لبخند هم جواب نداد!

۱۳۹۲/۱۰/۰۴ ۰۵:۵۷ چاپ کد خبر: 1805

به گزارش سرویس وبلاگستان لنگرنیوز ، آهستان در بروز رسانی خود نوشت :

 تعامل با دنیا (دنیا اینجا یعنی آمریکا و  چند کشور اروپایی) و حل و فصل اختلافات ایران با آنها، جزو شعارها و برنامه های اصلی آقای روحانی بود. به همین علت، سیاست خارجی و مذاکره با غرب همه چیز را در دولت یازدهم تحت الشعاع خود قرار داد و سرنوشت بسیاری از مسائل داخلی و خارجی به نتیجه مذاکرات گره خورد. بی جهت نبود که ساعاتی پس از امضای توافقنامه ژنو، ناگهان امواج رسانه ای براه افتاد و دولتی ها و حتی شخص رییس جمهور پیروزی بزرگ هسته ای را به ملت ایران تبریک گفتند!

 

از همان لحظات اول کاملا معلوم بود که شادمانی و جوگیری بخاطر این توافقنامه، غیرطبیعی و بیش از حد و اندازه است. بحث من اصلا بر سر مفاد و محتوای سند امضا شده نیست. فرض کنیم در این سند، طرف مقابل حقوق ما را کاملا به رسمیت می شناخت و همه چیز هم به نفع ما بود، اما باز هم آن شادمانی و هیاهوی رسانه ای، غیرطبیعی بود. این در حالی است که در عمل، همه چیز به نفع ما نبود و مفاد توافقنامه هم از همان ابتدا، برداشت ها و تفسیرهای مختلفی به همراه داشت. طرف غربی رسما و صراحتا اعلام کرد که حقوق ما را به رسمیت نمی شناسد و در آینده هم عقب نشینی و بازگشت ما را به نقطه صفر دنبال خواهد کرد.

 

در برابر این تفسیر غربی، تیم ایرانی خود را پیروز مذاکرات و اظهارات مقامات غربی را مغایر با مفاد توافقنامه می دانست. دولت می خواستدر صدمین روز کار خود، به مردم ایران ثابت کند که شعار مذاکره و تعامل با دنیا موفق بوده و حالا بعد از آن هشت سال پرتنش و مذاکرات بی حاصل، کار به کاردانهایی سپرده شده که مذاکره را بلدند! اصل مذاکرات و تعهدات حداکثری ما و قولهای حداقلی آنها، به حاشیه رفت و ما دلخوش بودیم که بعد از چند سال جنجال و تنش در روابط خارجی، وزرای خارجه کشورهای اروپایی ما را آدم حساب کرده اند و با ما عکس یادگاری گرفته اند!

 

به هر حال توافقنامه با حمایت تقریبا همگانی مسئولان کشور همراه بود. به جز مخالفتهای رسانه ای برخی جریانات سیاسی، نظر مخالفی از سوی مقامات رسمی نظام منتشر نشد. رهبر انقلاب هم که قبلا عدم خوش بینی خود را با دلائلی کاملا منطقی اعلام کرده بودند، این بار ضمن حمایت از دولت و تیم مذاکره کننده، راه هرگونه جار و جنجال سیاسی و رسانه ای را بستند. رسانه های ضدانقلاب در این مدت سعی زیادی کردند که شکست احتمالی مذاکرات را به جریانات داخلی ایران و یا حتی رهبری نسبت بدهند. یک قانون نانوشته در ادبیات محافل ضدانقلاب و برخی جریانات داخلی وجود دارد آن هم این که حق همیشه با آمریکاست و این ما هستیم که طبق قاعده عمل نمی کنیم و عامل تنشیم. به هرحال سیاست صبر و سکوت و انتظار، همه این بهانه ها را از بین برد.

 

با گذشت زمان، احساسات و شادمانی ها هم فروکش کرد. آمریکا لطف کرد و تنها بخش کوچکی از درآمدهای ما را به ما پس داد، با منت و تهدید زیاد. حرفهایی زدند و اهانت هایی کردند که حقیقتا غیرقابل تحمل بود. ما لبخند زدیم و از ادب و متانت اوباما گفتیم! باز هم صبر و سکوت. تا اینکه تهدیدها به تحریمهای جدید منتهی شد…

 

مطمئنا امروز با تعهد شکنی آمریکا مردم متوجه می شوند که ریشه مشکلات کجاست و کار از کجا خراب است؟ مردم می فهمند که دشمنی آمریکا با ما، ناشی از اخم دولت قبلی نبود که با لبخند دولت فعلی به دوستی تبدیل شود. هیچ اخم و لبخندی هم نمی تواند سیاستهای بلندمدت آنها را در خصوص جمهوری اسلامی تغییر بدهد. عجیب اینکه تیم مجرب، کاردان و کارشناس دولت در امور دیپلماسی و روابط بین الملل، این را هنوز درک نکرده است. ظاهرشان که این را نشان میدهد. اگر غیر این بود، پس چرا آن همه شور و شادمانی غیرطبیعی؟ آیا توافقی (حتی کاملا به نفع ما) که از ابتدا، پایانش معلوم و شکستش حتمی است (چرا که خواسته ها و انتظارات طرف مقابل کاملا شفاف است) به این همه جشن و پایکوبی نیاز داشت؟

 

مذاکره برای رفع تحریمها و چاره جویی برای حل مشکلات اقتصادی کشور اقدامی در خور تحسین است اما وابسته کردن همه امور داخلی به سرنوشت مذاکرات و خوشبینی به تعهد طرف مقابل از اشتباهاتی است که در این مدت شاهدش بودیم. بر فرض که تحریمهای جدید دولت آمریکا هم تصویب نمی شد، به نظر شما شش ماه بعد چه اتفاق خارق العاده ای قرار بود رخ بدهد؟

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان