[ad_1]

به گزارش خبرنگار مهر، چهارمین نشست تخصصی آویشن و اندیشه با عنوان «چرا فلسفه» و با موضوع «حکمت و سیاست در اندیشه فارابی» در اراک برگزار شد.

احسان منصوری مدیر خانه حکمت اراک در این نشست با تأکید بر جایگاه غیر قابل انکار فارابی در تأسیس فلسفه اسلامی به نقش او در فهم فلسفه ارسطو توسط ابن سینا اشاره کرد و افزود: اینکه ابن سینا با خواندن شرح مابعدالطبیعه فارابی به اغراض ارسطو پی برده است نشان از عظمت فارابی دارد.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

وی ادامه داد: فارابی با احاطه بر موسیقی و سایر علوم به ویژه نگارش کتبی در باب مدینه فاضله و سیاست توانست نقش فلسفه را در حوزه اجتماعی و سیاسی به منصه ظهور برساند. آنچه فارابی را در نگاه دکتر داوری اردکانی به فیلسوف فرهنگ بدل کرده است نوع نگرش او به فلسفه است که در آثار ابن سینا، شیخ اشراق و صدرالمتالهین می بینیم.

امروزه ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

در ادامه ادامه این نشست منصوری با طرح پرسش «چرا فلسفه؟» به این مسأله پرداخت که آیا در دورانی که اقتصاد حرف نخست را در زندگی بشر می زند و نگرش مادی در جهان بینی بشر مدرن غلبه دارد می توان از فلسفه سخن گفت و آن را تبدیل به یک گفتمان عمومی کرد؟ آیا جریان خوانش فلسفه در حوزه و دانشگاه و حتی در دبیرستان ها توانسته است به تفکر و تعقل در نسل کنونی منجر شود؟

این مدرس فلسفه اسلامی در پاسخ به این پرسش ها ضمن ابراز نگرانی از کم اهمیتی تفکر در بشر امروز، با عنایت به فطرت انسان که ذاتاً التفات به تعقل و تفکر دارد از ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی به عنوان یک آرمان در زمان حاضر یاد کرد.

آیا مکاتب فکری و فلسفی نسبتی با جامعه ما دارند؟

محمد علیشاهی در این نشست گفت: بعد از اینکه از تعاریف نظری در مورد فلسفه و ماهیت و ذات آن عبور کنیم. مسأله ای که برای من در جلسه امروز به عنوان دغدغه مطرح بود سوال از نسبت ما با فلسفه است. یعنی فلسفه چگونه می تواند خلأ موجود در فرهنگ، اخلاق، زندگی و در کل خلاءهای موجود در جامعه کنونی ما را توضیح بدهد و کمک به بهبود وضع موجود کند و آیا اصلاً فلسفه چنین رسالتی دارد؟

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

وی ادامه داد: آیا مکاتب فکری و فلسفی نسبتی با جامعه ما دارند؟ تکلیف در جوامع غربی مشخص است آنها با فلسفه های پراگماتیستی و پوزیتیویستی، جهان بینی و ایدئولوژی خود را تعریف کرده اند و بر اساس همان جهان بینی پیش می روند. اما نسبت فلسفه اسلامی با جامعه ما چیست و آیا توانسته این جهان بینی خاص خود را در جامعه نهادینه کند؟ آیا کمکی به وضع موجود کرده است و آیا می توان چنین توقعی داشت؟

علیشاهی بیان کرد: فلسفه ایجاد سوال می کند و این پرسش گری راهی است برای دست یابی به پاسخ هایی برای حل مسئله. شاید نتوان گفت که فلسفه پاسخ قطعی می دهد زیرا هیچ مکتب فکری و فلسفی نمی تواند چنین ادعایی کند اما می شود با فلسفیدن و پرسش گری به یک راه گریز از وضعیت نامطلوب نزدیک شد.

فلسفه وضع انسان در جهان را روایت می کند

مجید مالکی در ادامه این جلسه در مورد کارآمدی فلسفه گفت: یکی از مباحثی که همیشه درباره کاربرد فلسفه طرح می شود، این است که فلسفه به چه کار می آید؟ در این باره باید گفت فلسفه وضع انسان در جهان را روایت می کند. فلسفه گزارشگر وضعیت جهان است. امروز در شرایطی که جهان در بحران های متعددی به سر می برد این فلسفه است که به ما توضیح می دهد این بحران ها چرا به وجود آمده و برای حل آنها چه باید کرد.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

مدیر کانون یاد ادامه داد: در نسبت فلسفه و علوم اجتماعی هم باید گفت که فلسفه ریشه علوم است. هر اتفاقی در فلسفه رخ بدهد در سایر علوم از جمله علوم اجتماعی هم قابل رؤیت است. مثلاً نحوه شکل گیری علمی به نام جامعه شناسی محصول نگاه فلسفی است.

مسائل فلسفی به نحوی خودشان را در سایر علوم نشان می دهند

این جامعه شناس تصریح کرد: زمانی که در قرن هجدهم جامعه به عنوان یک امر کلی فارغ از انسان ها در نظر گرفته می شود یک اتفاق فلسفی در حال رخ دادن است. از سوی دیگر رویکردها و مسائل فلسفه هم به جامعه شناسی سرایت می کند. مثلاً یکی از دوگانه های فلسفی تفاوت ذهن و عین است. چنین مسئله ای در جامعه شناسی سرایت کرده که آیا آنچه در ذهن انسان ها می گذرد اصالت دارد یا آن جنبه از کنش انسان ها که قابل مشاهده است؟ بنابراین مسائل فلسفی هم به نحوی خودشان را در سایر علوم نشان می دهند.

فارابی به دلیل وارد کردن بحث های اجتماعی در فلسفه اهمیت ویژه ای دارد

احسان محمدی مهر پژوهشگر علوم اجتماعی در این نشست اظهار کرد: فارابی به دلیل وارد کردن اجتماع و بحث های اجتماعی در فلسفه اهمیت ویژه ای دارد تا جایی از انواع مدینه یا جامعه صحبت می کند و به دقت ویژگی ها و مختصات هر مدینه را به تفصیلی بیان می کند.

وی افزود: در بحث ها و رشته های جدید علوم اجتماعی که چند سالی است فعالیت خود را آغاز کرده اند، نقش فارابی و ترسیم اجتماع از نگاه او بسیار پر رنگ است. برای مثال فعالیت رشته های فلسفه علوم اجتماعی و دانش اجتماعی مسلمین در دانشگاه باقرالعلوم و تهران مؤید ورود علم الاجتماع در بحث های فلسفی است.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

محمدی مهر گفت: در مورد رابطه نسل جدید با اندیشه و تفکر به طور عام باید تلاش کرد افراد را از سنین نوجوانی با روش های صحیح به فکر کردن و اندیشیدن نزدیک کرد. به طور مثال با مطرح کردن پرسش های بنیادین در حیطه های هستی شناسی و انسان شناسی و بحث در قالب گعده های علمی با جوانان می توان به این مطلوب رسید.

وی تأکید کرد: ضرورت آموزش فلسفه به همین دلیل آشنایی و نزدیک کردن افراد به تفکر و مقام اندیشه، اهمیت زیادی دارد. فلسفه می تواند افق نگاه افراد را وسیع تر کند، طوری که شخص با کمک فلسفه راحت تر به پاسخ سوالاتش دست یابد. فلسفه از طرف دیگر به شکل مضاف در رشته های دیگر مانند علوم اجتماعی و روان شناسی و سایر علوم می تواند پاسخگوی مسائل آن علوم باشد.

فلسفه در جهان معاصر تبدیل به کالای بازاری شده است که متاع آن الفاظ هستند

مرتضی کمال آبادی پژوهشکر فلسفه اسلامی در این نشست گفت: در جهان معاصر، کمتر جامعه ای یافت می شود که در آن کلاس، درس، بحث و دانشگاهی باشد و سخنی از فلسفه در آن وجود نداشته باشد؛ بنابراین مباحث فلسفی از فلسفه تحلیلی تا اگزیستانسیالیسم، از عرفان تا فلسفه اسلامی و دیگر گرایشات و نحله های فلسفی به وفور در آن ها یافت می شود.

وی ادامه داد: نکته ای مهم و مغفول در این بحث وجود دارد که در روند فلسفه ورزی و اندیشیدن، عمداً و سهواً اهالی فلسفه را مشغول کرده است و این نکته چیزی نیست جز تبدیل شدن فلسفه به «کالای فلسفه». سقراط روزی فلسفه را زاییدن فکر اصیل انسانی می دانست یا افلاطون که توجه به عالَم دیگری را غایت فلسفه برمی شمرد و یا در سنت فلسفه اسلامی که حکیمان غایت فلسفه را «استکمال نفس» می نامیدند؛ شاید گمان نمی کردند که چنین روزی برسد و فلسفه در جهان معاصر تبدیل به کالای بازاری شود که متاع آن الفاظ هستند. فیلسوف، استاد، مدرس، پژوهش گر و دانشجوی فلسفه از عناوینی هستند که مشتری و فروشندگان این الفاظ هستند.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

خواندن الفاظ پرطمطراق و پر زرق و برق فایده ای جز انباشتن الفاظ و دور شدن از عالم معنا ندارد

این پژوهشگر فلسفه اسلامی بیان کرد: کالایی شدن اندیشه، یعنی دور شدن از حقیقت علم. نتیجه ی این هم چیزی نیست جز فراموش شدن غایت فلسفه، که رشد و حرکت انسان به سوی آن حقیقتی متعالی است. اگر فلسفه، بنا باشد منتج به رشد فکر و وسعت روح منِ ادراک کننده نشود، اگر بنا باشد دردی از دردهای وجودیِ انسان را دوا نکند، خواندن الفاظ پرطمطراق و پر زرق و برق چه فایده ای برای انسان دارد، جز انباشتن الفاظ و دور شدن از عالم معنا؟ و البته نتیجه دیگرش تبدیل شدن اهالی اندیشه به کاسبان اندیشه و مزدوران الفاظ خواهد بود! در گستره ی تاریخ فلسفه ورزی کم نیستند حکیمانی که به چیزی توجه نداشتند جز «انسان» و «تعالی او»؛ از جمله «افضل الدین کاشانی» در سنت فلسفه اسلامی و «گابریل مارسل» در بین فیلسوفان اگزیستانسیالیست.

فکر کردن را به نوجوان و جوان یاد نمی دهیم

آقایی مدرس فلسفه برای کودکان و نوجوانان در این نشست تصریح کرد: به عنوان یک معلم فلسفه که برای نوجوانان تدریس می کنم سعی دارم مفاهیم عقلی را به حس تبدیل کنم و برای رسیدن به این هدف مطالب را در قالب فیلم، انیمیشن، مستند و … به دانش آموزان ارائه کنم. با وجود این تجربیات و ارتباط داشتن با دانش آموزان، به نظرم چند مشکل اساسی وجود دارد.

وی بیان کرد: مشکل اول این است که دانش آموزان نمی دانند که چگونه باید فکر کنند؛ دانش آموزی که به مقطع دبیرستان می رسد تقریباً ۱۰ ساله از ورودش به سیستم آموزشی می گذرد اما کسی به او فکر کردن را یاد نداده است.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

آقایی ادامه داد: مسئله دوم اینکه کسی مفاهیم فلسفی را می تواند به خوبی انتقال دهد که ابتدا این مفاهیم را به درستی درک کرده باشد اما متأسفانه بسیاری از معلمانی که در این زمینه فعالیت می کنند، متخصص این رشته نیستند! و سومین مطلب اینکه حضرت رسول می فرمایند: «علم گنجی است که کلید آن پرسش است.» روش های مورد استفاده در اکثر موارد برای نوجوانان در مدارس چالش ذهنی و پرسش ایجاد نمی کند.

وی عنوان کرد: نوجوانان و جوانان توانایی یادگیری بالایی دارند به شرط اینکه مفاهیم فلسفی در ساده ترین روش، که همان ایجاد پرسش برای گیر کردن قلاب ذهنی دانش آموزان است، آموزش داده شود.

دچار یک ابتذال احتمالأ سازمان یافته در فلسفه و هنر هستیم

هادی داودآبادی پژوهشگر فلسفه و ادبیات فارسی در این نشست گفت: وقتی به بعضی مسائل فرهنگی دقت می کنیم به نظر می رسد با دو فضای فرهنگی مواجهیم. مثلاً وقتی به فضای رسمی چاپ و فروش کتاب نگاه می کنیم یا به آماری که از نهاد کتابخانه ها یا ارشاد بیرون می آید، مراجعه می کنیم به نظر می رسد آمار مطالعه پایین است و تیراژها کم و کتابفروشی ها و انتشارات رسمی در حال ورشکستگی هستند ولی وقتی به بازار کتاب دست دوم فروشی سر می زنیم پر رونق ترند و ظاهراً وضعیت بهتری از حیث اقتصادی دارند؛ حداقل با توجه به شاخصه های اقتصادی مثل تعداد شاغلین در این صنف این گونه است. همین طور بازار نشر قاچاق کتاب های ممنوعه و افستی نیز چندان بی رونق به نظر نمی رسد.

وی تصریح کرد: در مورد فلسفه هم این طور به نظر می رسد، فضای رسمی فلسفه مثل دانشگاه و مدرسه در ظاهر ناامیدکننده است و تولید و کار اساسی صورت نمی گیرد و دانشجویان و دانش آموزان بی میل می نمایند ولی همین نسل متهم وقتی ساعت ۲ نیمه شب در خوابگاه دانشگاه فیلم باشگاه مشت زنی یا احضار می بیند، پیرامون فیلم بحث فلسفی شکل می گیرد.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

این کارشناس ادبیات فارسی ادامه داد: به یک لحاظ بشر امروز بسیار توفیق مند است مثلاً شما شاعر دیریابی مثل بیدل دهلوی را در نظر بگیرید، در روزگار ما این بخت را داشته که پشت شیشه ماشین ها برود یعنی تا این سطح در پایین ترین لایه های جامعه نفوذ یافته است اما در روزگار خودش چقدر شعرش معتبر و منتشر بوده است؟ یا توفیق و امکانی که شاعر متوسطی مثل فاضل نظری در عصر ما یافته است برای بسیاری از بزرگان شعر فارسی در زمان خودشان وجود نداشته است.

داودآبادی تأکید کرد: نباید فراموش کرد که دچار یک تزریق تنزل و ابتذال احتمالأ سازمان یافته هم هستیم. گویی عده ای برای اینکه بهتر بتوانند بر جهان حکومت کنند تمایل دارند مردم را سطحی و ابتدایی نگه دارند مثال ساده آن برخی جریان های مارکتینگ موسیقی است که تقریباً عیان شده و قابل ردیابی هستند.

آثار نازل و سخیف تا حدی ذائقه مردم را تخریب و تحریف کرده اند

وی بیان کرد: برخی برای سود یا حتی پولشویی وارد فضای جذاب اقتصاد هنر شده اند و برای سود بیشتر کارهای ضعیف و بی مایه ای را که تولیدشان ارزان تر تمام می شود و به انسان های با مهارت نیاز ندارد به کمک رسانه ها و ترفندهای تبلیغاتی برجسته می کنند و از قبل کنسرت و کپی رایت آنها پول خوبی به جیب می زنند. هرچند محبوبیت مقطعی این آثار و متروک شدن ناگهانی و همیشگی آنها به خوبی این وضعیت و سطح متنزل آنها را نشان می دهد ولی تا اندازه زیادی توانسته اند ذائقه مردم را تخریب و تحریف کنند.

داود آبادی افزود: در فضای جامعه شناسی و روانشناسی نیز شاهد این ابتذال و سطح سخیف هستیم اما آنکه غربال به دست دارد از عقب کاروان می آید و آنچه می ماند هنر و اندیشه اصیل است.

ورود به ساحت اندیشه تنها راه نجات بشر است

در ادامه این نشست سالار جیریایی اظهار کرد: انسان امروز با شرایطی مواجه است که پیشرفت تکنولوژی، سیطره رسانه ها و تخصصی و جزئی شدن علوم، سرعت زندگی اش را به شکل قابل ملاحظه ای افزایش داده است.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

وی ادامه داد: این سرعت در زندگی روزمره فرصت تأمل و تعمق را از انسان سلب کرده و بشر روزمره کنونی بدون اینکه جهت حرکت را آگاهانه انتخاب کند با سرعت به سمت ناکجاآباد می دود و در خوشبینانه ترین حالت زندگی در عیش و مردن در خوشی را تجربه می کند.

جیریایی تصریح کرد: از طرفی زیست مجازی و فضای رسانه ای غالب خصوصاً در عرصه مجازی جای دانستن و توهم دانستن را عوض کرده و مجال تفکر و اندیشیدن را از بشر گرفته است. انسان امروزی باید به خود کمک کند تا از تشتت و روزمرگی رهایی یابد تا عاقلانه زندگی کند. در این شرایط ورود به ساحت اندیشه تنها راه نجات بشر است.

راهکار نهایی تحول ساختاری در علوم انسانی است

مهرداد حسن بیگی مدرس فلسفه در این نشست اظهار کرد: در ایران امروز علوم انسانی همچون فرد محتضری است که همگان منتظر تشیع پیکر او هستند. تداوم مشکلات علوم انسانی در کشور به گونه ای در دل جامعه علمی و فضای عمومی ما ریشه دوانده و وضعیت را آن چنان اسفناک کرده است که بزرگان این رشته از این موضوع، به فاجعه تعبیر می کنند.

وی افزود: هرچند که بنیادهای علوم انسانی از فلسفه شکل می گیرد و در واقع بدون فلسفه نمی توان درک کامل از زندگی داشت زیرا که این دانش وظیفه پاسخ به پرسش های بنیادین انسان را بر عهده دارد اما شوربختانه، همواره طالبانش در مقاطع مختلف، روزگار خوشی را نداشته اند و با مسائل مختلفی در کشاکش بوده اند.

ایجاد جریان تعقل در فرهنگ عمومی یک آرمان است

حسن بیگی تصریح کرد: شاید نتوان پیشنهادی عملی و کاربردی برای آنانی که امروز و آینده، در این رشته مشغول تعلیم و تعلم اند ارائه داد اما می توان با تغییر رویکرد فردی و اجتماعی، پیش از انتخاب فلسفه به عنوان شاخه تحصیلی از بروز برخی مشکلات جلوگیری کرد. راهکار نهایی برای برون رفت از این مشکلات را در تحول ساختاری در علوم انسانی باید دانست.

وی ادامه داد: اصولاً نگاه حاکمان در هر عصری به مسئله علوم و دانش موجب تقویت یا تضعیف شاخه های علمی شده است. منقول است که در ملاقاتی که شاه عباس با ملاعبدالله تونی داشت، شاه از بی رونق علم و دانش و خالی بودن مدرسه علمیه از طلاب، سوال می کند و مرحوم تونی از او درخواست می کند که من سوار مرکب می شوم و شما در پیش روی من پیاده در میدان شاه حرکت کنید! آخوند ملاعبدالله سوار می شود و شاه عباس در پیش روی او پیاده حرکت می کند و قدری راه رفته و همه اهل شهر این منظره را می بینند. پس مدتی که شاه عباس به دیدار ملاعبدالله آمد مدرسه علمیه را مملو از طلاب دید و دلیل را جویا شد. مرحوم تونی پاسخ داد: «دلیلش به آن روز که از شما خواهش کردم شما پیاده و من سواره بین مردم برویم، مرتبط است. آن زمان که من سوار شدم و شما پیاده در جلو راه رفتید، مردم ارزش علم را فهمیدند که ارزش علم آن قدر زیاد است که پادشاه پیاده و در پیش رویِ عالم راه می رود؛ بنابراین به جهت عزت دنیا و طلب جاه و جلال مال دنیا در مدرسه جمع شده و مشغول تحصیل شدند و چون بعضی از مراتب علم را طی کنند، نیت آنها خالص خواهد شد و قصد قربتی که مقصود اصلی در علم و جمیع عبادات است، حاصل خواهد شد» بنابر این؛ تا عزم راسخ حاکمیتی برای تحول و تغییرهای اساسی به علوم انسانی نباشد با برگزاری هزاران کنگره برای حل معضلات، یا نوشتن صدها مقاله و راه کار، نتیجه همین وضعیت کنونی است.

گفتنی است سلسله نشستهای آویشن و اندیشه به همت اداره کل تبلیغات اسلامی استان مرکزی، خانه حکمت اراک، کانون یاد و خبرگزاری مهر استان مرکزی اراک برگزار می شود و سه نشست گذشته نیز به موضوعات «اندیشه و آثار علامه حکیمی»، «نبرد روایتها در دفاع مقدس» و «اندیشه و آثار آقانورالدین عراقی» اختصاص داشت.


[ad_2]
منبع
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان