سیده آزاده امامی؛ عمر دولت یازدهم به نیمه رسیده است و به نظر می رسد زمان خوبی برای پرسش از چند و چون کارنامه دولت باشد، از درصد وعده هایی که محقق شده اند و راهی که دولت در این دو سال پیموده است. فرصت خوبی است برای مقایسه روحانی ۹۴ با روحانی ۹۲. از خرداد ۹۲ و روزهای پر هیجان تبلیغات انتخابات آن قدرها فاصله نگرفته ایم که فراموش کرده باشیم وعده های داده شده را، و حالا بی هیچ متر و معیاری چشم و گوش بسته کف بزنیم برای آن چه که در خلال سخنرانی های کلیشه ای مقامات ادعا می شود! به رغم آنان که چنین رویه ای دارند، ما برای قضاوت روحانی شعارهای انتخاباتی وی و «آنچه که وعده داده شد» را با «آنچه که محقق شد» مقابله می کنیم و سپس در خصوص او اظهارنظر ...
«اخلاق» و ادعای بازگرداندن آن به ادبیات دولتمردان
یادمان نمی رود روحانی با شعار «بازگرداندن اخلاق به ادبیات دولتمردان» آمد: «دولت تدبیر از هرگونه تهمت و تخریب پرهیز خواهد کرد. این دولت حتی به آن هایی که هشت سال به ماها تهمت زدند، مقابله به مثل نخواهد کرد.» (سخنرانی در جمع مردم بجنورد، ۲۲ خرداد ۱۳۹۲) لیکن نحوه مواجهه و ادبیات روحانی در برخورد با منتقدان به گونه ای بوده که حسابی شعارهای جذاب انتخاباتی اش را زیر سؤال برده است؛ روحانی از آغازین ماههای ریاست و بهویژه پس از توافق ژنو، اصرار عجیبی در تقسیمبندی ملت به دو دسته موهوم «با ما» یا «بر ما» داشته و با نگاهی آمیخته به تحقیر، به منتقدان- و درواقع نیمی از شهروندان جامعه- نظر داشته است. استفاده مکرر از عبارتهای نامتعارفی نظیر «کمسواد»، «افراطی»، «اجیر شده»، «از جای خاص تغذیه شده»، «دوستدار تحریم»، «کاسب تحریم»، «بیکار»، «متوهم»، «بزدل» که تازه باید «به جهنم» هم بروند و... در برخورد با طیف منتقد متأسفانه به رویه آقای روحانی بدل شده و تقریباً در تمام سخنرانیها و موضعگیریهای ایشان ردّی از آن به چشم میخورد، به طوری که جماعت منتقد پیش از هر برنامه رئیس جمهور کاملاً آمادگی آن را دارد که با واژه و لقب جدیدی از جانب وی مواجه شود! رویکردی که در ادبیات هیچیک از رؤسای جمهور پیشین سابقه نداشته و حتی آن چه آقای روحانی آن را مصداق «بی اخلاقی» در دولت قبل می دانست و به سودای اصلاح آن به میدان آمد چیزی نبود جز دو ضرب المثل سخیف که آن هم معطوف به «شیطان بزرگ» به عنوان مسلم ترین دشمن این ملت به کار رفته بود، و نه نیمی از همین ملت که اگر نقدی هم دارند دلسوزانه و مشفقانه است و بدان سبب طرح می شود که دولت با اصلاح مسیر ناصوابی که در تعامل با قدرت های دنیا در پیش گرفته نامی نیکو از خود برای آیندگان به یادگار گذارده و خدای ناکرده آیندگان نام این دولت را در کنار شاهان بی لیاقت قاجار و «شاه سلطان حسین ها» به یاد نیاورند!
«اعتدال»
«اعتدال»، و تأکید روحانی بر مشیای به دور از افراط و تفریط و بهکارگیری نیروهای شایسته همه گروههای سیاسی، نیز شعار دیگری بود که سهم بسزائی در میزان رأیی داشت که به سبد وی ریخته شد. اما در عمل این ادعا نیز سرنوشتی چونان شعارهای «دوم خرداد» پیدا کرد و خط کشی شد برای دوپاره کردن ملت؛ درست به همان سان که «آزادی» با یک قرائت خاص در دست مشتی انحصارطلب تبدیل شد به ابزاری برای انگ زدن به کسانی که آن قرائت خاص را برنمی تابیدند- قرائتی که ازقضا به شدت سرافکنده و روسیاه از بوته آزمایش به در آمد- «اعتدال» هم متأسفانه به چنین معیار دوگانه ای بدل، و متأسفانه در رفتار و گفتار نزدیکان دولت این شیوه ناصواب نهادینه شده که کسانی که «اعتدال» به قرائت دولت را برنمیتابند، «افراطی» و «تندرو» عنوان شده و از عرصه کنار گذاشته می شوند. رویهای که ریشه در دولتهای سَلف روحانی دارد، آنجا که «مخالف هاشمی» را «دشمن پیغمبر» میدانستند، و مخالفت با «آزادی» به قرائت «خاتمی» را، دیکتاتوری. حال آن که خطرناک ترین دیکتاتوری ها آن گاه سر برآورده اند که حاکمی یا مسئولی خود را معیار و میزان حق بداند، و هرآنکه را که جز مرام او میاندیشد ناحق بنامد!
اما همچنین علیرغم اصرار برخی بر تفسیر ماهیت رأی روحانی به رأی به «اصلاحات»، اتفاقاً درصد قابل توجهی از رأی دهندگان به روحانی کسانی بودند که به سبب خستگی از دعواهای ملالآور گروهی، به شعار «اعتدال» وی اعتماد کرده و به وی رأی دادند، اما این افراد کمترین ارادتی به سران فتنه و اصلاحطلبان نداشته و ندارند، که رأی ایشان به روحانی، رأی به سران فتنه تفسیر شود- گواه آن هم نظرسنجیهای پیش از انتخابات است که رأی کاندیدای اصلی اصلاحطلبان را در خوشبینانهترین حالت بین ۷ تا ۸ درصد برآورد میکرد و درنهایت سبب کناره گیری وی از عرصه رقابت شد- مقصود آنکه اگرچه مردم به شعار «اعتدال» آقای روحانی رأی دادند، اما در عمل با این واقعیت تلخ مواجه شدند که «اصلاحات» در زر ورق «اعتدال» به آنها غالب شد، و افرادی در کابینه به کار گرفته شدند که نقشی انکارناشدنی در فتنه ۸۸ داشتند. افرادی که گرچه در ایام اخذ رأی اعتماد، از سران فتنه و ادعای کذب ایشان صراحتاً اعلام برائت کردند، اما عملکرد ماههای اخیر برخی از آنها آشکار خلاف آنچیزی است که به موجب آن و به اعتبار آن موفق به کسب رأی اعتماد از نمایندگان ملت شدند.
«کلید روحانی»
گذشته از «اعتدال»، نماد «کلید» هم بیتردید یکی از اصلیترین مؤلفههای تأثیرگذار در کم و کیف آراء آقای روحانی به شمار میآید؛ «کلید» روحانی که انصافاً یکی از غافلگیرکنندهترین ترفندهای تبلیغاتی بود که به کار شد تا حاوی این پیام برای ملت باشد که روحانی خواهد توانست به مدد آن گره از کار فرو بسته ملت بگشاید، تنها یک ادعا و به عبارتی یک کارکرد داشت آن هم وعده بهبود اوضاع داخلی کشور در همه عرصهها در سایه برقراری تعامل سازنده و مؤثر با دنیا و بهویژه قدرتهای تأثیرگذار بینالمللی. هرچند پس از پیروزی روحانی بر سر ماهیت اصلی این «کلید» حرف و حدیثهای بسیار رفت، و بسیاری آن را نه «کلید» ی برای گشودن قفلی از مشکلات کشور، که «سوئیچ بولدوزر» ی دانستند که مأموریت آن قلع و قمع همه مدیران منتسب به جناح منتقد دولت بود! مدیرانی که اگرچه به درستی نه همه آنها، اما به یقین بسیاری از ایشان افراد باسابقه و برجستهای بودند که کارنامه بسیار روشن و درخشانی از خدمات ایشان به یادگار مانده است، و برکناری آنها تنها و تنها ذیل ملاحظات سیاسی و جناحی قابل توجیه است و نه هیچ چیز دیگر. با اینحال پس از گذشت دوسال از هنرنمائی این کلید معروف و نمود علنی کارایی مهمترین دستاورد آن یعنی توافق های نامتوازن ژنو و لوزان، که به سبب گره خوردن تمام تدبیرهای دولت به آن اینک خود بدل به بزرگترین چالش دولت شده است، و نیز پیامدهای دیگر آن از جمله عهدشکنی مکرر طرفهای مذاکره با وجود خوشبینی مفرط دولت علیرغم تمام هشدارها، و خصوصاً موضوع بیسابقه عدم پذیرش نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد، کارآمدی آن در افکار عمومی به شدت با تردید همراه شده، و چه بسا در انظار مردم بهسان شاهکلیدی «شکسته» به حساب میآید!
«حل پرونده هسته ای»
«حل مسأله هسته ای» و فیصله دادن به چالش ۱۰ ساله ای که بر سر این موضوع میان نظام اسلامی و نظام سلطه در گرفته است نیز یکی دیگر از وعده های انتخاباتی روحانی بود، که متأسفانه به دلیل عدم درک درست از ماهیت مسأله اینک به مثابه معضلی اساسی در داخل و خارج از کشور گریبانگیر خود دولت شده است؛ ساده انگاری بیش از حد موضوع و نگاه تخریبی به عملکرد دولت قبل در این پرونده و نیز غرور کاذب نسبت به توان خود در نحوه تعامل با دنیا، متأسفانه دولت روحانی را درخصوص این موضوع دچار اشتباه محاسباتی کرد چونان که در تصوری ساده لوحانه پنداشت می توان در مدت زمان اندکی این پرونده پیچیده را مختومه کرد، همچنین از آن جا که دولت به درستی دریافته بود گزینه ایجابی قابل ذکری برای ارائه به ملت در ضرب الاجل صد روزه ندارد، بر آن شد که به هر قیمت شده این پرونده را که به نوعی تنها تحرک جدی دولت به حساب می آمد- و متأسفانه هنوز که هنوز است نیز چنین است! - به سرانجامی برساند و در زمان وعده داده شده «چیزی» به ملت ارائه کند، این بود که شتاب زدگی و ساده انگاری مسأله دست به دست هم داد و درنهایت توافقی را رقم زد که اینک مشکلاتی اساسی فراراه دولت ایجاد کرده است؛ در عرصه خارجی بیم خدشه دار شدن این توافق کذایی متأسفانه دولت را به وادی انفعال سوق داده و از مواضع قاطع و انقلابی به ویژه در مناسبات منطقه ای و در این برهه خاص باز داشته است، در عرصه داخلی هم دو سال تمام فعالیت های کشور منوط شده به تحقق توافق نهایی و تقریبا همه چیز از تولید و صنعت و آموزش و بهداشت گرفته تا حتی مسائل زیست محیطی و تأمین «آب خوردن» ملت هم معطل به فرجام رسیدن «برجام» و رفع تحریم های ظالمانه شده است. توافقی که متأسفانه آن قدر معیوب و پُر اشکال است که ابداً چنین نتایجی از آن برنمی آید و درست به دلیل عدم تحقق انتظارات بی کران ایجاد شده در مردم صحت و صدق ادعاهایی که چنان وعده هایی به ملت داده بود حسابی زیرسؤال خواهد رفت. روحانی به مردم وعده داده بود هم «چرخ سانتریفیژها» را خواهد چرخاند، هم «چرخ زندگی» مردم را، اما اینک بعد از دو سال بر ملت مسجل شده است که حتی «توقف» و «تعلیق» چرخ سانتریفیوژها نیز تأثیری بر چرخش چرخ زندگی ایشان نداشته است و از این رو فرضیه نخستین وی که متأسفانه به ناصواب چرخش چرخ سانتریفیوژها را مانع چرخش چرخ زندگی مردم می دانست به شدت مخدوش شده و زیر سؤال رفته است.
«تحول ۱۰۰ روزه اقتصادی»
همینطور باوجود آنکه وعده جذاب «تحول ۱۰۰ روزه اقتصادی» نیز نقش قابل توجهی در پیروزی آقای روحانی داشت، امروز پس از گذشت صدها روز از صد روز نخست، دولت نهتنها غیر از دو توافق ژنو و لوزان- که شرح آن رفت- گزینه ایجابی قابل دفاعی به ملت ارائه نداده است، بلکه متأسفانه هنوز و همچنان در فضای مناظرات انتخاباتی متوقف شده و هر بار به جای ارائه گزارشی از عملکرد خود، شدیدتر از قبل به تخریب و تخطئه دولت سابق میپردازد و همچنان در زنگ حساب، انشاء میخواند!
روحانی «نقد» منتقدان را برنمی تابد و آن را مصداق «تخریب» به حساب می آورد، حال آنکه خود و دولتش و رسانه های همسو با دولت در دو سال گذشته در سیاهنمائی مطلق و تخریب دولت قبل سنگ تمام گذاشته اند! در دو سال گذشته ۸ سال قبل از آن را به گونهای جلوه دادهاند که انگار جز سیاهی و ویرانی حاصل آن نبوده است. بحرانی جلوه دادن اوضاع کشور در گذشته ضمن آنکه به شدت از دیده آنانی که خدمات گسترده دولت قبل را به نحو ملموس حس کردهاند، بیاعتبار و ناموجه مینماید، به همان نسبت انتظارات را نسبت به عملکرد دولت فعلی فزونی میبخشد و مطالباتی فراتر از آنچه در قبل انجام شده را دامن میزند، حال آنکه عملکرد این دولت چیز دیگری میگوید! در ۸ سال گذشته در کشور «مشکل» داشتهایم، همچنان که در ۲ سال اخیر داشتهایم، اما «مشکل»، نه «بحران»، بحرانی جلوه دادن اوضاع گذشته همان اندازه خلاف واقع و مغرضانه است، که بدون مشکل عنوان کردن شرایط حاضر! این است که انتظار روحانی در عدم تخریب دولت منتخب ملت گرچه انتظار کاملاً بهحقی است، لیکن این انتظار چندان از جانب او پذیرفته نیست، که به رطب خوردهای میماند که منع رطب میکند! چگونه است که نقد خویش را ناروا میداند، اما تخریب دیگران را مجاز! این، گذشته از آن است که صرفاً آنانی به تخریب و نفی مطلق غیر خود روی میآورند که هیچ گزینه قابل دفاعی برای ارائه از سوی خویش ندارند، از این روست که اثبات خویش را تنها در نفی تمامعیار غیر میبینند، ورنه آن کسی را که مشتی پر و دستی سرشار دارد چه حاجت به نفی اغیار است! نقد گذشته شاید تاکتیکی انتخاباتی باشد که همه کسانی که به نوعی سودای تصاحب قدرت دارند بدان دست می یازند، لیکن مسلّم است که توسل چندینباره به آن به هیچوجه جواب نمیدهد و بهرغم دولت که همچنان در حال و هوای انتخابات گذشته باقی مانده است، انتخابات برای ملت همان ساعت ۲۴ روز ۲۴ خرداد پایان یافته و از آن روز منتظر است تا رئیس جمهور منتخب آنچه را در چنته خود دارد رو کند، اما متأسفانه اصرار دولت بر باقی ماندن در آن فضای تبلیغاتی و توسل نخنما شده به رویکردهای فرافکنانه ملت را شدیداً از تدبیر دولت «نا» امید ساخته است. واقع آن است این شعارها و ادعاها پیش از این بیان شدهاند و ملت یک بار به آنها رأی داده است، و کاملاً طبیعی است که ملت چند مرتبه به ایدهای رأی نمیدهد که هنوز دستاورد مشخص خود را ارائه نداده است!
«شفافیت» و «راستگویی» در برابر ملت
نحوه مواجهه دولت با ملت به گونه دیگری هم رابطه دولت- ملت را دچار آسیب و خدشه کرده است؛ «نامحرم» دانستن ملت و پنهان داشتن اموری که ارتباط وثیقی با سرنوشت ملت دارد از او، آن هم در شرایطی که همه دشمنان ملت در جریان ریزترین جزئیات و چند و چون این امور هستند، سبب افزوده شدن شکاف میان دولت و ملت شده است، و این علی رغم توصیه ای است که رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال جاری اتفاقاً به مثابه نسخه ای برای پر کردن همین فاصله بیان فرمودند تا دولت با رعایت آن آغازگر راهی باشد که مقصد آن «همدلی و همزبانی» دولت و ملت است. و این باز گذشته از تصمیماتی است که کاملا بدون اطلاع مردم اخذ می شود و در زمان اجرائی شدن آن ها ملت شدیدا غافلگیر شده و در برابر عمل انجام شده قرار گرفته اند- مواردی نظیر قطع سهمیه بنزین و قطع یارانه بعضی خانواده ها، گرانی حامل های انرژی و اقلام زیادی از مواد خوراکی آن هم علی رغم تکذیب های شدید اولیه و ...- که طبیعی است سهم به سزایی در عمیق تر شدن این شکاف خواهد داشت!
گذشته از همه موارد فوق اظهارات جنجالبرانگیز و حاشیه ساز روحانی درخصوص وظیفه یا عدم وظیفه حکومت در راهبری مردم به «بهشت»، چگونگی نحوه عملکرد پلیس و نیروی انتظامی و... حساسیتهای زیادی را نسبت به رویکرد اعتقادی و فرهنگی دولت برانگیخته است. اظهاراتی که به عقیده بسیاری کارویژه آن انحراف افکار عمومی نسبت به کارنامه و عملکرد دولت در دو ساله اخیر خصوصاً در عرصه تحولات اقتصادی است، ضمن آنکه سرپوش گذاشتن بر عدم توفیق دولت در موضوع هستهای و نیز چالشهای پیش آمده در عرصه روابط بینالملل نیز به حساب می آید و بیش از هر چیز در راستای سیاست فرار به جلو دولت به منظور عدم پاسخگوئی نسبت به این قبیل مسائل ارزیابی میشود.
با این اوصاف با کنار هم گذاشتن «شعار» ها و «وعده» های روحانی در برابر «عملکرد» و «کارنامه» وی و در آستانه سال سوم فعالیت دولت یازدهم یک حساب سرانگشتی خیلی ساده آشکار میکند که آیا آقای روحانی با «تدبیر» ی که در پیش گرفته میتواند همچنان به تداوم ریاست خویش «امید» وار باشد یا خیر!