زندانی عشق او

۱۳۹۲/۰۸/۲۷ ۱۳:۵۸ چاپ کد خبر: 1831

به گزارش سرویس وبلاگستان لنگرنیوز ، حریم آسمانی در بروز رسانی خود نوشت :

 قلم سپهر/سایه اش بر سرم سنگینی می کند اما عاشقانه می خواهمش صادقانه از ته دل بودنش را می طلبم هوای بیرون آمدنم که به سرم بزند چنان دورادور من می پیچد

 

چنان مرا از همه کس و همه چیز مخفی می کند گم می کند محو می کند که در حیرتم ازاین همه تعصب عجیب  پر است از یک تعصب شیرین پا به پای من قدم می نهد و رد رفتنم را می پوشاند

 

گاهی تمام مرا میان حریم خویش حبس می کند آنقدر که در او حل می شوم و او می شود من، اومی شود معنای بودنم –تلقی حضورم . با حضورش هوس یک نگاه حرام به دلم مانده و چه خوب  هوای یک حرام که به سرم طنین افکن شود

 

چنان مرا به شرم وا می دارد که بی هوا سربه زیر می شوم از شرم حضورشو این یعنی عشق یعنی عشق چون مرا تمام مرافقط برای خویش می خواهد و بس  محصورم محبوسم اماتلخ نیست سخت نیست چون من زندانی عشق اویم، زندانی خواستنش، پاک خواستنش، رها زهوس خواستنش و چه لذتی دارد  ،هوایی که تنفس می کنم با او ساده تر بگویم چه خوب که با منی که تنهاییم را معنا می دهی که عفافم را اثبات، که نگاهم را سر به زیر، که دلم را بی هوس، که تنم را محفوظ می داری

 

با تو رسیده ام به معنای حقیقی عشق و درک غیرت یک عاشق رسیده ام به تجسم واقعی حسادت تو غرق سکوتی  اما... در شگفتم که چگونه بر حذرم میداری از سخن با اغیارو هر حرام دیگر و چه پر جذبه و پر قدرت مرا در تملک خویش محفوظ می داری و عشق یعنی همین منحصر به فرد بودن  و من با تو منحصر به فردم ،خاصم، تکم ،یکتا   همراه همیشگی من، عاشق پر غیرت و تعصب من چادرمشکیم/یا علی

 

 

 

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان