به گزارش لنگرنیوز، هنوز چند روز از چاپ کاریکاتور توهین آمیز نشریه «شارلی ابدو» نگذشته بود که سریعا روزنامه تاره تاسیس «مردم امروز» با درج تصویر بزرگی از جرج کلونی بازیگر معروف هالیوودی عبارت «من شارلی هستم» را به تیتر اول خود بدل می کند. حرکتی که در اوج توهین کشورهای غربی به پیامبر اکرم(ص) مردم ایران در حیرت فرو می برد. یک هفته بعد و در حرکتی هماهنگ سایت جرس با درج مقاله ای از عبدالکریم سروش و صدای آمریکا در مقاله ای به قلم اکبر گنجی سعی در تئوریزه کردن دو محور اسلام سکولار و توهین به مفاهیم مذهبی را دارند تا جایی که سروش در مقاله خود تلاش می کند تا واکنش ها نسبت به این توهین در جهان اسلام را ناشی از نبود نقد دینی در دنیای اسلام معرفی کند. سروش آنقدر راحت و سبک سرانه از کنار این توهین می گذرد که مخاطب باور کند تا آنچه اتفاق افتاده یک نقد ساده بوده و برای فهم درست آن باید ظرفیت نقد را در جهان اسلام بالا برد. خیلی جالب است کسی که نام اندیشمند را با خود به یدک می کشد تفاوت تمسخر و توهین و نقد را متوجه نمی شود و مُصر است تا به گونه ای به توجیه حرکت غیراخلاقی نشریه فرانسوی بپردازد. شوری تلاش سروش برای توجیه این اقدام تا جایی بالا می گیرد که وی حرکت نشریه «شارلی ابدو» را نمایش ابعاد رحمانی پیامبر توصیف می کند. این قبیل اظهارات امثال سروش که چندی پیش نیز در روزنامه«مردم امروز» نمایان شد نشان از ریشه دار بودن تفکر تئوریزه کردن اینگونه توهین ها در میان اصلاح طلبان دارد. این جماعت که همواره جریانات سیاسی موازی را به سیاه نمایی و نقد غیرمنصفانه متهم می کنند تعریف مشخصی از مفهوم انتقاد ندارند تا جایی که توهین آشکار «شارلی ابدو» را نقد نامگذاری می کنند و سخنان منصفانه در قبال برخی اقدامات جریان لیبرال کشور را سیاه نمایی و جمود فکری، تندروی، رادیکالیسیم دینی و همسو با جریان تکفیری تعبیر می نمایند. باید به آقای سروش هم متذکر شد که واژه نقد یعنی جدا کردن «سره از ناسره» و این مفهوم در تقابل مستقیم با تمسخر، تحقیر و به بازی گرفتن تفکرات یک جریان فکری، دینی یا سیاسی است. به قول رئیس جمهور نقد یعنی راه درست را نشان دادن نه اینکه عقده گشایی کردن با استفاده از ابزار توهین به مقدسات یک ملت و یا یک خط فکری و یا ائدئولوژی دینی. خیلی ساده انگارانه است که سروش و گهگاه همفکران اصلاح طلب وی در کشور نقد را مطابق با اهداف پدر فکری خود یعنی لیبرالیسم تفسیر می کنند. خود آقای سروش در متن منتشر شده در جرس اذعان می کند که نقد در مرحله ای بالاتر از فهم قرار می گیرد. کسی که توانایی تمیز دادن توهین و نقد را ندارد قطعا نباید وارد عرصه انتقاد شود. از سوی دیگر جریان شناسی این موضوع چندان مشکل نیست که آمریکا و غرب خشونت را با استفاده از عناصر خودفروخته به نام اسلام در جهان ثبت می کنند؛ رسانه ها در امتداد این جریان مقدسات، افکار و اندیشه های جهان اسلام را به بازی می گردند و در گام بعد لیبرال های خودفروخته با نام اصلاح طلبی اسلام سکولار را با نام دگراندیشی دینی در میان ملل مسلمان ترویج می دهند. ریشه قرار گرفتن جمله «من شارلی هستم» در صدر یک رسانه اصلاح طلب را باید در عمق استراتژیک این جریان و در تفکرات افرادی مثل سروش و گنجی جستجو کرد. عناصر خودفروخته ای که کاری به ماهیت حوادث و رویدادها ندارند و تنها در تلاشند تا سریعا هر آنچه اتفاق می افتد را به اسم متفکر دینی و به نفع لیبرالیسم تفسیر کنند. همین آقای سروش سال ۱۳۷۹ و در ماهنامه کیان می نویسد: «حتی ائمه در بعد ظاهری و حکومت که در واقع زعامت دنیوی است ، از خطا مصون نمی باشد.من طرفدار جدایی دین از دولت هستم.» اگر همین خط فکری آقای سروش را در حال حاضر پیگیری کنیم روند انحراف اصلاح طلبی به سمت اسلام گریزی کاملا مشهود است. این به معنای تکفیر اصلاحات نیست اما باید بپذیریم که اصلاحات بیشتر از آنکه در تفکر اسلام لیبرالشان مقید به اسلام باشند مقید به لیبرالیسم هستند تا جایی که تلاش می کنند تا مفاهیم اسلامی را به نفع لیبرالیسم تفسیر کنند. کج اندیشی سروش را در نگاه به واقعه عاشورا می توان به راحتی شناخت در جایی که وی می گوید: « واقعه عاشورا بزرگ شده است چرا که شیعیان حاجت داشتند از این واقعه یک اسطوره بسازند و با پیوند زدن خود به این اسطوره هم هویت کسب نمایند، هم ابراز مظلومیت کنند و هم از مخالفان خود هویت ستانی کنند.» در نگاه لیبرالی امثال سروش فرهنگ شهادت خشونت آفرین است اما ترسیم کاریکاتور پیامبر اکرم(ص) یک نقد منصفانه محسوب می شود. می توان از خواننده مرتد حمایت کرد اما محکوم کردن قتله عام فلسطینیان چندان جایگاه ندارد و جنگ محصول همزیستی بشر است. بهتر است اصلاح طلبان بالاخره تکلیف همگان را درباره تفسیرشان از نقد مشخص کنند تا معلوم شود که بالاخره حد و مرز نقد و توهین در تفکر اصلاحات چیست؟ هر چند از پیش مشخص است که اینگونه اظهارات بیش از آنکه ربطی به تفکر جریان اصلاحات داشته باشد ناشی از تفکر «نان را به نرخ روز خوری» و فرهنگ روشنفکرنمایی این جریان حاصل می شود.
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان