به گزارش سرویس وبلاگستان لنگر نیوز، بی تعارف در بروز رسانی خود نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

در هر جامعه ای نیاز به رهبر و حاکم امری ضروری و بدیهی و اجتناب نا پذیر است ، چنانچه حضرت امیر (ع) می فرمایند : «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ » مردم باید رهبر داشته باشند ، نیکوکار یا طبهکار ( نهج البلاغه خطبه 40 )

با توجه به این مساله که اسلام یک دین اجتماعی و جهانی است و همانطور که برای سعادت اخروی بشر برنامه دارد برای سعادت دنیوی بشر نیز برنامه دارد ، توجه بسیار ژرف و عمیقی به حکومت  داشته است و حکومت و سرپرستی  بر مردم را حق خداوند و برگزیدگان خداوند بیان میکند : « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... » (نساء 59)

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ (مائده55)

بر اهل ادب پوشیده نیست که « انّما » دلالت بر حصر دارد ،در آیه شریفه ی 55 می بینیم خداوند می فرماید ولایت و سرپرستی شما فقط منحصراً در اختیار خداوند و فرستاده خداوند و کسانی که اهل ایمان هستند (امام علی (ع) و فرزندان ایشان [ به کتب کلامی رجوع شود ] ) .

در عمل نیز می بینیم که اولین حاکم جامعه اسلامی خود رسول الله (ص) هستند و ایشان نیز پس از خود حضرت علی (ع) را امام و حاکم بر امت اسلام معرفی می کنند و البته مشخص است که انتخاب حضرت امیر به عنوان حاکم نظر شخصی پیامبر نبوده است چراکه « وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى‏(نجم 3 و 4) آنچه پیامبر می گوید از روی هوای نفس نیست ، آنچه مى‏گوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست‏ .

و این خود مدلولی بر پیوند نا گسستنی دین از سیاست است .

اما در زمانی که که دسترسی به پیامبر و امام معصوم نیست چه باید کرد ؟

در این زمان بنابر روایات صادره از اهل بیت و ادله عقلی به ولی فقیه رجوع می شود چرا که فقهای عادل و جامع الشرایط جانشینان پیامبر هستند .

اما در وضعیت جهان فعلی شاید به مصلحت نباشد که اداره ی امور کشور به دست ولی فقیه باشد و مجبور باشید که ولی فقیه را به عنوان سرپرست قوا و فرمانده کل قوا قرار دهیم و امور اجرایی را به فرد دیگری بسپاریم که البته این نیز از شئون ولی فقیه است که به فرد دیگری به نام رئیس جمهور تنفیذ می کند .

حال که انتخاب رئیس جمهور بر عهده مردم است بسیاری از افراد سود جو از این فرصت استفاده کرده اند و با فریب مردم و تغییر معیار ها و دادن وعده و وعید و شعار و ... سعی در بدست آوردن آرای مردم دارند و گاهی نیز موفق بوده اند .

چه ملاکهایی برای انتخاب وجود دارد ؟

یک فرد باید دارای چه ویژگی هایی باشد تا بتواند رئیس جمهور شود؟

آیا آدم خوبی بودن و مومن بودن و ولایی بودن کافی است ؟

بهترین ملاکهای برای مسئولیت ، ملاکهایی هستند که از سوی معصوم تعیین شده، اکنون ما به نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر مراجعه می کنیم که در آن شرایط حاکم و فرمانده به خوبی بیان شده .

اوصاف یک مسئول و کارگزار حکومت اسلامی عبارتند از:

1- کسی که برای خدا و پیامبر و امام خود خیرخواه ترین فرد است .

2- پاک دامن ترین مردم است

3 - حیا دارد

4 - کم طمع است

5 - دارای حسن خلق است

6 - اهل دانش است

7- اهل تدبیر و سیاست است

8 - عاقبت نگر است

9 - صاحب تجربه است

10 - دارای حسن سابقه است ( و نسبت به دیگران در انقلابی بودن و خدمت به اسلام سبقت دارد)

11 - صاحب فتوّت است( دارای سفره گسترده و کسی که از دسترنج خود می بخشد و اهل کار خیر است)

12 - از خاندان پارسایان است و اصالت خانوادگی دارد

13 -  دارای شخصیتی قوی و اثرگذار است

14- امانت دار و به امانت داری شناخته شده است

15- بزرگ منش است

16- بردباری و صعه ی صدرش زیاد است

17- پوزش ها را می پذیرد

18 - دیر به خشم می آید

19 - شجاع و دلیر است

20- در برابر قوی دستان تسلیم نمی شود و سازش نمی کند .

21 - نا توانی او را سست نمی کند

22- بزرگی کار او را نا توان نمی کند

23- بسیاری کار او را پریشان نمی کند

24 - درشتی او را بر نمی انگیزد

25 - بر نا توانان رحم می کند

هر یک از این شرایط دارای شرح مفصلی به قائده ی چند کتاب است که از شرح آن ها صرف نظر می کنیم اما از این وصف های بیان شده وصف هایی نیز خارج می شود که شاید بیان نشد از جمله تقوا که نتیجه بسیاری از وصوف بیان شده  تقواست یا لزوم اطاعت از ولی و ...

این ملاکهای بیان شده هر کدام به تنهایی تاثیر بسیاری در یک شخص دارد به ویژه که آن شخص حاکم جامعه اسلامی باشد و نبود هر یک از این وصف ها تاثیر منفی بر مدیریت او خواهد داشت ، چنانچه اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنیم و  مسئولین را با این معیار ها بسیجیم می بینیم که نکات قوت و ضعف آنها ریشه در  داشتن یا نداشتن این اوصاف دارد .

حال در این قحط الرجال که هر کس که چند صباحی مسئولیت خرد و کلانی داشته به خود جرات می دهد و میخواهد بر تخت حکومت بر شیعیان تکیه زدن و پا جا پای مالک اشتر ها و سلمان ها و ... بنهد .

اما باید معیار ها و ملاک ها را شناخت و بر اساس آن افراد را سنجید

َ إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآیَةِ الْحَقِّ وَ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه‏

 دین خدا با افراد سنجیده نمى ‏گردد، بلکه نشانه‏ هاى حق، را باید، معیار بگیرى، وحق را بشناسى، تا اهل آن را تمیز دهى‏.(ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏2، ص: 167)

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان