مدت هاست که پیدایش، رشد و قدرت نمایی «جریان انحرافی» ـ یا به تعبیر درست تر «حلقه انحرافی» ـ در دولت احمدی نژاد نقل محافل سیاسی شده و هر یک از گروه ها و افراد شاخص سیاسی کشور از زاویه دید خود به آن می پردازند. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته می شود، نوع مواجهه فرصت طلبانه اصلاح طلبان یا به عبارت بهتر جریان دوم خرداد با این مقوله است.



جریان به اصطلاح «اصلاح طلب» برای فرار از پاسخ گویی به مشکلات عدیده سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور در دوران زمامداری سازندگی، دوران اصلاح طلبان حضور در مجلس ششم و دولت های هفتم و هشتم و خصوصا گناه نابخشودنی شان در به وجود آوردن افتضاح فتنه 88 و سکوت دربرابر آن، برجسته شدن «حلقه انحرافی» را فرصتی طلایی برای عقده گشایی علیه کل جریان اصول گرایی می دانند. آن ها ضمن بزرگ نمایی برخی اشکالات مجالس هفتم تا نهم و سیاه نمایی درباره دولت های نهم و دهم، سعی می کنند مسئولیت تمام خطا های انحرافیون را متوجه تمام اصول گرایان و حتی منتقدان «حلقه انحرافی» کنند و با این کار کارنامه اصول گرایان را در عرصه رقابت خرداد 92 لکه دار جلوه دهند، و فرصتی برای عرض اندام مجدد خویش دست و پا کنند. 

«محمدرضا عارف» به عنوان یکی از نامزد های محتمل جریان دوم خرداد در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، دقیقا با اشاره به همین موضوع سعی کرد جریان انحرافی درون اصول گرایان را معادل جریان فتنه درون اصلاح طلبان قلمداد کند: «اگر قرار به توبه اصلاح طلبان از جریان فتنه برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری آینده باشد، طبعا اصول گرایان هم باید برای حضور در انتخابات از جریان انحرافی اعلام برائت و توبه کنند.» براین اساس اصلی ترین استراتژی سلبی جریان دوم خرداد این است که کل اصول گرایان را با دولت احمدی نژاد برابر نشان داده، تمام دولت را نیز با خطا های منبعث از حلقه انحرافی پیوند بزنند تا هر فردی از جریان اصول گرایی که به صحنه آمد بار سنگین انحراف را نیز به دوش بکشد و توان و چالاکی خود در رقابت با آن ها را از دست بدهد. در پاسخ به این استراتژی ذکر چند نکته ضروری به نظر می رسد:

1. رهبر انقلاب هشتم خرداد 90 در دیدار با نمایندگان مجلس فرمودند: «تقوای جمعی این است که جمع ها مراقب خودشان باشند. جمع به حیث جمع، مراقب خودشان باشند. بی مراقبتی جمع ها نسبت به مجموعه خودشان، موجب می شود که حتی آدم هایی هم که در بین آن جمع ها تقوای فردی دارند، با حرکت عمومی آن جمع ها بغلتند و به جایی بروند که نمی خواهند.»

ایشان بلافاصله در ذکر مثال از عدم رعایت تقوای جمعی به جریان دوم خرداد ـ معروف به چپ در مقابل راست ـ اشاره کردند: «در طول این 30 سال، ما از این ناحیه ضربه خورده ایم. یکی از جا هایی که ضعف نشان داده ایم، همین بوده. در دهه های قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آن ها شعار های خوبی هم می دادند اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدم هایی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آن ها را به جایی رساند که فتنه گر ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آن ها تکیه کند! آن ها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعاردهنده ضد امام و ضد انقلاب توانست به آن ها تکیه کند. این خیلی خطر بزرگی است. آن ها غلتیدند.»

این تعابیر صریح رهبری، نشان می دهد که اولا کل جریان دوم خرداد با بی تقوایی برخی غلتیدند و رفوزه شدند. ثانیا سایر افراد این جریان هم اگرچه دارای فضائل فردی باشند، مادام که پیوستگی خود را با این جریان حفظ کنند و از اقدامات فتنه گرانه آن ها تبری نجویند، جزء غلتیدگان محسوب می شوند. 

2. با نگاهی به وقایع فتنه 88 و با استفاده از استدلال منطقی و قوی رهبری انقلاب که به آن اشاره کردیم، می توان چنین نتیجه گرفت که در طول دهه های قبل، جریانی انحرافی و خزنده در لایه های فکری و اندیشه ای جریان به اصطلاح چپ شکل گرفت که در سال های زمامداری این جریان در کشور فرصت بروز و ظهور یافت. حلقه انحرافی پیرامون خاتمی - همان افراطیون جریان دوم خرداد- تبدیل به نماد های سیاسی این جریان شدند و علیه تمام مقدسات دینی و ملی مردم هرچه خواستند نوشتند و عمل کردند ولی کسی از درون آن ها فریاد مقابله با جریان انحرافی قدرت یافته را سر نداد. 

هنگامی که از مجوز تظاهرات علیه خدا سخن گفتند، هنگامی که به طبقه مستضعف با عبارت «لشکر قابلمه به دست در صف مرگ موش» توهین کردند، هنگامی که نامه ذلیلانه خلع سلاح مقاومت لبنان به بوش نوشتند، هنگامی که چرخه هسته ای را متوقف کردند، هنگامی که به اسم توسعه سیاسی شعار علیه سپاه و بسیج را به رفع مشکلات اقتصادی مردم ترجیح دادند، هنگامی که افتضاح در شورای شهر و شهرداری را به حدی رساندند که خود آن را منحل کردند، هنگامی که نامه جام زهر به رهبر انقلاب نوشتند، هنگامی که تصمیم به عدم برگزاری انتخابات مجلس هفتم گرفتند، هنگامی که از حاکمیت دوگانه و خروج از حاکمیت سخن راندند، هنگامی که در انعقاد قرارداد های مشکوک نفتی و صنعتی با شرکت های خارجی پورسانت گرفتند، هنگامی که در سطح دفتر رئیس جمهوری بی بندوباری اخلاقی داشتند، هنگامی که در کنفرانس برلین شرکت کردند، هنگامی که از شهرام جزایری پول گرفتند و... نه تنها هیچ فرد و گروهی از میانشان برنخاست تا با این انحرافات مقابله کند، بلکه همه یکپارچه به حمایت یا توجیه آن ها برخاستند. 

کار به جایی رسید که با طراحان کودتا های مخملی در ایران جلسه گذاشتند، جزوات آن ها را منتشر کردند و عملا به آلت دست براندازان نظام تبدیل شدند و آن ها که نقش اجرایی هم نداشتند عملا نظاره گر ساکت ماجرا شدند و فتنه 88 را رقم زدند که با هشیاری مردم و رهبری، همه باهم به قعر ناکامی و خسران غلتیدند. 

3. اما در جریان اصول گرایی اتفاقات به گونه دیگری رقم خورد. وقتی احمدی نژاد بر موج احساسات انقلابی و حزب اللهی مردم خسته از دوران اصلاحات سوار شد، در جریان اصول گرایی افرادی بودند که علی رغم حمایت از رویکرد ارزشی و اصول گرایانه اولیه او، عملکرد و رفتارش را با معیار های برگرفته از اسلام و ارزش های انقلاب و متبلور در کلام زرین رهبری محک بزنند. آن ها می دانستند که اصول گرایی یک جریان سیاسی مقابل سایر جریان ها نیست، بلکه برابر با هویت اسلامی و ارزشی خط اصیل انقلاب اسلامی است و باید از آن پاسداری کرد و نگذاشت به پای برخی اشتباهات سهوی یا عمدی مجریان و قانونگذاران ذبح شود. 

3-1- وقتی در دولت نهم ضرورت حضور زنان در ورزشگاه ها از سوی رئیس جمهوری مطرح شد، اصول گرایان مجلس اعتراض کردند: «برخی اصول گرایان با دستور احمدی نژاد به شدت مخالف هستند و در این زمینه وحدتی میان آن ها وجود ندارد... ممکن است فشار مخالفان در جبهه اصول گرایان به حدی باشد که دستور رئیس جمهوری تحقق نیابد... مخالفان معتقدند که ادبیات احمدی نژاد در این مورد از نوعی که خاتمی در دوره پیش استفاده می کرده، بوده است.» 

مراجع تقلید حامی گفتمان اصول گرایی هم موضع گرفتند؛ برای نمونه آیت الله مکارم شیرازی، با اعتراض به دستور احمدی نژاد مبنی بر حضور بانوان در ورزشگاه ها، از رئیس جمهوری خواست تا پیش از اتخاذ این گونه تصمیمات، با مراجع تقلید و علما مشورت کند. 

3-2- زمانی که بحث «دوستی با مردم اسرائیل» توسط مشائی مطرح شد و مورد تأیید احمدی نژاد قرار گرفت، بسیاری از اصول گرایان موضع گرفتند. علیرضا زاکانی گفت: «ادعای دوستی با مردم اسرائیل، مشورت دادن به رئیس جمهوری در طرح مسئله ورود زنان به ورزشگاه و ده ها مورد دیگر از اشکالات آقای مشائی است که هم اکنون ظهور و بروز پیدا کرده...»  

سرانجام پس از دفاع آقای احمدی نژاد از اظهارات مشائی در جریان کنفرانس خبری خود که آن اظهارات را موضع دولت دانسته، مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ 29 شهریور 1387 فرمودند: «یک نفر پیدا می شود درباره مردمی که در اسرائیل زندگی می کنند، اظهارنظری می کند. البته این اظهارنظر، اظهارنظر غلطی است. اینی که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا دوستیم! این حرف درستی نیست؛ حرف غیرمنطقی ای است. مگر مردم اسرائیل کی هایند؟ همان کسانی هستند که غصب خانه، غصب سرزمین، غصب مزرعه، غصب تجارت به وسیله همین ها دارد انجام می گیرد. سیاهی لشگرِ عناصر صهیونیسم، همین هایند. نمی شود ملت مسلمان نسبت به افرادی که این جور عامل دست دشمنان اساسی دنیای اسلام هستند، بی تفاوت باشد. نه، ما با یهودی ها هیچ مشکلی نداریم، با مسیحی ها هیچ مشکلی نداریم، با اصحاب ادیان در دنیا هیچ مشکلی نداریم؛ اما با غاصبان سرزمین فلسطین چرا، مشکل داریم. غاصب هم فقط رژیم صهیونیستی نیست. این موضع نظام است، این موضع انقلاب است، موضع مردم است.»

3-3- در آستانه انتخابات قبلی، تصمیم عجیب دولت نهم برای الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام شد که مخالفت بسیاری از اصول گرایان را برانگیخت. در بارزترین واکنش، مجمع روحانیان مجلس با صدور بیانیه ای با اقدام دولت در الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مخالفت کرد و خواستار ملغی شدن این مصوبه شد: «متأسفانه شنیده می شود که اخیرا سازمان حج و زیارت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتزاع و زیر پوشش سازمان گردشگری قرار گرفته که اقدامی غیر قابل قبول است و از عظمت حج می کاهد، زیرا حج و زیارت از نظر محتوا و مفهوم با جهانگردی تفاوت فاحش دارد و این مصوبه، جایگاه حج و زیارت را تنزل می دهد و اقدامی برخلاف سیاست الهی آن است.» 

سرانجام پس از کش و قوس فراوان، دفتر مقام معظم رهبری طی نامه 12 اردیبهشت 1388 خطاب به آقای ری شهری نماینده ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی، نظر مقام معظم رهبری را مبنی بر مخالفت با الحاق سازمان حج و زیارت به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به صورت ذیل ابلاغ کرد: «درباره جابه جایی سازمان حج و زیارت به جناب آقای رئیس جمهور مؤکد تذکر داده شد که الحاق این سازمان به مجموعه گردشگری شایسته نیست؛ مقرر گشت وضعیت به شیوه سابق باقی بماند. لذا مقتضی است، جنابعالی برنامه های خود را طبق روال سابق ادامه دهید. وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس محترم سازمان حج و زیارت در جریان امر قرار گیرند. مراتب برای اطلاع و اقدامات لازم اعلام می گردد.» و این گونه غائله خاتمه یافت. 

3-4- هنگامی که در ابتدای دولت دهم رئیس جمهوری در انتصابی عجیب و انتقاد آمیز ـ و البته قابل پیش بینی برای برخی از اصول گرایان که از چند سال پیش هشدار های بی پاسخی داده بودند ـ آقای مشائی را به معاونت اولی خود برگزید، سیل انتقادات از این انتصاب در جریان اصول گرایی بالا گرفت که تنها چند نمونه آن ذکر می شود: 
 تجمع دانشجویان دانشگاه های تهران بزرگ به دعوت بسیج دانشجویی در میدان فلسطین تهران: «اگر احمدی نژاد بخواهد به این اقدامات خود ادامه دهد باید بداند همین جمعیتی که به وی رأی داده است در مقابلش اقدام عملی انجام خواهد داد.» 

 نامه سرگشاده جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به رئیس جمهوری: «انتصاب آقای مشایی را با توجه به گفتار و رفتار نامبرده، خارج از ضوابط اصول گرایی بیان شده امام و رهبری می دانیم و اصرار بر ادامه مسئولیت ایشان را به مصلحت شما و نظام ندانسته و بر این باوریم که چالش های جدی برای دولت شما به دنبال خواهد داشت.» 

 در این میان دو تن از وزرای احمدی نژاد (محسنی اژه ای و صفار هرندی) به دلیل اعتراض جدی خویش در هیئت دولت از وزارت برکنار شدند و تنها به دلیل از حد نصاب نیفتادن کابینه، عزل یکی از آن ها تا زمان دولت جدید به تأخیر افتاد. با برخی دیگر از اعضای هیئت دولت نیز در ابتدای دولت دهم خداحافظی شد. 

نهایتا رهبر معظم انقلاب در نامه 27 تیرماه 1388 به رئیس جمهوری که ابتدا مخفیانه نوشته شد و بعد از بی توجهی غیرقابل توجیه احمدی نژاد در چند مرحله علنی گردید، خطاب به رئیس جمهوری مرقوم فرمودند: «انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشائی به معاونت رئیس جمهوری برخلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقه مندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغی و کان لم یکن اعلام گردد.» درحالی که انتظار می رفت احمدی نژاد بلافاصله پس از اطلاع از دستور رهبر معظم انقلاب، انتصاب را ملغی و کان لم یکن اعلام کند، پس از تأخیری 7 روزه و پس از علنی شدن نامه، در اقدامی که جز ناچاری چیزی در آن دیده نمی شد، تنها موافقت خویش با استعفای مشایی را مستند به قانون اساسی! به اطلاع رهبری رساند و البته در فاصله کمتر از یک روز از آقای مشایی دلجویی کرد و او را در چنین حکمی به سمت «مشاور و رئیس دفتر رئیس جمهوری» برگزید: «انقلابی بودن، یعنی داشتن آمادگی ایثار جان و مال و در اوج آن آبرو... ضمن تقدیر فراوان از همه خدمات ارزشمند گذشته، جنابعالی را که انسانی مؤمن و فداکار و مورد اطمینان کامل هستید، به سمت «مشاور و رئیس دفتر رئیس جمهوری» انتخاب می نمایم.» آن نامه به رهبری و این انتصاب نیز از دید اصول گرایان پنهان نماند و به آن اعتراض کردند. 

3-5-  احمدی نژاد پس از تشکیل دولت دهم با انتصاب نمایندگانی ویژه در چند حوزه بین المللی، مسئله موازی کاری در سیاست خارجی را دنبال کرد که بازهم با اعتراض اصول گرایان مواجه شد. علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: «موازی کاری به مسائل مهم سیاست خارجی کمک نمی کند و مانعی در مسیر تحقق اهداف است.»

در این مسئله نیز حرف نهایی را رهبری معظم انقلاب در دیدار 8 شهریور با دولت بیان فرمودند: «وزارت امور خارجه مسئول هدایت منسجم و برنامه ریزی شده همه مسائلی است که به نوعی با سیاست خارجی و روابط با دیگر کشور ها مربوط می شود.» پس از آن بود که 122 نماینده مجلس اصول گرا در تذکری جمعی به رئیس جمهوری خواستار پرهیز از موازی کاری در سیاست خارجی و انتخاب نمایندگان ویژه شده و آن را برخلاف قانون دانستند. این پرونده نهایتا به تغییر عنوان نماینده ویژه به مشاور و عزل ناگهانی، تحقیرآمیز و سؤال برانگیز منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت و انتصاب سعیدلو به معاونت بین الملل رئیس جمهوری انجامید. علیرضا زاکانی در پاسخ به سؤال یک پایگاه خبری داخلی که آیا آن چه موازی کاری در دستگاه خارجی نامیده می شود، برچیده شده است یا نه گفت: «موازی کاری در سیاست خارجی برچیده نشده است... بهتر است مجلس از طریق کمیسیون های امنیت ملی و اصل نود این موضوع را دنبال کند تا ان شاءالله منویات مقام معظم رهبری محقق شود؛ وگرنه این شیوه ای که آقایان در پیش گرفته اند، حرکت در مسیر گذشته است.».

 

3-6- مهم ترین اتفاقی که جریان انحرافی درون دولت رقم زد، ماجرای خانه نشینی 11روزه آقای احمدی نژاد در اعتراض به ابقای آقای مصلحی در وزارت اطلاعات از سوی رهبر معظم انقلاب پس از عزل وی توسط رئیس جمهوری بود. در این ماجرا انتقاد های بی سابقه ای از سوی اکثریت قریب به اتفاق اصول گرایان ـ چه منتقدان و چه حامیان گذشته ـ به رئیس جمهوری و حلقه انحرافی شد:
 آیت مصباح یزدی: «برخی از کسانی که امروز دم از رهبری می زنند و از یاران رهبری هستند، اگر فردا فتنه بزرگ تری را به وجود آورند، جای تعجب ندارد. خطری که امروز احساس می کنم شدیدترین خطری است که تاکنون اسلام را تهدید کرده است...»

 علیرضا زاکانی در سرمقاله پنجره: «این خانه نشینی به قیمت شادی دشمنان اسلام و دل شکستگی دوستان انقلاب و ازدست دادن سرمایه های زیاد تمام شد؛ اما به لطف درایت و تدبیر ولی امر مسلمین اوضاع التیام یافت و آزمونی سخت برای جناب آقای احمدی نژاد آغاز شد.»

حجت الاسلام سید محمود نبویان: «به خدا قسم، جریان خانه نشینی احمدی نژاد خیلی به نفع نظام تمام شد... این تحلیل بنده است که مقام معظم رهبری منتظر فرصتی بود که گلوی ماری را که دارد از دل این شیشه بیرون می زند، بگیرد. معظم له فرمودند جلوی انحراف را خواهم گرفت.» 

4. در سایر مسائل مشابهی که در دوران زمامداری اصول گرایان و اصلاح طلبان رخ داد، نوع مواجهه آن ها قابلیت مقایسه دارد. برخی از اصول گرایان با پلشتی ها برخورد کردند ولی اصلاح طلبان از بدی ها دفاع و گاهی آن را توجیه نمودند. نمونه هایی از مصادیق این تفاوت در جدول بالا آمده است.

جهان نیوز - مالک شریعتی

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان