در حالیکه راه نفس هم با خون بسته شده بود با صدای بسیار بلند و شفاف فریاد زد اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله ، اشهد ان علیا ولی الله ،

به گزارش لنگرنیوز ، در عملیات عاشورای 2 مورخ 21 مرداد 64 سحر شب جمعه تو محاصره بودیم داخل یک کانال، از شدت رگبار تیر و خمپاره گیر کرده بودیم و بسیار تشنه و همه فرماندهان شهید شده بودند الا یکی به نام رضا غفاری که ناگهان غیرتش جوش آمد آرپی جی منو گرفت ایستاد تا دشمن رو بزنه یک دفعه من تعجب کردم که چرا پشت سرش سوراخه نگو تیر به پیشونیش اصابت کرده دیدم ساکت و آروم بدنش بی حس شد و افتاد کف کانال، مغزش از هم پاشیده شده بود، با هر نفسی که می کشید خون از دهان و بینی اش بیرون می زد، حدود 10 دقیقه بعد در حالیکه راه نفس هم با خون بسته شده بود با صدای بسیار بلند و شفاف فریاد زد اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله ، اشهد ان علیا ولی الله ،

 

بدن مطهر شهید رضا غفاری همان جا موند و ما مجبور به عقب نشینی شدیم، 8 سال بعد بدن رو از روی پلاک، شناسایی و به خانواده اش تحویل دادند من پیش پدر بزرگوارش رفتم و داستان عجیب شهادت فرزندش را تعریف کردم، پدرش گفت تعجب نمی کنم! من چهارده سال بچه دار نمی شدم رفتم خدمت امام رضا(ع) به لطف حضرتش خدا این پسر روبهم داد اسمش رو گذاشتم رضا و ایشان گفت پسری که امام رضا(ع) عنایت کنند باید هم همینجوری باشه./خبرنو

 

 

 

 

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان