به گزارش لنگرنیوز،  الله کرم مشتاقی در وبلاگ تالمات و تاملات یک دانشجو نوشت: 1- سهم خواهی و عدم هماهنگی میان کشورهای 1+5 : هر یک از کشورهای آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلیس و آلمان به نوعی خود را قدرت بزرگ جهانی و دارای منافع گوناگون در منطقه ای می دانند(خاورمیانه) که جمهوری اسلامی یکی از قدرتهای اصلی و  مسلط آن است. هیچ کدام از کشورها خود را وامدار و تحت نفوذ دیگری نمی داند، آنها خود را متعهد به بر آوردن خواسته دیگری نمی داند لذا فرایند اجماع در میان آنها، فرایندی پیچیده و شاید دست نیافتنی است. عدم هماهنگی فرانسه در گفت و گو های اخیر، نشان دهنده اوج ناهماهنگی کشورهای1+5 است، مقامات الیزه نگران آن هستند که اعطای امتیاز به ایران موجب کاهش بیش از پیش قدرتِ پاریس در سوریه و لبنان گردد، این کشور تمایل دارد از مساله هسته ای به عنوان برگه برنده ای در امتیاز گیری از ایران در این مناطق استفاده نماید چه آنکه مسجل شده است پاریس تمام برگ های برنده خود در دمشق و بیروت را از دست داده است و از سوی دیگر جمهوری اسلامی میدان دار بسیاری از تحولات لبنان و سوریه است. آمریکا تمایل ندارد بحث هسته ای را به صورت مجزا مورد بررسی قرار دهد، واشنگتن به دنبال آن است که از اهرم هسته ای در تعدبل مواضع ایران در عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و دیگر مناطق خاورمیانه بکاهد.آلمان و چین به شدت نگران منافع اقتصادی خود در ایران هستند و حاضر نیستند حل و فصل مساله هسته ای به بهای کاهش سود آنها در رابطه با تهران باشد. روسیه نیز که تلاش دارد خود را در مباحث هسته ای به عنوان دوست به مقامات تهران معرفی کند، به صورت آشکار از کارت هسته ای ایران به عنوان وجه المصالحه استفاده می کند، شاید ادعای گزافی نباشد اگر عنوان شود که روسیه در خفا نگرانی عمیقی از حل و فصل نهائی برنامه هسته ای ایران دارد چرا که یکی از بازوهای فشار خود در رقابت با غرب را از دست می دهد.به هر تقدیر هیچ یک از قدرت های 1+5  نه تنها خواسته های نهان خود را آشکارا عنوان نمی دارند بلکه سعی می کنند در تبلیغات خود آنها را نادیده بگیرند و "عدم اطمینان از صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران" را به عنوان دلیل اصلی رسیدن به توافق نهائی با تهران عنوان نماید. 2- عدم تحت الشعاع قرار گرفتن منافع حیاتی و اساسی کشورهای 1+5: وقتی پای منافع حیاتی و بنیادی قدرت های بزرگ در میان باشد، آنها تعارف را کنار می گذارند. حمله خونبار روسیه به گرجستان در سال 2008 به منظور حمایت از آبخازیا و اوستیای جنوبی، تهاجم آمریکا به افغانستان و عراق در سال های 2001 و 2003 و حمایت سرسختانه چین از کره شمالی، نمونه های بارزی از واکنش سریع قدرت های بزرگ در مواردی است که احساس می کنند منافع ملی آنها تحت الشعاع قرار گرفته است. ایالات متحده در سال 2006 و 2007 با وجود فشارهای اسرائیل و دنیای عرب، حاضر شد با ایران در مورد عراق به مذاکره بنشیند. چه انکه منافع خود را شدیدا در خطر می دانست. هم اکنون هیچ یک از قدرت های 1+5 به درستی نمی دانند از ایران چرا و چه می خواهند. منافع ملی هیچ یک از کشورهای 6 گانه مورد بحث ایران تحت الشعاع برنامه هسته ای ایران نیست، یعنی اینکه حل و فصل نشدن برنامه هسته ای ایران منافع هیچ کدام از قدرتها را با اختلال مواجه نمی سازد. لذا دلیلی نمی بینند که در راه حل این مساله اماده فداکاری باشند. اتفاقا این قدرت ها حل نشدن برنامه هسته ای ایران را به نفع خود می بینند. تا زمانی که کشورهای بزرگ به مساله هسته ای ایران به عنوان مساله ای برای باج خواهی از یکدیگر و برآوردن منافع خود می نگرند احتمال اجماع آنها برای حل این مساله، با توجه به حق وتوی(veto) آنها در شورای امنیت ملی بعید است. 3- لابی های قدرتمند صهیونیستی و عرب: رومانو پرودی(Romano Prodi) بین سال های 1996 تا 1998 و 2006 تا 2008 نخست وزیر ایتالیا بوده است، وی 5 سال نیز بین سال های 1999 تا 2004 مسئولیت کمیسیون اروپا را بر عهده داشته، او در سخرانی که در سال 1389 در دانشکده محل تحصیل دوره کارشناسی ارشد من( دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه) داشت عنوان داشت، عمده بحران های پیش روی شما( جمهوری اسلامی) را نه امریکائی هاو اروپائی ها بلکه لابی های صهیونیستی و عرب به وجود می آورند. این مساله را باید مهمترین گره در حل و فصل بحث هسته ای ایران دانست. آمریکائی ها شدیدا تحت تاثیر لابی های صهیونیستی هستند، مجلس سنای این کشورخصوصا به واسطه حضور اعضای جمهوری خواه آن، آشیانه امن اسرائیلی هاست، اسرائیل همچنین دارای لابی قدرتمندی برای تحت تاثیر قرار دادن سیاستمداران فرانسه است، در سال ۲۰۱۲، حدود ۱۱۲ نماینده پارلمان فرانسه از چپ و راست، جشنواره حمایت از اسرائیل را برگزار کردند. این اقدام با هدف مخالفت با عضویت فلسطین در سازمان ملل انجام شد. آن ها در حالت ایستاده سرود رژیم صهیونیستی را زمزمه کردند. در میان احزاب فرانسوی، حزب سوسیالیسم که هم اکنون قدرت را در این کشور در اختیار درد، رابطه نزدیکتری با رژیم صهیونیستی برقرار کرده است. اعضای این حزب بیشتر برنامه های کاری خود به ویژه در بخش سیاست خارجی خود را با مقامات تل آویو تنظیم می کنند. موضع اخیر لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه از حزب سوسیالیسم در مذاکرات هسته ای ایران نیز پیروی بی منطق وی از موضع اسرائیل در قبال ایران بود.مقامات آلمانی مناسبات گسترده ای با تل آویو دارند و لابی صهیونیسم در آلمان از نفوذ زیادی برخوردار است. بارها مشاهده شده است که در دوران صدارت اعظمی آنگلا مرکل وی خود را نسبت به حفظ رژیم صهیونیستی و حمایت از اقدامات هر چند وقیحانه این رژیم متعهد دانسته است. مرکل در دیدارهای متعدد خود با مقامات رژیم صهیونیستی از جمله نتانیاهو بارها عنوان کرده است که برلین از همه توان خود برای حمایت از تل آْویو استفاده خواهد کرد.بسیاری از تصمیماتی که در پارلمان انگلیس گرفته می شود، حاصل فعالیت و تاثیر گذاری لابی صهیونیستی در پارلمان و رای دهندگان یا گروه های فشار خارجی فعال در این کشور مانند "شرکت های خصوصی معروف به لابی گرها " است. این شرکت ها که هم گروه های چند ملیتی سیاسی و هم سازمان های ملی، مسیحی، سکولار و یهودی - انگلیسی را دربر می گیرند، در سال های اخیر رشد و نفوذ فزاینده ای در انگلیس داشته اند.البته این لابی در انگلیس در مقایسه با آمریکا بسیار کمتر رسمیت دارد، چون در آمریکا گروه های لابی یا انجمن ها ممکن است، شرکت های رسمی تاسیس کنند و لابی گری در آمریکا با توجه به حمایت از اسرائیل بسیار گسترده تر از انگلیس است. در کنار لابی های صهیونیستی باید به لابی ثروتمند عرب در کشورهای 1+5 اشاره کرد، اعراب خصوصا عربستان سعودی و اقمار حاشیه ای اما قدرتمندش از جمله  قطر و بحرین، به جمهوری اسلامی ایران به عنوان خطر جاری خود می نگرند به گونه ای که حتی حاضرند با صهیونیسم برای تحت فشار قرار دادن ایران همکاری کنند. نارضایتی عربستان سعودی از روند مثبت مذاکرات ایران با کشورهای 1+5 و گفت و گوهای مکرر آمریکا با عربستان جهت اطمینان بخشی به ریاض نشان از تاثیر گذاری عربستان در روند مباحث هسته ای دارد. گرچه عربستان طی سال های اخیر با چنان ضربه های محلکی در یمن، فلسطین، عربستان، بحرین، افغانستان و عراق مواجه شده است که از شدت تاثیر لابی آنها کاسته شده است. سخن پایانی: عدم اجماع قدرت های 1+5، عدم ارتباط بحث هسته ای ایران با منافع حیاتی و ملی این کشورها و نهایتا نفوذ لابی های صهیونیستی و عرب بر کشورهای یاد شده مهمترین دلایل طولانی شدن مذاکرات هسته ای ایران است. برای امریکا و غرب به تجربه ثابت شده است که از سوی جمهوری اسلامی ایران هیچ خطر سختی(Hard Danger) متوجه آنها نیست و اتفاقا آنچه منافع ملی غرب را مستقیما تحت الشعاع قرار داده است گروه های سلفی می باشند که از سوی ریاض حمایت مادی و معنوی می شوند.به نظر می رسد تیم مذاکره کننده هسته ای باید حل و فصل موانع گفت و گو ها را پیش از مباحث هسته ای و یا دوشادوش آن باید در دستور کار قرار دهد.
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان