“کامران باقری لنکرانی” دکتر دوستداشتنی و خوشاخلاقی است. قرار بود قبل از انتخابات با او به گفتوگو بنشینیم که مشغله زیاد آقای دکتر در آن ایام – که به قول برخی یکی از پرامیدترین کاندیداها بود- این توفیق را از ما سلب کرد. عقربهها، ساعت ۱۶:۱۵ دقیقه را نشان میداد که پس از پیگیریهای مستمر […]
“کامران باقری لنکرانی” دکتر دوستداشتنی و خوشاخلاقی است. قرار بود قبل از انتخابات با او به گفتوگو بنشینیم که مشغله زیاد آقای دکتر در آن ایام – که به قول برخی یکی از پرامیدترین کاندیداها بود- این توفیق را از ما سلب کرد.
عقربهها، ساعت ۱۶:۱۵ دقیقه را نشان میداد که پس از پیگیریهای مستمر بالاخره این توفیق نصیبمان شد تا او را در تحریریه مشرق ببینیم؛ اما چون آقای دکتر برای ساعت ۱۸ بلیط هواپیما داشتند ما کمتر از یک ساعت زمان داشتیم تا پاسخ سؤالات متعدد خود را از او بشنویم.
باور ما این بود که اصولگرایان در انتخابات ۲۴ خردادماه شکست خوردند، پس طبیعی بود که سؤالات ما میبایست در راستای آسیبشناسی این رخداد مهم طرح میشد اما نظر دکتر لنکرانی چیز دیگری بود؛ او معتقد است این مسایل دیگر هیچ اهمیتی برای مردم ندارد و باید از آن عبور کرد و با این استدلال از پاسخ به بسیاری از سؤالات کلیدی ما که شاید میتوانست برای آینده و رخدادهای اینچنینی راهگشا باشد بهسادگی گذشت و ما نیز از خیر سؤالات متعددمان گذشتیم.
به هر ترتیب آنچه اکنون مقابل دیدهگان شماست ماحصل حضور یکساعته کامران باقری لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری در انتخابات ریاست جمهوری است که این روزها سخت مشغول طبابت و پژوهش است.
*شما در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدای جبهه پایداری بودید که به نفع آقای جلیلی کنار کشیدید؟ به نظرتان تحلیل جبهه پایداری از مطالبات مردم پیش از انتخابات مطابق با واقع بود؟
ببینید من الان که اینجا آمدهام طبیعتاً سخنگوی جبهه پایداری نیستم. چون سخنگوی جبهه پایداری رسماً جناب آقای دکتر قاضیزاده هستند و مواضع رسمی جبهه پایداری مواضعی است که ایشان اعلام کنند یا دبیر محترم جبهه که جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای آقاتهرانی هستند.
بنده عرایضم اینجا بیشتر نگاهی است که خودم باید پاسخگویش باشم. نه بهعنوان موضع جبهه. آنچه که من میتوانم عرض کنم این است که خوشبختانه آرشیو صحبتهای افراد الان موجود است. این طور نیست حرفی که من می زنم یک حرف پنهانی باشد و بعد شما باید بروید کشفش کنید.
ما سال گذشته در ایام انتخابات روی این نکته تأکید میکردیم که به هر حال فضای کشور به سمت مطالبه یک نوع تغییر در مدیریت و در واقع یک حرکت متفاوت است. ادعای ما این بود که این تفاوت میتواند با حفظ نقاط مثبت دولت نهم و دهم هم اتفاق بیافتد.
الزام این تغییر این نیست که ما کل مبانی گذشته را به فراموشی بسپاریم و کل دست آوردهای قبل را به کنار بگذاریم و یک مسیر جدیدی را بخواهیم دنبال کنیم، بسیاری از حرکتهایی که در دولت نهم و دهم شکل گرفت، حرکت هایی بود که نقاط ارزشمند و مثبتی داشت و نوع ورود ما در بحث انتخابات با توجه به تلقی عمومی که از جامعه داشتیم این بود که افکار عمومی جامعه، نوعی تغییر را میطلبد و از سوی دیگر، دست آوردهای مثبت برایم مهم بود و به دنبال تلفیق بین این دو نگاه بودم.
فکر میکنم در انتخابات آن چیزی که رخ داد، در واقع نوعی برخورد بین این دو نگاه متفاوت بود و نوع رفتارهای انتخاباتی هم که شکل گرفت در واقع از هر طرف یک نوع تأکید بر یکی از این دو جنبهها بود.
یک عدهای تلاش کردند که نامزد رقیب خودشان را به عنوان امتداد گذشته معرفی کنند و از این طریق تخریبش کنند، بعضیها برعکس، نگاهشان این بود که بالاخره تأکید بر نقاط ارزشمند گذشته بکنند، فکر میکنم کار صحیح در آن مقطع میتوانست آن باشد که ما بین این دو نگاه، این تلفیق را به وجود بیاوریم و در فضای عمومی ترویج کنیم.
شاید انتقاد اصلی این باشد که این ترویج آن طور که باید و شاید اتفاق نیفتاد و گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمانی بالنده است و گفتمانی است که توان هضم مشکلات و ارائه راه حلهای جدید برای عرصههای مختلف را دارد، ضمن این که با استواری و پایداری روی مبانی میتواند جهتگیریهای کلی در چارچوب حرکت رو به جلو ملت ایران به سمت پیشرفت و تعالی حفظ کند.
اتفاقی که افتاد این بود که این دو جنبه در فضای انتخاباتی آن طور که باید و شاید به صورت متعادل از جانب گفتمان انقلاب اسلامی نتوانست ترویج شود و بالاخره برخی از صحبتها و اظهاراتی که این روزها هست، نشان میدهد که برخی از این عدم توفیق، ناشی از برنامهریزی دقیق رقبای انتخاباتی بوده است؛ ولی توجه بکنید که علیرغم این که کاندیدای مورد تأیید گفتمان انقلاب اسلامی از شروع معرفیاش تا حضورش در صحنه انتخابات کمتر از یک ماه گذشت، توانست رأی بسیار خوبی را جلب کند این را مقایسه بکنیم با آرای برخی از افراد که بیش از ۹ سال برای این انتخابات کار کردند، به نظرم این نشان دهنده بالندگی گفتمان انقلاب اسلامی است که می تواند یک نقطه قوتی برای حرکت آینده کشور باشد.
* عملکرد دولت یازدهم را از ابتدای شروع به کارش تا به حال، چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم رئیس جمهور محترم این مبنا را که برای حل معضلات کشور برنامهریزی و اقدام و به تعبیر خودشان تدبیر بکنند، به عنوان مبنای اصلی قرار دادهاند؛ این جلوه را در خیلی از رفتارها و تصمیمات ایشان میتوانیم ملاحظه کنیم.
منتهی مراتب، در برخی از رفتارهایی که در حاشیه این دولت دارد شکل میگیرد، نگاه حل مشکل مردم و نگاه خدمت رسانی به مردم گاهی اوقات آن برجستگی لازم را ندارد و رفتارهایی مشاهده میشود که این نگرانی را پیش میآورد که نکند در واقع مثل اتفاقاتی که در دولت دهم در مقاطعی با آن روبه رو بودیم و آن پرداختن به حاشیهها بود، این اتفاق خدایی نکرده مجدداً تکرار شود.
به عنوان مثال، نوع مدیریت علمی کشور یکی از چالش های مهمی است که میتواند این قضاوت را برای ما به وجود بیاورد که آیا اصل بر این است که رشد علمی کشور پایدار بماند و جهش پیدا کند یا نه این که اصل بر این است که انتقامگیری شود و اصل بر این است که فضایی به وجود بیاید که یک عدهای که مثلاً احساس میکنند که آن طور که باید و شاید نتوانستهاند عرض اندام کنند، مجدداً به صحنه سیاسی برگردند و فضای دانشگاهها مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.
من نگران هستم ولی در عین حال سعی میکنم که خوشبینی و امید خودم را حفظ کنم؛ نگران این هستم که این حاشیهها در محیطهای دانشگاهی که ما با آن سروکار داریم خدایی نا کرده لطمه بزند به حرکت علمی کشور، حرکتی که در طی یک دهه گذشته برای کشور ما افتخارآفرین بوده است.
این افتخار تنها به معنی افتخار کردن به مستندات علمی نیست بلکه به این معنا است که سبب توسعه زیرساخت کشور در خیلی از عرصههای شده است؛ من با نگرانی برخی از انتصابات را دنبال میکنم و دعا میکنم که خدای متعال این حاشیهها را حاکم بر جهتگیریهای اصلی دولت یازدهم نکند.
* عملکرد مجلس در رأی اعتماد به وزرا را چگونه ارزیابی میکنید، چه نمرهای به مجلس نهم میدهید؟
ببینید از یک جهت که بالاخره تعدادی از نمایندگان دغدغههایشان را گفتند و با دقت و با ریزبینی نسبت به کاندیداهای وزارتخانههای مختلف موضعگیری کردند، خب یک نقطه قوتی محسوب میشود و وقتی که انسان میبیند که نگاهها و انتقادها به سمت مطالب کارشناسی بوده است، برجستگیاش بیشتر و مثبتتر تلقی میشود.
به هر حال مجلس یک مجمعی از ۲۹۰ نفر نماینده است، طبیعی است که یک جمع متکثر، جهتگیریهای متعددی هم در آن دیده شود و انگیزههای مختلفی هم در آن وجود داشته باشد و طبیعتاً تصمیمات با نگاه های متفاوتی اخذ شود ولی آن چه که انسان از جهتگیری کلی مجلس میتواند به عنوان یک نقطه مثبت تلقی کند، این است که علی رغم تفاوت نظرهایی که در خصوص برخی از چهرههای مطرح وجود داشت، میبینیم که بالاخره در همین دولت یازدهم افرادی داریم که بیش از ۹۵ درصد آرای مجلس را به خودشان گرفتند و وزیر شدند و افرادی را هم داریم که درصد کمتری گرفتند.
از سوی دیگر، فضای عمومی مجلس نسبت به برخی از امور حساسیت زیادی دارد؛ یکی از این امور، این است که مجلس مصلحت کلی نظام و پایبندی به قانون و حرکت در مسیری که امام رضوان الله تعالی علیه ترسیم فرمودند و امروز با پرچمداری مقام معظم رهبری حفظهالله تعالی دارد طی میشود را به عنوان یک محور اساسی و مهم و به عنوان یک شاغول و ارزش اساسی به آن توجه دارد و به همین دلیل، مجلس در جاهایی که احساس کرد افرادی احیاناً نسبت به این مسیر اصلی زاویه دارند، واکنش نشان داد.
این را به عنوان یک نقطه قوت میتوانیم ببینیم. البته انتقاداتی ممکن است نسبت به برخی از صحبت ها و برخی از موضع گیریها وجود داشته باشد.
در کل آن چه که اتفاق افتاد را به نظرم میتوانیم یک روند مثبت و قابل افتخار تلقی کنیم به این معنا که مجلس نشان داد علیرغم تفاوت سلیقههای سیاسی، فضای کار را برای قوه مجریه باز میکند ولی در عین حال بر مبانی و خطوط قرمز خودش هم تأکید و اصرار دارد. این جهتش به نظر مهم و قابل افتخار و یک نکته برجسته در سابقه مجلس نهم تلقی میشود.
* به این مسئله اعتقاد داشتید که نامزدهای اصولگرا، به نفع نامزد اصولگرایی که رأی بیشتری نسبت به دیگران دارد، کنار بروند؟
من اعتقادی به این مسئله نداشتم و هنوز هم ندارم که ما در هر صحنهای مبنای مان را صرفاً روی این قرار بدهیم که افرادی که بیشتر رأی میآورند، ملاک عمل ما باشند. بنده اعتقاد دارم که اگر ما یک گفتمانی را صحیح میبینیم باید تلاش کنیم آن گفتمان را ترویج و پایگاه مردمی اش را تقویت کنیم.
فقط من باب این که یک مقایسهای کرده باشم و یک بازخوانی بکنیم عرض میکنم، آقای خاتمی که انتخابات سال ۱۳۷۶ پیروز شدند در نظرسنجیهای بهمن سال ۱۳۷۵ هیچ شانسی برای انتخاب شدن نداشتند ولی وقایع به نحوی رقم خورد که ایشان با آرای درخور توجه، یکی از رئیس جمهورهای کشور شدند.
آقای دکتر احمدینژاد که در سال ۱۳۸۴ رئیس جمهور شدند، باز در بهمن ۱۳۸۳ نظرسنجیها میگفت ایشان هیچ جایگاهی در آینده سیاسی کشور ندارد ولی هشت سال رئیس جمهوری کشور شد.
اتفاقاً نسبت به آقای دکتر روحانی هم همین اتفاق افتاد، یعنی نظرسنجیهای بهمن ۱۳۹۱ ایشان را به هیچ وجه جزو ۱۰ نامزد اصلی قرار نمیداد، ولی فضای انتخابات به نحوی رقم خورد که ایشان با رأی بیش از ۵۰ درصد مردم به عنوان رئیس جمهوری کشور انتخاب شدند.
میخواهم بگویم این نکته که یک نفر در یک مقطعی مورد توجه هست، معلوم نیست که تا آخر هم مورد توجه باقی بماند، رفتارهای افراد درحین کارهای انتخاباتی و نوع تعاملشان با رقبا این را میتواند تغییر دهد.
ما ملاحظه کردیم که دقیقاً در همین انتخابات و در هفته آخر، بعضی از کاندیداها ریزش رأی بسیار زیادی داشتند، اگر این طور بود که کنار رفتن افراد به نفع همدیگر مؤثر بود این ریزش آرا اتفاق نمیافتاد؛ یعنی برخی از افراد بودند که هفته قبل از انتخابات تقریباً تمام نظرسنجیها میگفت که احتمالاً یا رأی اول هستند یا با نفر دیگری به دور دوم میروند.
من فکر میکنم حتی اگر از منظر غیردینی و صرفاً از دیدگاه منتج به نتیجه بخواهیم انتخابات را نگاه کنیم و تحلیل کنیم، باید به این نکتهها، بیشتر از ساده کردن فرمول توجه کنیم.
معمولاً این تمایل به سادهانگاری در همه صحنهها به ویژه در صحنههای اجتماعی وجود دارد، متغیرهایی متعدد و متفاوت، با وزنهایی متفاوت وجود دارند، بعضیها فکر میکنند با فرمول یکسان سال ۱۳۷۶ میشود در سال ۱۳۹۲، اثرگذار سیاسی بود که همین فرمول سال ۱۳۷۶ هم شکستش را نشان داده است.
سال ۱۳۷۶ بالاخره یک نامزد از جانب اصولگرایان در میدان آمد و یک کاندیدا هم از جانب جناح رقیب، اگر صرف تک کاندیدا بودن ملاک پیروزی یا شکست بود بالاخره سال ۱۳۷۶ طور دیگری باید رقم میخورد. فکر میکنم ما یک مقدار باید نسبت به تحلیل مردم و نسبت به نوع نگاه مردم که کاملاً متفاوت از برخی نگاه سیاسیون هست، دقت بیشتری داشته باشیم.
حالا ما این توفیق را داریم که حدود ۲۱ یا ۲۲ سالی است که در درمانگاههای عمومی و دولتی مریض میبینیم و همین هم برای ما یک فرصتی است که بالاخره زنگ خطرهای متعددی را مردم میآیند به ما خبر می دهند.
تا سال ۱۳۷۶ این زنگ خطر را مردم به ما میگفتند که از اوضاع موجود راضی نیستند. سال ۱۳۹۲ هم همین را به ما میگفتند که ما علی رغم تلاشها و زحماتی که میبینیم دولت دارد میکشد ولی فکر میکنیم باید یک تغییری در مدیریت پیش بیاید و این تغییر منجر به این شود که مشکلات مردم برطرف شود.
فکر میکنم آقای روحانی و تیمشان این توفیق را پیدا کردند که اذهان مردم را نسبت به این توانمندی در خودشان اقناع کنند و سایرین نتوانستند این کار را بکنند. حالا بعضی از نامزدها ریزش آراء داشتند و بعضی هم رشدی نداشتند که بتوانند با ایشان رقابت جدی داشته باشند.
حتی اگر همه این آراء هم با همدیگر جمع میشد، به هر حال نتیجه انتخابات به این صورتی نبود که بعضیها تحلیل میکنند.
* تأکید کردید روی ابزارهای تهدید مردم و نگاههای مردم، می خواستیم بدانیم که این ابزارها به نظرتان چه چیزهایی می تواند باشد؟
ابزارها که نگفتم منظورم این نگاه ابزاری نبود، یعنی اطلاع از نظر مردم.
* غیر از مصاحبههایی که رسانهها میگیرند و یا برآوردهایی که نهادهای مختلف دارند، ساز و کاری که به نظر شما میتواند مفید باشد برای دریافت دیدگاههای مردم چه هست؟
ببینید ما متأسفانه در بحث رصد انگیزههای اجتماعی از آن جایی که برخی از دستگاههایی که مسئول این رصد هستند یا این را به عنوان رسالت خودشان تعریف میکنند حالا بعضی ها در قانون اساسی مسئولیت دارند برای این کار و بعضی ها هم خودخوانده در این عرصه وارد شده اند حالا هر دوی آن ها را هم ما احترام می گذاریم.
متأسفانه هر دو گروه، این کار را جانبدارانه انجام میدهند. در همین انتخابات اخیر یکی از مؤسساتی که نظرسنجی میکرد، مسئول آن جا به بنده گفت که ما چون با تو خوب نبودیم، اصلاً اسم تو را در نظرسنجیها نگذاشتیم؛ به هر جهت اوضاع به نحوی رغم خورد که بنده در این صحنه اصلاً حاضر نشوم، ولی این نوع نگاه در جایی که مسئول رصد است، آفت محسوب میشود و نشان میدهد آن طور که باید و شاید واقعیات را نمیخواهد ببیند.
البته در کشور ما نهادهای ژرف بین و بالاخره مؤمن و بالندهای هم هستند که این گونه عمل نمیکنند و اغلب هم آن نهادها پیشبینیهایشان درست در میآید و ما میبینیم که بالاخره مثلاً همان پیش بینی که ده روز قبل یا یک ماه قبل و یا یک سال قبل کردهاند، در خصوص نوع جهتگیری درست بوده است. منتهی بعضی اوقات متأسفانه از ابزار نظرسنجی به عنوان نظرسازی استفاده میکنند. یعنی نظری را سعی میکنند در غالب نظرسنجی ترویج کنند. این نوع رفتار باعث میشود که بالاخره آن طور که باید و شاید ما نتوانیم با نگاه رو به آینده حرکت کنیم.
* شما از گنجایش و ظرفیت گفتمان انقلاب اسلامی صحبت کردید که قطعاً گفتمان انقلاب اسلامی این ظرفیت را دارد که بالاخره مردم به آن اقبال کردهاند.شما فرمودید بعضیها فرصت داشتند و بعضیها فرصت نداشتند در صورتی که از همان آغاز به کار جبهه پایداری، شنیدهها حاکی از آن بود که جناب آقای لنکرانی ممکن است به عنوان گزینه پایداری برای ریاست جمهوری معرفی شود، چرا از دو سال پیش که فرصت خوبی بود برای تبلیغ گفتمان انقلاب اسلامی بود، استفاده نکردید؟
همان چیزهایی که گفتم، دیگر تکرار نمیکنم. چون اگر بخواهم الان بگویم، درباره مقدمه و مؤخره تحلیل شما بحث دارم و اگر بخواهم وارد بشوم، مشکل پیش میآید. درباره انتخابات بیشتر از این چیزی نمیگویم.
* مقام معظم رهبری فرمودند آرمانگرایی بدون نتیجه معنایی ندارد، به نظر جنابعالی، این تصور که ما بیاییم و بگوییم که ما اصولگرای واقعی هستیم و خطکشی کنیم بگوییم نماینده گفتمان انقلاب اسلامی فقط این شخص است و دیگران را خارج از این دایره تصور کنیم، درست است؟
من متأسفم که از شما این حرف را میشنوم. یعنی بعضی از حرفها را آدم از بعضیهای دیگر بشنود خیلی ناراحت نمیشود ولی از شما که این حرف را آدم میشنود، با خودش میگوید که خدایا ما چرا نتوانستهایم بعد از این همه مدت، این نکته اساسی را به بدنه اجتماع توجه دهیم. ببینید دو موضوع متفاوت است.
ما در مورد بحث انتخابات مجلس شورای اسلامی خدمت حضرت آیت الله مصباح بودیم، درباره اینکه وظیفه ما چه هست بحث می کردیم، واقعاً جبهه پایداری زمان شکلگیری اش که مرداد سال ۱۳۹۰ بود، معطوف به انتخابات شکل نگرفت، معطوف به وقایع اردیبهشت ۹۰ شکل گرفت، فضایی در کشور به وجود آمد که نیروهای مدافع انقلاب اسلامی دچار سرخوردگی شدند.
در آن زمان، جبهه پایداری یک نوع حرکت بود در پاسخ به این نوع احساس سرخوردگی و نا امیدی و تلاش کرد برای این که بتواند این مبنا را ترویج کند که انقلاب اسلامی وابسته به افراد نیست و انقلاب اسلامی یک گفتمان بالنده است و یک گفتمانی است که افراد را در خود هضم میکند.
در همان موقع، ما یک بحثی داشتیم که در انتخابات مجلس حضور پیدا بکنیم یا نکنیم. تفاوت نگاههایی بود و نهایتاً هم این شد که ما نوع حضورمان در مرکز کشور که تهران بود و برخی از کلان شهرها، متفاوت شد با برخی از حوزههای انتخابی دیگر.
مثلاً در خیلی از حوزههای انتخابی دیگر، یک تفاوت کاندیدایی با آن حرکت که تحت عنوان جبهه متحد اصولگرایان آن موقع وجود داشت نداشتیم. کاندیداهای یکسان بود، در برخی از کلان شهرها نه همه کلان شهرها به ویژه تهران، تفاوت کاندیدا داشتیم.
از اول هم چنین تصمیمی نگرفته بودیم. آن موقع که داشتیم این بحث را میکردیم یک نکتهای را آیت الله مصباح فرمودند که شما دقت کنید تکلیفتان چه هست؟ اگر متوجه شدید تکلیف چه هست، برای این که این تکلیف به نتیجه برسد تمام تدبیر و توان خودتان را بگذارید. از سر رفع تکلیف به تکلیف عمل نکنید. این تعبیر، تعبیر زیبا و متینی است.
گاهی وقتها مثل نماز خواندن بنده، حالا یک نمازی میخوانیم، حالا اینکه چه زمانی نماز بخوانیم، با دقت میخوانیم یا نه، با رعایت حضور قلب میخوانیم یا نه، جماعت میخوانیم یا نه، برایم مهم نیست؛ مهم خواندن چهار رکعت نماز برای رفع تکلیف است که بگوییم ای خدا ما نمازمان را خواندیم.
در مسائل اجتماعی هم متأسفانه گاهی اوقات، بعضی از اشخاص اینگونه عمل میکنند و برای رفع تکلیف به تکلیف عمل میکنند و دنبال این نیستند که اگر ما این تکلیف را داریم از نظر سهم اجتماعی باید این تکلیف را طوری انجام بدهیم که به نتیجه برسد و مؤثر باشد و به گونهای باشد که منجر به اقناع سایر افراد جامعه شود، حداقل همراهان خودمان را بتوانیم همراهتر کنیم.
این انتقاد درست و به جاست که برخی از جنبههای اقناعی و برخی از جنبههای تعاملی در حرکت گفتمان انقلاب اسلامی باید برایش برنامهریزیهای جدیتر و قویتری کرد، ما مبنایمان در حرکت اجتماعی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه است.
امام یکی از جاهایی که مبانی حضور اجتماعی را تعریف کردهاند، در تفسیری است که در آیات سوره والعصر دارند. امام آن جا محتوای فرمایششان این است که اگر قرار بود ما فردی بتوانیم از خسران نجات پیدا کنیم، سوره عصر باید بعد از ذکر عبارت ” إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ” تمام میشد، ولی برای این که ما از خسران نجات پیدا کنیم باید “تواصو بالحق” داشته باشیم، پس این نوع بیان قرآن کریم هم حرکت اجتماعی است.
گفته است “تواصوا بالحق” یعنی همدیگر را به حق سفارش کنید و “تواصوا بالصبر”، یعنی به صبر سفارش کنید و همدیگر را از نظر فکری و عملی پشتیبانی کنید، یعنی کاری بکنیم که تلاشمان به نتیجه برسد حالا اگر ما همه تدابیر را کردیم و همه زحمتها را کشیدیم و آن چه که در توانمان بود پای کار گذاشتیم و به نتیجه نرسیدیم، آن وقت قرآن کریم به ما گفتهاند، “إحدالحسنیین”، اما این دلیل نمیشود که ما برای کارهایمان تدبیر نکنیم و برای کارهایمان دقت لازم را به کار نگیریم، منتهی در همین تدابیر هم باز این نکته را باید رویش تأکید کنیم که ما مجاز نیستیم برای رسیدن به نتیجه از روشهای نامشروع استفاده کنیم.
خیلی روشن است که اگر یک کسی تهمت بزند و طرف مقابلش هم فرصت دفاع از خودش را نداشته باشد. معلوم است که فضای اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد، میشود نامزدی را آن قدر تخریب کرد که کلاً از صحنه سیاسی حذفش کرد. هر آدم عاقلی بخواهد با عقل شیطانی به آن فکر کند، به این میرسد، حالا اگر عبارت عقل شیطانی حرف درستی باشد؛ چون در روایات ما عقل آن چیزی است که با آن خدای رحمان عبادت میشود.
انتخابات که تمام میشود و همه وقایع بازخوانی میشود، انسان با خودش میگوید آن کسی که به خودش اجازه داد برای پیروزی در صحنه انتخابات، تهمت و حرف غیرمستند بزند و آبروی کسی را ببرد و شخصیت دیگری را در کوی و برزن مغلوب کند، این جریان حق ندارد بگوید چون من میخواستم به نتیجه برسم، مجاز بودم از روش غیرشرعی استفاده کنم، در مقابل، جریانی که پیروز نشده است هم حق ندارد حتی در ذهن خودش بگوید که من اشتباه کردم برابر کارهای غیرشرعی، کار غیرشرعی انجام ندادم، ما موظف هستیم به انجام تکلیف، باید برای انجام تکلیف تدبیر کنیم، تلاش کنیم و به نتیجه برسیم.
* جبهه پایداری در ایام انتخابات مجلس نهم بحث ساکت فتنه را پیش کشید و بسیاری از نیروهای اصولگرا را با این عبارت مورد خطاب قرار داد، از سوی دیگر، آقای صفارهرندی در مطلبی که رسانهای هم شد، گفتند که مقام معظم رهبری از استفاده لفظ ساکت فتنه ابزار ناراحتی کردند آیا شما به این واژه اعتقادی دارید؟ نقد شما به استفاده از این واژه توسط جبهه پایداری چیست؟
متأسفانه یک نکتهای این جا مغفول واقع میشود و آن این است که رهبر معظم انقلاب اسلامی از سال ۱۳۸۸ تا به الان یعنی در این چهار سال گذشته تقریباً هیچ ماهی نبوده است که بر درسهای فتنه تأکید نکرده باشند. این نکته مهمی است و نشان میدهد که داستان فتنه و وقایعی که رخ داد یکی از مهمترین درس های ماست.
حتی ایشان وقتی بر بزرگی نهم دی و اهمیت نهم دی میخواستند صحبت بفرمایند و این که چه فتنه بزرگی از کشور ما رخت بربست، فرمودند که ما عظمت این روز را درک نمیکنیم. چون داریم از نزدیک میبینیم، وقتی در طول تاریخ از آن دور شدیم بعد میفهمیم که این چه روز بزرگی بود و چه اهمیتی داشت.
خوب است کارنامههای عمل خود را نسبت به فرمایشات مقام معظم رهبری بسنجیم و ببینیم که نسبت به این واقعه آن طور که باید و شاید رفتار کردهایم یا نه؟ بنده قبول دارم که داستان فتنه باید تحلیل عمیق شود و فکر میکنم که همه در این زمینه کم کاری داریم، افرادی نباید تلقیشان این باشد که حالا چون چهار سال از این جریان گذشت، در واقع از اهمیت این ماجرا بکاهیم یا تحلیل نباشد.
در حال حاضر، ما وقایع کشورهای همسایه و داستان مصر را میبینیم، شاید کمی بتوانیم بفهمیم که چه اتفاقات مهمی در سال ۱۳۸۸ رخ داد و چه لطفی خدای متعال به برکت حضور مردم در صحنه و با رهبری حضرت آیتالله خامنهای به این کشور تفضل فرمودند و ما را برابر حوادثی که میتوانست سرنوشت جهان را متغیر کند حفظ کند، اینها چیزهایی نیست که بخواهیم از آن کوتاه بیاییم و در سطح فردی با آن برخورد کنیم.
یک کم کاری این است که بخواهیم اصل موضوع را فراموش کنیم. مثلاً بگوییم که حالا هزار تا بحث دیگر اتفاق افتاده است، این را بگذار کنار. کم کاری دیگر هم این است که ما با موضوع سطحی برخورد کنیم و بگوییم که فلان آقا چه کار کرد و فتنه ۸۸ را از حالت جریانی به سطح فردی تنزل دهیم. هر دوی اینها به نظرم اشکال دارد.
من اینجا داخل پرانتز مطلبی بگویم، واقعیتش این است که این نکتهای که شما درباره فرمایش مقام معظم رهبری میفرمایید، به این صورتی که فرمودید نبود، فرمایش آقا نکته داشت. آقا یک سفارشی کردند علنی و فرمودند “من هر وقت خواستم حرفی بزنم خودم علنی میگویم. حرف خصوصی من را کسی نرود این طرف و آن طرف بزند.”
* آقای دکتر مقام معظم رهبری فرمودند رویه بنده جذب حداکثری و دفع حداقلی است. از سوی دیگر، ایشان در دیدار دانشجویی فرمودند که من هم به توسعه دایره خلصین اعتقاد دارم و هم به وحدت. جبهه پایداری از زمان آغاز به کارش تا به حال، چه اقدامی برای توسعه دایره خلصین انجام داده است؟ مصادیق جذب حداکثری و دفع حداقلی جبهه پایداری در کجاست؟
ببینید من بازهم باید بگویم که من این جا به عنوان نماینده جبهه پایداری نیستم.
* مگر شما عضو شورای مرکزی جبهه پایداری نیستید؟ به عنوان یک عضو جبهه پایداری توضیح بدهید
باز هم در شورای مرکزی باشم به عنوان نماینده جبهه پایداری نمیتوانم حرف بزنم. من حرف خودم را میزنم در سوال نباید بگویید که نظر جبهه پایداری چه هست؟ باید بگویید که نظر تو چه هست؟
* چون شما یکی از اعضای جبهه پایداری هستید و در مقطعی سخنگو بودهاید، از شما اینگونه سوال شد.
همین را میگویم، این سؤال را نباید این طوری از من بپرسید. از من بپرسید نظر شخصی شما درباره فرمایش مقام معظم رهبری چیست؟
ببینید ما دو تا صحنه داریم که خلط شدنش با همدیگر ایجاد اشکال میکند. یک صحنه حضور اجتماعی است و میخواهیم از همه ظرفیتهای کشور برای تعالی کشور استفاده کنیم، میخواهیم فضایی را به وجود بیاوریم که همه و هرکسی که دلسوز انقلاب اسلامی هست در این صحنه اثرگذار باشد. این صحنه صحنه جذب حداکثری است.
اتفاقاً انتقادی که به برخی از احزاب سیاسی هست این است که این صحنه را دارند محدودش میکنند، یعنی میگویند که اگر کسی بخواهد در امور سیاسی دخالت کند، فقط ما هستیم.
شما کجا بودید و به چه حقی میخواهید در امور سیاسی کشور اظهارنظر بکنید، به چه حقی فلان دانشجو به خودش اجازه میدهد که یکی از شخصیتهای انقلابی را نقد کند.
بعضیها این شکلی کار میکنند که این به نظرم خلاف حضور حداکثری و جذب حداکثری است؛ باید فضای اداره جامعه، فضایی باشد که هر کسی که دلسوز انقلاب اسلامی هست و هر کسی که میخواهد کشور، دین و باورهایی که امام (ره) به ما آموختند و منویاتی که رهبری معظم انقلاب اسلامی ترویج میفرمایند، پیش برود، بتواند مشارکت داشته باشد.
از این جهت، نباید نسبت به هر کسی که بنای دلسوزی دارد، منعی را ایجاد کنیم. اما از سمت دیگر، شما یک وقتی میخواهید در خصوص جایگاهی، فردی را انتخاب کنید. این را هم عقل و هم شرع به ما میگوید که بگرد بهترین را برای آن کار انتخاب کن، این جا دیگر حق ندارید بگویید که چون من میخواهم جذب حداکثری کنم، هر کسی را برای هر منصبی پیشنهاد بدهید.
این مثال در زندگیهای خانوادگی هم هست، مثلاً کسی نمیآید بگوید که من میخواهم جذب حداکثری بکنم پس اولین خواستگاری که برای دخترم آمد، چون جذب حداکثری است، قبولش میکنم!
در مسائل دینی هم همین است. ما امام جماعت که میخواهیم انتخاب کنیم، جذب حداکثری که نمیکنیم. می رویم میگردیم و یک آدمی را پیدا میکنیم که حداقلهایی را داشته باشد و بعد به او اقتدا میکنیم. این دو صحنه را نباید با همدیگر خلط کنیم؛ یک وقت است که ما داریم در مورد این حرف میزنیم که شما برادر عزیز یا خواهر محترم میخواهید درباره انقلاب اسلامی نظر بدهید و بحث دارید، ما متهمش کنیم که تو اصلاً به درد نمیخوری، به این دلیل که شما سابقه ندارید یا این که بگوییم تو از کجا آمدی و بگذاریمش کنار یا بگوییم که شما این حرفهایی که میزنید برای منافع شخصی است و حرفت اصلاً مسموع نیست. خب این خلاف جذب حداکثری است و کار درستی نیست.
یک وقتی است که میخواهیم کسی را برای منصبی پیشنهاد بدهیم، آن جا وظیفه عقلی و شرعی این است که بگردیم و بهترین را انتخاب کنیم. بنابراین مثل همان بحثی که سر تکلیفگرایی و نتیجهگرایی وجود دارد، این دو موضوع هم با همدیگر تناقض ندارند مکمل یکدیگر هستند. جذب حداکثری و در عین حال تلاش برای شایسته سالاری، این دو با همدیگر تکمیل میشوند و باید عرصههایش را مشخص کنیم.
* شنیده شده که آیت الله علمالهدی قرار است جایگزین مرحوم آیتالله خوشوقت در شورای فقهای جبهه پایداری باشند، آیا این شنیدهها صحیح است؟
من گفتم که از نظرات جبهه نگویید و سخنگو نیستم
* آیتالله مصباح از این که شما انصراف بدهید اطلاع و رضایت داشتند؟ ماجرای انصراف شما چگونه رقم خورد؟
این سوال به نظرم موضوع مردم نیست.
هر سؤالی را ممکن است آقای مصباح جواب ندهد منتهی من میتوانم این را خدمت شما عرض کنم که یکی از شیرینترین ایامی که در ماه رمضان گذشته بنده داشتم، همین ماه رمضان ۱۴۳۴، این بود که شب جمعهای مشرف شدیم قم و افطار خدمت ایشان بودیم و ایشان هم راهنمایی بسیار خوبی فرمودند؛ من فکر میکنم مباحثی که ایشان در این بیست و هفت هشت شب صحبت کردند، مباحثی است که به درد هرکس که بخواهد در صحنه اجتماعی نگاه مؤمنانه داشته باشد میخورد، خوب است که فرمایشات ایشان را دوستان مطالعه بفرمایند و خوشبختانه پیاده شدهاش روی سایت دفترشان موجود است.
* آقای کدخدایی در مصاحبه با مشرق اعلام کردند که من قبل از اعلام نتایج تأیید صلاحیتها با آقایان لنکرانی و حتی آیتالله مصباح درباره اینکه نظر شورای نگهبان نسبت به شما (لنکرانی) مساعد نیست، صحبت کرده بودم ولی آقایان نپذیرفتند انصراف بدهند! آیا با شما درباره این مسئله صحبت شده بود؟
آقای کدخدایی آدم راستگویی هستند.
* چرا همان روزهای ابتدایی که آقای جلیلی ثبت نام کردند، به نفع ایشان انصراف ندادید؟
من فکر میکنم برخی از مطالب مدتی طول میکشد تا ابعاد کار روشن شود ولی اجمالش را بخواهم خدمت شما بگویم در فضای انتخابات کسانی که حضورشان را گفتمانی تعریف کرده باشند زیاد نبودند، متأسفانه و تعدد تکرار برخی از مطالب ولو در عرصه محدود میتوانست یک راهبردی باشد برای این که بحث را ترویج بدهد انسان. کما این که شما ملاحظه میکنید برخی از کاندیداها که به نفع برخی دیگر کنارهگیری کردند با این که از ابتدا شاید چنین قول و قرارهایی هم وجود داشت سعی کردند از این فضا برای ترویج نظرات خودشان استفاده کنند.
* شما برای مجلس دهم برنامهای دارید؟
برنامه کلی جبهه پایداری که به من ربطی ندارد ولی شخصاً بنده این کارهایی که الان دارم انجام میدهم را دوست دارم و از آن لذت میبرم.
* الان مشغول به چه کارهایی هستید؟
بنده مشغول به تدریس، طبابت، پژوهش و فعالیتهای اجتماعی هستم. هر چهارتای اینها را دوست دارم.
* ممکن است که نامزدی مجلس هم به این فعالیتها اضافه شود؟
این چهار کاری را که انجام میدهم، خیلی دوست دارم و از خدا خواستهام که توفیق بدهد که این چهار کار را هرچه میتوانم درستتر انجام بدهم و ما چنین تلقی نداریم که نامزد مجلس شویم و تلقیمان همین کارهایی است که داریم انجام میدهیم.
از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، ممنونیم.