انقلاب اسلامی ایران و ترکیب  قدرت هوشمند


کشورها دارای آمیخته ای از پارامترهای قدرتی مختلف هستند که عمدتا به دو گروه عوامل قدرت نرم و قدرت سخت تقسیم می شوند.  قدرت سخت را عوامل متعددی مانند توانمندی اقتصادی، میزان صادرات تجاری، تواناییهای نظامی، موقعیت ژئوپلیتیک، میزان جمعیت، مساحت آن، مقدار منابع انرژی و غیره تشکیل می دهند.  اما در کنار عوامل سخت این مولفه های قدرت نرم هستند که توان و قدرت یک کشور را ارتقا می بخشند و می توانند آن را به بازیگری مهم و مطرح و تاثیر گزار در سطح بین المللی تبدیل کنند.  عوامل قدرت نرم، فرهنگ و تمدن آن کشور، تاثیرگذاری معنوی آن، روحیه مردم، و تاثیر گذاری فرهنگی آن است.  استفاده از منابع قدرت به شکل بهینه وابسته به پارادایم محیطی آن است.  منابع قدرت در گذر زمان تغییر می کنند  اما عوامل معنوی قدرت به شدت در میزان اثرگذاری عوامل سخت موثر هستند.  ترکیب این دو است که می تواند قدرت هوشمند نام گیرد و به خوبی سطح قدرت آن بازیگر بین المللی را بالا ببرد.


انقلاب اسلامی ایران، ذخیره قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مهم و بازیگر مطرح در نظام بین الملل است.  انقلابی که مهمترین پیام آن فرهنگی است چرا که رویکردی تمدنی را در نگرش جمهوری اسلامی ایران مطرح می کند.  علی الاصول، امروزه اقتدار جمهوری اسلامی ایران قطعا متاثر از مولفه های فرهنگی آن است. تجربه جمهوری اسلامی ایران نشان داد که نهادینه کردن جمهوری اسلامی آسان نیست.  ایران در این مسیر هزینه های زیادی را پرداخت که می توان به حملات تروریستی گسترده در دهه هشتاد، تحریمهای گسترده غرب به ویژه ایالات متحده امریکا، هشت سال دوران دفاع مقدس و . . . اما با وجود همه این فشارها و تحریمها و توطئه های سیاسی و نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران، اقتدار کشور نگذاشت که پارامترهای قدرتی مربوط به  بازیگران بیرونی و معاند این کشور را به زانو در آورد.


انقلاب اسلامی در پارادیم اشاعه فرهنگی









اکنون در قرن بیست و یکم و آغاز هزاره سوم، گفتمان انقلاب اسلامی ایران مناظره جدیدی را در عرصه روابط بین الملل شکل داده است که در واقع آن را بین دین گرایی و دین گریزی می دانند.

دیدگاه انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر نظریه گسترش فرهنگی است که امروزه به عنوان یک نظریه مطرح در میان پژوهشگران روابط بین الملل مطرح می باشد.  در این نظریه بسط و اشاعه ایده های فرهنگی مانند اندیشه ها، زبانها، ادیان، روشهای زندگی از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل می گردد.  این پدیده، قطعا از بسط و گسترش اصلاحات و نوآوریهایی که ممکن است درون یک فرهنگ خاص به وقوع بپیوندد متفاوت می باشد.


بدیهی است که اشاعه و گسترش یک فرهنگ در میان سایر فرهنگها امری پذیرفتنی و غیر قابل انکار است به نحوی که ممکن است هر کشوری از ایده ها و فرهنگها و آیین های مربوط به کشورهای دیگر تاثیر بپذیرد و طی آن فرهنگهای مختلف با یکدیگر مختلط و ادغام شوند.


ایده ها و باورها، هنجار ها و سنتها، علوم، موسیقی، نحوه و شیوه حکومت مداری، خط و هنر، معماری همه و همه می توانند از مصادیق بارز بسط و اشاعه فرهنگی باشند که از جامعه ای به جامعه دیگر منتقل می شوند.  و این است که باعث می شود تا همسان سازی فیزیکی مانند ساخت و معماری در جوامع مختلف را مشاهده نمود.


اکنون در قرن بیست و یکم و آغاز هزاره سوم، گفتمان انقلاب اسلامی ایران مناظره جدیدی را در عرصه روابط بین الملل شکل داده است که در واقع آن را بین دین گرایی و دین گریزی می دانند.  البته میزان تاثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یکنواخت نبود بلکه با توجه به قرابت ها و مشابهات فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تاثیر آن متفاوت بوده است و از آن جا که این انقلاب برپایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت به پیروزی رسید زمینه تاثیرگذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود.


مناسبات کشورهای اسلامی به دلیل  استواری بر هویت دینی، نیازمند ابزاری متناسب با فرهنگ حاکم بر فضای سیاسی، اجتماعی و ذهنی نخبگان این کشورها است که محدودیت برقراری روابط، ظرفیت­های این واحدهای سیاسی را برای تعاملات مدنظر قرار داده است و می­تواند حامل مناسبی برای نظام معنایی حاکم بر کشورهای اسلامی باشد.


اشاعه فرهنگ شیعی


فرهنگ انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل بیت بودند یعنی بر شیعیان جهان تاثیر چشمگیری داشت به نحوی که می توان ادعا کرد، جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه و پیرامون به مرکز و محور تحولات جهان اسلام منتقل نمود. شیعیانی که در طول چندین قرن نه تنها همواره در اقلیت بوده و آماج حملات شدید قرار می گرفتند و از بروز افکار و اندیشه های خود هراس داشتند با این پیروزی انرژی دوباره ای گرفتند و توانستند جایگاه ویژه ای را در سیاست بین الملل از آن خود کنند.  فرهنگ شیعی، به عنوان فرهنگ مقاومت و جهاد در مقابل فرهنگ زور و قدرتمداری امروزه در جهان به یک گفتمان بی بدیل و مطرح تبدیل شده است و به عنوان یک پدیده مربوط به اشاعه فرهنگی جلوه گر می باشد.


استناد این ایده گرایش شرق شناسان و اسلام شناسان غربی در حوزه سیاست، اقتصاد، فلسفه و فرهنگ به ایده های مطرح شیعیان در جهان می باشد.  اینان که تا زمان انقلاب اسلامی ایران توجه چندانی به اصول فرهنگی جهان شیعه توجه خاصی را مبذول نمی داشتند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر برپایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ خود گردیده و احساس کردند که از نظر شناخت مکتب تشیع در تاریکی و ابهام شدیدی به سر می برند و در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر داده و با تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون در جهت شناخت بهتر این مکتب تلاش وسیعی را آغاز کردند.


اگر چه آثار دقیقی در دسترس نمی باشد ولی اطلاعات موجود بیانگر این واقعیت این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شمار قابل توجهی از اهل سنت علاقه جدی به شناخت واقعیت های مکتب تشیع پیدا کرده و به دنبال یافتن رمز و رموز و سازوکاری بودند که در اثر آن ها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست در اواخر قرن بیستم بر قدرت مستبد شاهنشاهی که با حمایت قدرت های بزرگ تقویت می گردید غلبه نموده و نظامی را تاسیس نماید که در آن ارزش های اسلامی حاکم باشد.  این امر به خوبی در کشورهایی مانند مالزی، اندونزی و کلا خاور دور دیده می شود.  جاهایی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نامی و اثری از فرهنگ شیعه دیده نمی شد به تدریج اقلیت شیعه شکل گرفته و جایگاه مطلوبی در میان مکاتب گوناگون پیدا کرد.


مهم تر از همه تاثیر و بازتاب عمده ای بود که  انقلاب اسلامی در میان شیعیان لبنان به وجود آورد و آن ها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی در گذشته در شرایط سیاسی، اجتماعی اسفناکی به سر می برند، ناگهان زنده و بیدار کرد به نحوی که اکنون حزب الله لبنان نه تنها در میان شیعیان بلکه در میان سایر گروههای مسلمان و حتی جوامع مسیحی دارای طرفداران زیادی است.


اشاعه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی، نمونه دیگری از اشاعه گفتمان انقلاب اسلامی در جهان عرب می باشد.  اگر این اشاعه فرهنگی به موفقیت در عراق تجلی یابد، قطب بندی بین عرب و عجم کمرنگ شود.   در واقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیرباز، با حکومت آن کشور به خصوص بعثیون درگیر بودند. اما شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع این زمینه را تشدید نمود و آن را نهادینه تر کرد. صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگترین تهدید برای نظام خود تلقی نمود و سرانجام با تمام قوا به ایران حمله کرد. به نظر می رسد اینک با توجه به سقوط دولت اقتدارگرا و مستبد بعثی زمینه اثرگذاری و اشاعه فرهنگی انقلاب اسلامی ایران به طور جدی فراهم باشد.  امروز سردار سلیمانی بر سر قبر صدام حسین با داعش به مبارزه می پردازد، امری که باز ترکیب قدرت نرم و قدرت سخت جمهوری اسلامی ایران منعکس می سازد.


در بحرین اشاعه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را شاهد هستیم.  در این جزیره انقلاب اسلامی تاثیر عمیقی بر مردم آن گذاشته است به طوری که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دیده و بر فشار دولت علیه شیعیان می افزاید و محیط خفقان آورتر از گذشته به وجود آورده است. در افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی اگر چه شیعیان در اقلیت می باشند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازنده تری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کرده اند.


اشاعه فرهنگ گفتمانی انقلاب اسلامی در روند بیداری اسلامی


اگر چه بیداری و احیاگری اسلامی در میان علما و اندیشمندان اسلامی اهل سنت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی گردد. در عین حال گسترش و عمومیت یافتن این احیاگری مدیون و مرهون پیروزی انقلاب اسلامی است.  امروز موضوع جدایی دین از سیاست برای اکثر مسلمانان امری مردود و غیر قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده و نه تنها در زندگی فردی و اجتماعی آن ها بلکه در زندگی سیاسی اکثر جوامع اسلامی تقویت و تثبیت شده است.


تقویت روحیه ضد غربی و ضد سلطه بیگانه نیز در تاثیر گذاری های فرهنگی این گفتمان قابل مشاهده است.  در این باره هم می توان گفت با مقاومت و تقابل موفقیت آمیزی که انقلاب اسلامی در مقابل قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا انجام داد بر همه جوامع اسلامی که تجربه حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند اثرات خود را بر جای گذاشت و امروز روحیه ضد استکباری به ویژه ضد آمریکایی در جهان اسلام عمومیت و گستردگی کافی پیدا کرده است و این امر نیز مرهون اثرات و بازتاب  فرهنگی و سیاسی انقلاب اسلامی است.


ایجاد احساس غرور نیز یک متغیر مطرح در این بحث و موضوع است. مسلمانان در گذشته هم به خاطر دوران سلطه غرب بر جوامع اسلامی و هم به خاطر سرعت ترقی و پیشرفت علمی و فنآوری غرب نوعی احساس حقارت و خود کم بینی می کرده و سعی عمومی بر این بوده است که  گذشته اسلامی خود را نادیده گرفته و کورکورانه از روش ها و شیوه های زندگی غربی الگوبرداری کنند.  گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی موجب گردید که این احساس حقارت و خود کم بینی از بین رفته و مسلمانان به طور اعم به گذشته خود و به هویت اسلامی خود افتخار کنند و درصدد بازگشت به ارزش های اسلامی باشند. و به همین دلیل مشاهده می گردد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسلمانان و به ویژه جوانان به حضور در مساجد و مجامع مذهبی رغبت فزاینده ای پیدا کرده و تلاش می کنند که شکل ظاهری خود را نیز به مدل اسلامی تغییر دهند.









 دیپلماسی فرهنگی جدای از دیپلماسی عمومی ما در کشور نیست.  شایسته است که وزارت امور خارجه به همراه همه نهادهای متولی در امور فرهنگی در کاری نه موازی هم، بلکه تکمیل کننده یکدیگر با طراحی و تمشیت لازم در راستای تحقق مولفه های فوق اقدام نمایند.

به عنوان نمونه حجاب اسلامی یکی از نمودهای فرهنگی انقلاب اسلامی است.  استفاده از حجاب اسلامی در میان زن ها در جهان اسلام نه تنها دیگر یک عقده و کمبود تلقی نمی گردد، بلکه به عنوان یک افتخار و یک حرکت سیاسی و ترجمان مقاومت تلقی می گردد و این امر تا آن جا پیشرفته است که زنان متعهد حتی به قیمت محرومیت از تحصیل و از دست دادن شغل خود از پوشش اسلامی خود دست برنمی دارند.


مساجد به عنوان کانون فعالیت های سیاسی نیز یکی از نمادهای این گفتمان بزرگ و موثر است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر فعالیت های سیاسی در چارچوبه حوزه های حزبی و مکان های سیاسی شکل نمی گیرد، بلکه مساجد به عنوان کانون اصلی مبارزات و فعالیت های سیاسی عمومیت یافته و عمدتا هر زمان که با مشکل سیاسی مواجه می گردند به مساجد روی آورده و فعالیت های خود را در این مکان مقدس برنامه ریزی کرده و شکل می دهند و به همین دلیل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلامی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رونق فوق العاده ای یافته است بلکه روز به روز بر تعداد مساجد نیز افزوده می گردد و مساجد نه تنها به عنوان محلی برای انجام فرایض عبادی تلقی گردیده بلکه به عنوان مرکزی برای فعالیت های سیاسی، اجتماعی نیز تثبیت شده است.


بحث از ویژگی های فرهنگی انقلاب اسلامی و ارتباط آن با نهضت های رهایی بخش و بیداری اسلامی، از آنجا ناشی می شود که ملت های جهان سوم و زیر سلطه استعماری، با مشاهده وقوع این انقلاب  و گفتمان شکل گرفته در آن بسیار کنجکاو شدند که انقلاب اسلامی را بشناسند، و ویژگی معنویت محوری انقلاب اسلامی، مردم کشورهای جهان سوم را با این واقعیت مواجه ساخت که می توان بدون کمک گرفتن از ایدئولوژی های وارداتی و غیراصیل، درصدد ایجاد یک نظام مردمی برآمد. بنابراین خودباوری و بیگانه ستیزی، بزرگترین تاثیر انقلاب اسلامی بر شکل گیری جنبش ها و یا فعال تر شدن نهضت هایی بود که از قبل وجود داشتند.


نتیجه گیری


با توجه به اهمیت دین و معنویت در آغاز هزارۀ سوم، شاید بتوان مناظرۀ پنجم در روابط بین­الملل را مناظرۀ بین دین گرایی و دین گریزی دانست. با توجه به تأکید انقلاب اسلامی ایران بر نقش دین به عنوان عاملی تأثیرگذار بر فرآیندهای تصمیم گیری بین­المللی، رویکرد تمدنی به دیپلماسی فرهنگی را می­توان براساس حاکمیت رویکرد دین گرا در روابط بین­الملل حائز اهمیت دانست. بنابراین برای موفقیت دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی اتخاذ رویکردی برخاسته از فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی ضرورتی انکارناپذیر به شمار می آید.


گفتمان دینی در قالب فرهنگ جمهوری اسلامی می تواند جایگاه مهم شروع برای ایجاد یک دیدگاه جهانی مشترک را بین جوامع اسلامی و حتی غیر اسلامی تشکیل دهد. با بهره گیری از رویکرد دیپلماسی فرهنگی و تعمیم ارزش های مشترک دینی، می توان به هنجارسازی و ایجاد ارزش­ها و آرمان­های مطلوب در فرهنگ جهانی اقدام نمود تا از این طریق، گفتمان دینی در زمینه­های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جهان بسط و گسترش یابد.  این امر قطعا نیازمند تمشیت و تدبیر دیپلماسی فرهنگی در قالب دیپلماسی عمومی کشور است.


از این رو، معنویت گرایی دینی بعنوان مولفه نادیده انگاشته شده در حوزه روابط بین­الملل می­تواند با ورود به حوزه سیاست بین­الملل، چارچوب­ لازم را برای دیپلماسی فرهنگی و  تمدنی کشور مبتنی بر انگاره ها، ارزشها و ایده های انقلاب اسلامی ایران فراهم آورد.  بازسازی و قدرت گرفتن این هویت تمدنی و نقش آفرینی اندیشه دینی در حیطه و محدوده هنجارسازی فرهنگی و گفتمان سازی ترجمان این امر است که می­توان نقش دین را در نظام تصمیم گیری  سیاستهای منطقه­ای و بین­المللی نهادینه ساخت.


البته تحقق این مهم  با شاخص های مهمی در ارتباط است: صلح گرایی و امنیت سازی به شکل جامع، پیوند دین و سیاست جهت ارتقای وضعیت مادی و معنوی آحاد مردم، تکوین و گسترش عدالت اجتماعی به هدف رشد و تقویت استعدادهای انسانی در شرایط فرصتهای برابر، نفی گرایشهای اومانیستی و مصرف گرایانه صرفا لذت جویانه،  نفی نگرشهای قوم محورانه و نژاد پرستانه هتاک به ارزشهای برابری انسانی، تکیه بر قدرت معنوی جهت ارتقای ارزشهای اخلاق فردی و اجتماعی، تقویت آگاهی مسلمانان از ظرفیتهای بومی و عدم تبعیت محض از الگوهای وارداتی، تبیین جهانشمولی دیدگاههای اسلامی و قرآنی در همه امور زندگی انسانی، تمشیت و تدبیر جهت پیشگیری از واگرایی مذهبی، طراحی و برنامه ریزی مدبرانه در راستای تقویت همگرایی و وحدت بین فرقه ها و مذاهب مختلف اسلامی، تاکید بر نقاط اشتراک ادیان الهی جهت همگون سازی ادیان در نظام بین الملل.


نکته آخر اینکه دیپلماسی فرهنگی جدای از دیپلماسی عمومی ما در کشور نیست.  شایسته است که وزارت امور خارجه به همراه همه نهادهای متولی در امور فرهنگی در کاری نه موازی هم، بلکه تکمیل کننده یکدیگر با طراحی و تمشیت لازم در راستای تحقق مولفه های فوق اقدام نمایند.  انقلاب اسلامی ایران میراث گرانقدر گفتمانی کشور ماست و ذخایر انقلاب مظهر اقتدار و بازیگری قدرتمند ما در سیاست بین الملل است.


از این رو، عرصه دیپلماسی و خصوصاً دیپلماسی فرهنگی یکی از عرصه­هایی است که ظرفیت­های لازم و بنیادینی برای انتقال مفاهیم انقلاب اسلامی در روابط فرهنگی بین­المللی دارد. واقعیت آن است که دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در صورتی به کامیابی و موفقیت شایسته و بایسته خواهد رسید که رویکردی تمدنی به روابط فرهنگی بین­المللی اتخاذ نماید. این رویکرد بر معرفی اندیشه، فرهنگ و تمدن اسلامی مبتنی بر اندیشه های انقلاب اسلامی ایران استوار است که اگر از مدیریت لازم برخوردار باشد می تواند با تکیه بر حکمت نظری و عملی اسلام، ضمن جریان سازی فکری و ارزشی، پویایی تمدن اسلامی را براساس پیوند عقلانیت و معنویت به تدریج متجلی سازد و موفقیت های هر چه بیشتری را برای جمهوری اسلامی ایران به همراه بیاورد و بر اقتدار نظام نیز بیافزاید.


دکتر رضا سیمبر


استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل


 
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان