و اینکه چرا در مکتب هایی که اعتقاد به خداوند نیست صلح راهبردی نتیجه نمی دهد. ولی در مکتب انبیا اصل بر صلح راهبردی است. در قرآن کریم به قاعده ای در این راستا اشاره شده است و آن این است که خداوند می گوید ما کره زمین را برای زندگی آرام شما ساختیم. در آیه دیگری می گوید که افسادها بعد از اصلاح ها آمده است و در کره زمین اصل بر اصلاح است. ما برای شما زمین صالح فراهم کرده ایم. امام صادق می فرمایند که در کره زمین دو دولت آدم یا دولت ابلیس بوده اند. هر گاه عدل پیاده شود اینجا دولت آدم است. دولت آدم نیز دولت اصلی است. به تدریج کسانی آمده اند که این دولت را از صاحبان اصلی دولت که همان برقرار کنندگان عدل هستند، گرفته اند. هر گاه فساد بیاید باز هم دوباره دوره عدلی به وجود می آید. اصلا فلسفه امید و انتظار از اینجا می آید. صلح ما بر مبنای چنین نگاهی، استراتژیک است. جنگ را مفسدان به وجود می آورند. حاکمان عادل ، جامعه را اصلاح می کنند آنها که با عدل سازگاری ندارند می خواهند قدرت را از حاکمان عادل بگیرند تا هوای نفس خود را در جامعه پیاده کنند.

وی افزود: صلح راهبردی در نگاه دینی به تاریخ وجود دارد. درحالی که صلح راهبردی بر مبنای فلسفه های تاریخی دیگر اصلا توجیه ندارد. جنگ قدرت است و همیشه جنگ بوده است و اگر توجیه تاکتیکی نداشته باشد باید قدرت بیشتر را کسب کرد. اگر صلحی هم باشد تاکیتیکی است. یعنی اگر اصحاب قدرت با هم کنار می آیند بر این اساس است که یا قدرت خود را نگه دارند یا فرصتی ایجاد کنند تا بتوانند تجاوزی دیگر بر آن یکی قدرت داشته باشند. به این صلح تاکتیکی می گوییم. در روش ائمه اطهار هر کجا می بینیم که جنگی شروع شده این جنگ در این راستا قابل توجیه است یعنی اگر ائمه می گویند که اگر جنگی نکنند فرصت عدل از بین می رود. گاهی توسعه فرصت عدل با جنگ تحقق پیدا نمی کرده بلکه با صلح تحقق داشته است. اینجاست که هر دو امام حسین و امام حسن یک کار را کردند . شرایط طوری بوده که امام مجتبی اگر در آن شرایط جنگ می کرد، کلا جامعه عدل نه تنها نابود می شد بلکه فرصت جامعه عدل هم از بین می رفت.

در بخش بعدی این برنامه، مجری پرسید: چرا اگر امام حسن وارد جنگ می شد، فرصت عدل از میان می رفت؟

که آیت الله اراکی در پاسخ گفت: چون به عنوان مثال معاویه تظاهر به تبعیت از اسلام می کرد و هر کاری انجام می داد سعی داشت با مسائل دینی توجیه کند و مردم عامی هم نمی توانستند فرق آنها را درک کنند. اگر در چنین شرایطی امام حسن کشته میشد، تمام این جامعه خردی که باید فرصت عدل را زنده نگه می داشتند نیز از بین می رفتند و دیگر چیزی به نام اسلام رسول اکرم باقی نمی ماند. در زمان حضرت علی (ع) خیلی ها از ارکان جامعه خِرد شهید شدند. مانند مالک اشتر. شهادت امیر المومنین ضربه کاری بود. اصلا او با هیچ شخصیتی بعد از پیامبر قابل قیاس نیست. شیعیان علی همان مومنان پاک پایبند به سنت رسول هستند. امام حسن نوه پیامبر بوده است اما جایگاه امیرالمومنین جایگاه دیگری بود. چون او شریک پیامبر در تاسیس اسلام بوده است. این شریک قدرتمند حذف شده بود. پس از اینکه امام حسن خلافت ظاهری را بر عهده گرفت از همان اول همه می گفتند که امام حسن نمی خواهد بجنگد. شرایط جوری بود که جز با صلح نمی شد جامعه را نگه داشت.

سپس مجری برنامه از آیت الله اراکی پرسید چند سال بعد از صلح امام حسن ، قیام امام حسین(ع) را دیدیم. چگونه سیدالشهدا با قیام خونین باز هم توانست فرصت عدل را نگه دارد؟

آیت الله اراکی هم در پاسخ به این سوال گفت: وقتی امام حسن تلاش کرد که صلح را برقرار کند. در مدت ۲۰ سال بعد از شهادت حضرت علی و جکومت معاویه ، بسباری از روایاتی که نمی شد بیان کرد؛ را بیان کردند. فضای کوفه و مدینه برای شیعیان باز شد. روایاتی که در دوره های قبل ممنوع بود بیان می شد. به عنوان مثال روایتی هست که می گویند در لشکر عمروعاص مردی سوالاتی درباره تفسیر قرآن می کرد. خلیفه گفت که سریع او را نزد من بیاورید و شلاق بزنید. وقتی تاول های بدنش بهتر می شد باز هم شلاق می زدند. او گفت اگر میخواهید مرا بکشید بکشید چرا زجرکش می کنید. دیگران گفتند که توبه کرده دیگر درباره تفسیر قرآن نمی پرسد. دستور دادند که کسی با او مراوده ای نداشته باشد. ابوموسی اشعری که در کوفه بود به خلیفه نامه نوشت که توبه او صادق است. فکر می کنید این چه تفسیر قرآنی بود که خلیفه دوم انقدر حساسیت نسبت به آن داشت؟ تفسیر آیاتی بود که مربوط به خلافت می شد.

وی افزود: در فرصت بعد از شهادت این شرایط به وجود آمد که احادیث از مدینه و کوفه و مکه بیرون برود و مردم توانستند بین معاویه و خلفای دیگر قیاس کنند. جامعه می توانست بفهمد که حق با چه کسی است. کسانی که با سید الشهدا جنگیدند این منطق را می دانستند که حق با اوست نه یزید. این مطلب در دوران امام مجتبی نبود. چون معاویه متظاهر بود. بنابراین اگر امام حسین (ع) قیام نمی کرد، فرصت عدل برای همیشه از میان می رفت. در دوران قبل از سیدالشهدا حاکم ولو معاویه، مرجع دینی مردم بود. ولی امام حسین این روند را شکست. بعد از سیدالشهدا مردم به سراغ فقها و خانه علی ابن حسین می رفتند یا فقهایی که اهل فقه بودند.

این عضو مجلس خبرگان رهبری در پایان گفت: اگر بخواهیم سیره ائمه را بشناسیم و رفتار آنان را در مقاطع تاریخی خوب تشخیص دهیم باید با سنت الهی و اجتماعی و سنت رهبران دینی نگاه کنیم.

محمدناصرزاده نیز در این برنامه گفت: رسول اکرم مجسمه تعادل و تناسب بود. در هیچ موضوعی تعامد و اصراری را نشان نمی داد هر چه پیش می امد به مقتضای خودش با آن موضوع رفتار می کرد. تنها رفتار متعمدانه پیامبر با امام حسن مجتبی (ع) بود. نوعی رفتار می کرد که همه انگشت به دهان می ماندند. این رفتارها شاید اغراق شده است. می گفتند چرا؟ لقب مجتبی را پیغمبر به امام حسن داد که به معنی برگزیده است. امام حسن(ع) در عراق مدینه و مکه بران تر از خود امیرالمومنین بود. محبتی که به ایشان بود شاید به خاطر روش زندگی و پشتوانه ای که داشته بوجود آمده بود. این آدم در جایگاهی هست که محبوبیت دارد.


[ad_2]
منبع
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان