چند روز پیش خدمت یکی از روحانیون بودم. ایشان از من سوال کرد: تو اگر دو دوتا چهارتایی هم وارد این حوزه شده باشی کار درستی کردی. تو حکم یک جاده صاف کن را داری که نفر اول هستی و میتوانی این فضا را در دست بگیری. هر کس دیگری که وارد این حوزه شود نفر دوم است و ارزش کار تو را ندارد.

به گزارش لنگر نیوز به نقل از مشرق، از تنها بودنش در این مسیر فرهنگی می گوید و متاسف از اینکه در این وانفسا باید یکه تاز عرصه موسیقی انقلابی باشد. دو سالی می شود که به صورت حرفه ای پا به عرصه خوانندگی گذاشته و شاید چهره اش برای عده ای شناخته شده نباشد اما بی شک عامه مردم صدایش را می شناسند.

حامد زمانی متولد میمه اصفهان است و غیر از این که خواننده خوش صدایی است فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه تهران است و باور دارد بین آنچه در دانشگاه می خوانده با آنچه در استودیو، پیوند ناگستتنی وجود دارد.

آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوی ما با هنرمندی است که امیدواریم در همین راهی که اکنون در آن طی طریق می کند، ثابت قدم بماند تا شاید کمی از مهجوریت انقلاب اسلامی در این عرصه کاسته شود.

***

شما فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران هستید. چطور به خوانندگی تمایل پیدا کردید؟ ظاهرا سیاست با هنر هیچ نسبتی ندارد؟

 

خیلی قبل تر از این که خواننده بشوم همیشه فضای سیاسی کشور را پیگیری می کردم. برای خودم تحلیل داشتم و کلا از سیاست لذت می بردم. البته درسی که ما می خوانیم خیلی ربطی به سیاست ندارد اما خب همیشه حرف های افراد سیاسی را دنبال می کنم.

 

یادم است اول دبیرستان که بودم با خرج خودم و دوستانم یک نشریه سیاسی در میمه (اصفهان) منتشرکردیم. سطح آن از درک هم سن و سال های ما کمی بالا تر بود. هر چند که بعضی از تحلیل های من در آن زمان اشتباه از آب درآمد اما به هر حال علاقه داشتم. آنقدر که از ریاضی رفتم رشته علوم انسانی که بتوانم ذوق سیاسی خودم را تقویت کنم و علوم سیاسی بخوانم. قرار بر این بود که من رتبه یک تا 10 را بیاورم اما درست درس نمی خواندم. یعنی در حدی می خواندم که فقط مطمئن باشم دانشگاه تهران قبول می شوم. انتخاب اولم هم علوم سیاسی بود. با این که می توانستم مثلا حقوق بخوانم.

رشته تحصیلی شما در محتوا و سبک موسیقی تان هم تاثیر داشت؟

چند روز پیش خدمت یکی از روحانیون بودم. ایشان از من سوال کرد: تو اگر دو دوتا چهارتایی هم وارد این حوزه شده باشی کار درستی کردی. تو حکم یک جاده صاف کن را داری که نفر اول هستی و میتوانی این فضا را در دست بگیری. هر کس دیگری که وارد این حوزه شود نفر دوم است و ارزش کار تو را ندارد.

 

من گفتم نه! واقعا دودوتا چهارتایی نبود. دلیل و مدرک هم دارم. من چند وقت قبل با بزرگ ترین شرکت موسیقی و در واقع مافیای موسیقی کشور قرارداد انتشار یک آلبوم را امضا کردم. صحبت این نبود که آلبوم چه تیپی باشد و فقط قرار بود این شرکت اسپانسر کار من شود.

 

خواننده های بزرگی با این شرکت کار کرده بودند و حالا پیشنهاد یک آلبوم فراتر از مرز را به من دادند تا با استفاده از پتانسیل های صدایم تبدیل به یک سوپر استار شوم. یعنی اگر این شرایط را می پذیرفتم و در سبک عاشقانه ای که آنها می خواستند کار می کردم، الان یک خواننده بسیار مشهور بودم.

***قراد داد با مافیای موسیقی ایران

در خلال این قرارداد من چند تک آهنگ هم خواندم که زیاد از آن استقبال نکردند. مثلا تیتراژ “دیروز امروز فردا” که به من می گفتند: نکن! این کار خوبی نیست. اصلا مخاطب ندارد! چون طبق قرارداد ایشان می توانست بر روی کارهای من نظر بدهد و نظارت داشته باشد. هر بار که من یک تک آهنگ می خواندم همین بحث ها را داشتیم تا این که ماجرای شعر هتاکانه شاهین نجفی پیش آمد. من در صفحه فیس بوک مطلبی نوشتم که اصلا هم قصد نداشتم رسانه ای شود. هنوز هم البته سر حرفی که آن موقع زدم ایستادم و به نظرم کار درستی بود. از همانجا مشکل من با این شرکت آغاز شد. با من تماس گرفتند و گفتند که این چه کاری بود؟ دیگر طرفدار برایت نمانده! طرفداران فلان قشرت را از دست دادی. من هم گفتم مخاطبی که من را به خاطر اعتقاداتم پس می زند را اصلا نمی خواهم. اگر قرار است من اعتقادم را سرکوب کنم برای این که طرفدارم را از دست ندهم، میخواهم 100 سال سیاه اصلا مخاطب نداشته باشم. 10 نفر هم مرا به خاطر آنچه به آن معتقدم، قبول داشته باشند برایم کافی است.

 

قرار دادم را با آن شرکت فسخ کردم و به خودم گفتم یا رومی روم با زنگی زنگ. می خواهی عاشقانه بخوانی یا انقلابی؟ و در نهایت تصمیم گرفتم به تیپی که حالا می بینید بخوانم. البته عاشقانه هم می خوانم اما عاشقانه ای که فاضل نظری یا آقای قزوه شعرش را گفته باشد نه کارهایی که الان همه خواننده ها می خوانند.

 

نمی گویم آن سبک بد است، آن هم مخاطب خاص خودش را دارد اما من ترجیح می دهم سمتش نروم. به اعتقاد من نمی خورد چون من اصالت موسیقی را به مضمون و شعر میدانم اما خیلی ها به ریتم می دانند. این را هم میدانم که موسیقی اگر حرف درست را نزند و راه درست را نرود قطعا به ابتذال کشیده می شود.

 

من مضمون ارزشی را می پسندم  و به آن اعتقاد دارم، به انقلاب اعتقاد دارم به قرآن اعتقاد ادارم. وقتی می گویی ارزشی فکر می  کنند منظورت سیاست است اما از نظر من می توان عاشقانه خواند ولی با مضمون ارزشی. من دلم میخواهد به ارزش های بچه حزب اللهی ها جامه عمل بپوشانم و حرفی را در موسیقی بزنم که هم خدا راضی باشد هم خودم.

 اولین باری که فکر کردی استعداد خواند را داری کی بود؟

من در مسجد محلمان اذان می گفتم. تنها کسی که فهیمد من صدای خوبی دارم پدرم بود که انصافا حمایتم کرد. میمه با اصفهان حدود یک ساعت فاصله دارد. یادم است که حتی در شرایط برف و بوران از شهر خودمان برای کلاس زبان و کلاس قران به اصفهان می رفتم. شب ها هم کلاس آواز استاد طباطبایی می رفتم. سه روز در هفته وقتم اینطور می گذشت. حتی وقت هایی که پدرم نمی توانست من را ببرد، مادرم با یک بچه کوچک در بغلش من را همراهی می کرد.

 

بعدها اساتید قرآنی من نظیر آقای نیک دستی که در مسابقات بین المللی هم رتبه نخست را دارند روی من کار کردند و مدتی هم به صورت حرفه ای قرائت قرآن کار می کردم و چند رتبه هم در مسابقات مختلف دارم.

تا شانزده سالگی من تقریبا در تمام حوزه ها تسلط پیدا کرده بودم و موسیقی سنتی را می شناختم. تمام دستگاه های عرب را مسلط بودم و از سال 84 کم کم به سراغ ساز زدن و ملودی ساختن رفتم.

 

پس به همین خاطر است که خوب عربی میخوانی و تجوید را رعایت می کنی.

در مسابقات قرآن تجوید 30 نمره دارد اما مثلا صوت 13 نمره دارد. البته الان از آن فضا خیلی فاضله گرفته ام.

***خواننده ها به من می گویند چاپلوس

با خواننده های دیگر چقدر ارتباط داری؟

راستش کم. گاهی سروکارمان به هم می خورد اما آنطور که رفیق باشیم و رفت و آمد داشته باشیم؛ خیر.

نظرشان در مورد شما چیست؟

در موسیقی اصلا کاری به این ندارند که تو چه میخوانی. بیشتر صحبت این است که چه کسی باحال تراست، با معرفت تر است، چه کسی به موقع پولت را میدهد چه کسی بهتر با نوزانده هایش برخورد می کند. کاری ندارند که چه کسی چه چیزی می خواند. همدیگر را به این شکل می پذیرند. اما خب بعضی ها معتقد بودند که من آدم چاپلوسی هستم. یک سری هم می گفتند که کار خوبی است. البته فکر می کردند که من برای مسائل مادی این سبک را انتخاب کردم و به دنبال گرفتن مجوز و لینک زدن هستم اما بعد دیدند که نه!  من واقعا به حرفی که میزنم معتقدم و فقط دلم میخواهد در این فضا کار کنم.

البته باور کنید اصلا فکر نمی کردم مردم اینقدر از کار من استقبال کنند. چون از پیشنهاد کارها و اجراها می توان حدس زد چقدر کارت موفق بوده است. من به جرات می توانم بگویم مدتی است حتی یک روز خالی هم ندارم و ممکن است در روز سه جا اجرا داشته باشم. کم و بیش هم وقتی در اینترنت سرچ می کنیم، می بینم آمار بازدید ها و دانلود ها واقعا خوب است و نظرات خوبی هم مردم می دهند. خدا را شکر تا حالا کسی نقد جدی به موزیک من وارد نکرده است.

خودم همیشه سعی کردم که کار خوبی ارائه بدهم. وقتی پای رقابت وسط می آید، خواه ناخواه موسیقی تو را با دیگران و مثلا سبک عاشقانه مقایسه می کنند. آنجا دیگر باید ثابت کنم که چیزی از آنها کم ندارم و موزیک من می تواند رقابت کند و خیلی جاها حتی از آنها جلو بزند.حالا جذابیت کار من در این است که یک محدودیت هایی برای خودم دارم. مثلا از بعضی ریتم ها مثل ترنس نمی تواننم استفاده کنم و سعی می کنم در سبک های دیگر مثل موزیک لایت آنقدر قوی ظاهر شوم که کارم دیده شود.

 

***بعد از ماجرای شاهین نجفی 4000 هزار ایمیل فحش برایم آمد

نگفتی واکنش خواننده های دیگر دقیقا چیست؟

ببین وقتی بحث خواندن مثلا برای شهدا، مطرح می شود، هیچکس شکایتی نمی کند. این جور موضوعات یک خط اعتدالی دارند که برای همه محترم هستند. یعنی میتوانی مثلا برای امام حسین(ع)، برای ایران یا شهدا بخوانی و مخاطب خوبی هم داشته باشی. البته من پا را از این فرا تر گذاشتم و موضع گیری های خاص خودم را هم دخیل کردم. مثل قلاده های طلا یا انرژی هسته ای. به هر حال تا یک جاهایی خیلی از اقشار همراهی می کنند.

 

من فکر می کردم اگر در یک جریانی موضع گیری تند بکنم مخاطبم کم می شود، اما دیدم نه اتفاقا مخاطبم زیاد می شود. حتی کسانی که نظر ممتنع درباره من داشتند دارند کم کم به سمت موزیکم جذب می شوند. هر چند بعد از ماجرای شاهین نجفی، حدود 4000 هزار ایمیل و کامنت فحش و تهدید به مرگ داشتم اما اصلا برایم مهم نبود.

پیشنهاد ساخت کارهای انتخاباتی داشتید؟

بله. چند پیشنهاد داشتم. اما هیچ کدام را قبول نکردم.

حمایت ویژه ای هم شده ای؟

اصلا! هیچ وقت.

اما صدا و سیما اقبال زیادی نسبت به کارهای شما داشته است.

یک بخش مهمی از آن وظیفه اش است. از یک جایی به بعد هم به خاطر یک ترسی است که من آن ترس را می پذیرم. صدا و سیما می ترسد روی یک نفر کار کند و آن را مشهور کند بعد آن آدم خدایی نکرده پایش بلغزد یا موضعش تغییر کند. بعضی از بازیگران و خواننده ها در مثلا پارتی دستگیر می شوند اما مدتی بعد بدون این که اتفاقی افتاده باشد دوباره به روی صحنه می روند. اما این اتفاق اگر مثلا برای من رخ بدهد، مطمئنا خیلی ها زیر سوال می روند. وقتی من داعیه یک چیزی را دارم پس حق می دهم که بترسند از ضربه خوردن من.

نردبان این جهان ما و منی است/عاقبت این نردبان افتادنی است

لاجرم آنکس که بالاتر نشست/استخوانش سخت تر خواهد شکست

من این ترس را قبول دارم اما وقتی پای موسیقی انقلابی به میان می آید، باید برای شنیده شدنش تلاش کرد. باید برایش جنگید.

شما جنگیدید؟

خیلی جنگیدم. حداقل 6 سال. اولین آهنگ من یک کار مذهبی بود و خیلی آهنگ داشتم که میخواستم پخش شود اما چون اعتمادی نبود، پخش نمی شد. ورود به عرصه موسیقی عرصه حساسی است و اگر اشتباه وارد شوی می سوزی و تمام. من میخواستم ورودم  با یک تیتراژ تلویزیونی باشد. نمی خواستم با یک کار اینترنتی شروع کنم. دوست داشتم در همان گام اول کارم شنیده شود و برای این اتفاق خیلی تلاش کردم.

***ضرغامی به من زنگ زنگ زد و تشکر کرد

لان نظر مسئولان صدا و سیما در مورد شما چیست؟

چند روز قبل در سالن همایش های صدا و سیما اجرا داشتم و چهار قطعه خواندم. بیداری اسلامی و دیروز امروز فردا را در سانس دوم خواندم که آقای ضرغامی هم بودند. با این که ایشان در زمان محدودی سخنرانی کردند اما حدود 10 درصد آن را در مورد من صحبت کردند و تشکر کردند.

 

قبلا هم که در مورد تحریم ها یک کار خواندم آقای ضرغامی از دفترشان تماس گرفتند و تشکر کردند. البته می دانید، یک جاهایی فقط تشکر و تشویق است اما یک جاهایی واقعا حمایت است. این موزیک واقعا نیاز به حمایت دارد. من در به در دنبال یک آدمی می گردم که واقعا این مسائل اعتقادش باشد و مرا همراهی کند. این که می گویم اعتقاد واقعی به این دلیل است که اگر بخواهی نقش بازی کنی مردم سریع می فهمند. کافیست کمی دروغ در صدایت حس کنند. دیگر به تو اعتماد نمی کنند. نمی توانی فیلم بازی کنی.می فهمند.

 

خیلی دوست دارم که 10 نفر بشویم، 20 نفر بشویم و یک جریانی درست کینم که خواننده های دیگر هم به این مسیر بیایند و در نهایت بگویم دیدید حق با من بود؟ دیدید مخاطب ریزش نکرد و حتی بیشتر هم شد؟

بازخورد و اقبال مخاطب را به کارهایت چطور درک می کنی؟

از آمار بارگیری(دانلود) ها کاملا می توان متوجه شد شرایط چطور است. حتی من با خیلی از سایت های موسیقی در ارتباطم ازشان می خواهم که نظرات مربوط به ترک های من را برایم ایمیل کنند. چه تعریف و تمجید چه فحش. تا امروز حدود 80 درصد نظرات و آرا مثبت بوده و اقبال دارند مردم به کارهایم. گاهی هم از دوستان و آشنایان می شنوم که می گویند، مثلا فلانی در فلان جا این تعریفت را کرد.

آدمهای شناخته شده مثل مداح ها چه چیزهایی می گویند؟

از مداح های بزرگ چند نفری کارم را پسندیدند. مثلا حاج سعید حدادیان، رضا هلالی، حاج حسن خلج. از میان مسئولان هم تقریبا همه واکنش های مثبتی داشتند.

مداحی سخت تر است یا خوانندگی؟

جفتش سخت است اما من احساس می کنم کار ما کمی دشوار تر است. خواننده حرفه ای و صحنه دیده می تواند مداح خوبی بشود اما مداح نمی تواند خواننده به دردبخوری بشود. البته یک آدمی مثل محمود کریمی می تواند خواننده خوبی بشود. ولی رضا هلالی نمی تواند یا حاج سعید نمی تواند.

 

***محمود کریمی می تواند خواننده شود چون بازیگر خوبی است

چرا کریمی می تواند؟

چون واقعا بازیگر خوبی است. خواننده فقط نباید بخواند باید بازی کند. این که می گویم مداح ها قالبا نمی توانند خواننده خوبی بشوند به این دلیل است، که مداحی قالب تو را می بندد و اگر شما بعد از 10 سال مداحی بخواهی یک ترک موسیقی بخوانی همه می فهمند تو قبلا مداح بودی.

صدایت اوایل کمی به مداحان شبیه است!

بله. تازه اوایل بیشتر شبیه بود. الان توانسته ام کنترلش کنم. به این خاطر که بازی را بلد شده ام و فهمیده ام مخاطبم چه صدا و تحریری را دوست دارد.

خواننده های همشهری شما چه واکنشی داشتند؟ آیا اصلا برخوردی داشتید؟(اصفهانی و افتخاری)

برخورد نداشتیم. شاید در برخی جشن ها اجرای مشترک داشتنیم اما به خاطر گوشه گیر بودن زیاد با کسی دمخور نمی شوم. زود رفیق پیدا می کنم اما در قشر هنرمندان سعی می کنم خودم را کنار بکشم.

گفتید اصالت موسیقی به شعر است. پس چرا شما شاعر نشدید؟

اکثر ترانه های کارم را خودم می گویم. گفتم که برخی از شعرهای آقای قزوه و فاضل نظری، میلاد عرفان پور  را اجرا کردم اما بیشتر شعرهای خودم را می خوانم. من غزل سرایی و موزیک را تقریبا با هم شروع کردم. وزن و قافیه را هم می شناسم. ولی وقتی می بینم یک نفر بهتر از من  شعر می گوید، خب چرا به سراغش نروم؟

 کارهای جدیدت را کی می بینیم؟

الان من دو تا کار جدید دارم. یکی به نام شناسنامه است که به زودی از تلویزیون پخش می شود و در واقع مربوط به انتخابات است. یعنی حرفهایی که مردم قرار است با شناسنامه های خودشان بزنند. و مطمئن هستم که حسابی سروصدا خواهد کرد. کار دیگری هم دارم به نام “سرو سربلند” که باز هم حال و هوای انتخاباتی دارد.

 وضعیت موسیقی از نظر اخلاقی خوب نیست. در کنسرت ها هم شرایط اجرا اصلا مناسب نیست. چرا شما وارد این عرصه شدید؟ احساس تکلیف کردید یا چیز دیگری بود؟

 

نه احساس تکیلف نکردم. البته الان خیلی حس تکلیف دارم اما قبلا این طور نبود. دِین حضرت زهرا همیشه بر گردنم بوده است. چند اتفاق تاثیر گذار در زندگی من افتاد که انگار دست ایشان را می دیدم. یا مثلا در مورد ابا عبدالله(ع) و محرم هم همین طور. زنده ماندن من در کودکی و یک اتفاق خاص به ایشان گره خورده است. تا الان و تا امروز همه چیز فقط ادای دِین بوده است.

 

علوم سیاسی خواندن، هیچی به آدم نمی دهد مگر این که باعث شود شما سره را از ناسره تشخیص بدهید، بعد از مدتی می فهمید چه کسی جو زده است، چه کسی و برای چه کسی حرف میزند، چرا این حرف زده می شود، اصلا طرف چه کاره است؟ امروز دیگر در این راه ماندن برای من تکلیف است. دیگر امروز معتقدم موسیقی ستون انکار نشدنی فرهنگ است و واقعا فضای فرهنگی به این اتفاق نیاز داشت.

تا حالا تلاش کردید یک گروهی تشکیل بدهید؟

بله! به شرطی که هم فکر پیدا کنم. خیلی ها هستند که استعدادش را دارند، اعتقادش را ندارند، خیلی ها هم هستند که اعتقادش را دارند ولی استعدادش را ندارند.

در بین خواننده های حال حاضر کشور کسی هست که بتوانید رویش حساب کنید؟

وقتی ورود پیدا نمی کنند نمی توان کاری کرد.

ولی یک تعدادی هستند!

خب بله. هستند کسانی که گاهی وقت ها یک تک آهنگ می خوانند.

در این سالها چند آلبوم مناسبتی و به نوعی مذهبی داشتیم که حال و هوایشان به کارهای شما نزدیک بود. درباره آنها چه نظری دارید؟

آلبوم های خوبی بودند. ولی فکر می کنم خیلی کارهای از دل برآمده ای نبودند. خواننده های سبک عاشقانه اگر زخمی هم خورده باشند، آن  زخم عشقی است.

 

***به زودی در برج میلاد کنسرت می گذارم

انگار این روزها خیلی سرتان شلوغ است.

از ابتدای سال برنامه هایم فشرده تر شد. بعضی از برنامه هایم را به خاطر لطف مردم می روم. مثلا اجراهای دانشجویی را با سر می روم. به خاطر این که خیلی به من لطف دارند و وقتی با من تماس می گیرند، صمیمیت از صدایشان پیداست و اصلا نمی توان نه بگویم. بخش دیگری از کارهایم اجراهایی است که همه خواننده ها دارند.

 در این مدت چند کنسرت داشتید؟

من تا ماه رمضان سال قبل قصد برگزاری کنسرت نداشتم. چون فکر می کنم موسیقی حرفه ای را تازه از آن موقع شروع کردم. اجراهای زنده به شکل کنسرت تا حالا فقط دو تا داشتم. اجرای بعدی من اوایل خرداد در برج میلاد است که امیدوارم به خوبی برگزار شود. این را هم بگویم که هنوز آلبومی از من منتشر نشده است و همین کمی کنسرت برگزار کردن را سخت می کند. انشا الله بعد از کنسرتم سفت و سخت پیگیر کارهای آلبومم می شوم و منتشرش می کنم.

صدای کدام خواننده را می پسندید؟

محسن چاووشی. چون نوسان نداشته و همیشه در کارهایش در یک سطح مطلوب بوده است.

 

 آخرین کتابی که خواندی کدام بود؟

“منِ او و قیدار”  امیر خانی را خواندنم.

***خواننده برای از حفظ مخاطبش پز روشن فکری می گیرد

 انقلاب اسلامی در فضای موسیقی و کلا هنر به شدت محجور است. چرا برخی خواننده هایی که به واسطه انقلاب به شهرت رسیده اند و در این کشور خواننده شده اند اصلا تعلق خاطری به آن ندارند. چرا هر کس خواننده می شود، وارد فضایی دقیقا متضاد با ارزش های کشورش می شود؟

 

خواننده  نمی خواهد پز اپوزوسیون و روشن فکری به خودش بگیرد اما متاسفانه آن قشری که می رود پول می دهد آلبوم موسیقی می خرد یا به کنسرت می رود، قشری است که حرفش با من و شما یکی نیست. خواننده هم مجبور است برای از دست ندادن این مخاطب به شکل خاصی لباس  بپوشد، مدل موی خاصی را انتخاب کند و حتی صورتش را آرایش کند. مجبور است با فلان آدم ها دم خور بشود، مجبور است پارتی و مهمانی های آنچنانی برود. چاره دیگری هم ندارد.

 

من چون خودم استودیو ضبط موسیقی دارم می توانم یک آمار نسبتا دقیق به شما بدهم. مطمئن باشید بالای 80 درصد افرادی که می خواهند خواننده بشوند دنبال مسایل حاشیه ای هستند. دلشان می خواهد یک آهنگ بخوانند که …. دورو برشان را بگیرند. پای این حرفم قسم می خورم چون بارها دیدم این را. البته تقریبا همه اینها فقط یک آهنگ ازشان منتشر می شود و تمام. روزانه بالای 500 ترک موسیقی در فضای سایت ها منتشر می شوند که خواننده های آنها دنبال هیچ چیز نیستند!

 

متاسفانه اینطوری جا افتاده است. اما من برای خودم محدویت هایی دارم که سعی می کنم وارد این فضا ها نشوم. اصلا تیپ کار من طوری است که نمی توانم در این موقعیت ها قرار بگیرم. اصلا نوع کارم مخاطب آن شکلی ندارد.

سازمان ها و ارگان های مسئول چه کار باید بکنند که این شرایط تغییر کند و فضای موسیقی سرو سامان بگیرد؟

آنها ضعف دارند. اصلا شکی در این نیست. حرف من فقط این است که مردم ما چند دسته هستند. یک قشری که موسیقی خودشان را دارند و در موردش هم صحبت کردیم حالا باید یک فکری بکنند برای قشر حزب اللهی که موسیقی ندارند. حرف این بچه ها را چه کسی باید بزند در این حوزه؟

چرا نیامدیم پارامترهای موسیقی انقلابی را تعریف کنیم؟ چرا هر چیزی در این حوزه ساخته شد همه کلیشه بود با الفاظی که حتی من هم از شنیدنشان حالم به هم میخورد. خود آن کسی که ساخته هم حالش بد می شود. چرا نیامدیم این فضا را زیبا کنیم؟ در عوض توی سر این قصه می زنیم که بیفتد و دیگر بلند نشود.

 

مقام معظم رهبری قبلا فرموده بودند این انقلاب بدون هنر ماندنی نیست. این حرف خیلی عمیق است. اما متاسفانه وقتی ایشان یک حرفی می زنند خیلی راحت از آن رد می شویم. بعد جلوتر که می رویم می بینیم به همان چیزی رسیدیم که رهبرمان گفت!

 

باور کنید سختی کار در این حوزه برای من آنقدری بود که خانواده ام هم به کارم اعتماد نداشتند. با من قهر بودند وقتی فهمیدند در این حوزه وارد شده ام به هر حال نسل قدیم هنوز هم به خوانندگی به دید مطربی و اینها نگاه می کنند. ولی بعد دیدند که نه با این سبک هم می توان برای امام حسین(ع) خواند و گریه کرد.

 

آقای زمانی اهل هیئت رفتن هستید؟

بله. محرم ها که میروم شهرستان خودمان و در هیئتی که از بچگی با دوستانم راه اندازی کردم عزاداری می کنم. گاهی هم می خوانم آنجا. تهران هم اگر باشم گاهی هیئت حاج قربان و میثم مطیعی می روم.

تشکر می کنم از زمانی که در اختیارما  قرار دادید.

خیلی ممنون. خوشحالم که درمورد همه چیز صحبت کردیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان