ملی گرا یعنی این...

۱۳۹۴/۰۶/۰۴ ۱۴:۳۳ چاپ کد خبر: 33706
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت: چند روز پیش تلویزیون گزارشی زنده پخش می کرد از نمایشگاه نوشت افزار تولید داخل. در جمعیت الحمدلله خوب استقبال کننده، دقیق تر خیره شدم و دیدم اغلب مادرانی که همراه بچه های شان آمده بودند برای خرید، چادری هستند. کلا فضا، فضای اینچنینی بود. حتی آن خانم های مانتویی هم، سرسنگین بودند و محجبه. داشتم با خودم فکر می کردم آیا پولدار این جماعت، راحت تر نبود نوشت افزار مورد نیاز خود را از «شهر کتاب» نزدیک محل سکونت، آن هم با برند خارجی تهیه کند؟! و آیا کمتربرخوردار این جمع، راحت تر نبود اقلام مدنظر را از همان نوشت افزارفروش سر کوچه بخرد، چینی و بالطبع ارزان تر؟! پس کدام دغدغه، پای این جماعت عمدتا مذهبی را صرف نظر از بنیه مالی، به این نمایشگاه نوشت افزار ایرانی کشاند؟! آیا جز کمک به تولیدکننده کشور؟! آیا جز ارزش قائل شدن برای عرق و عرق کارگر ایرانی، ولو کارگر ایرانی در زمینه مداد و مدادرنگی؟! راستش در دلم تحسین کردم اساس این حرکت را... تو در این ظل گرما، بکوبی از محل زندگی بیایی فلان جای شهر بلکه خط کش تولید کارگر هموطن را برای فرزند دانش آموزت بخری. اصلش معلمی یعنی همین! مدرسه یعنی همین! کلاس درس یعنی همین! همین که توی مادر، توی پدر، فرهنگ خرید کالای ایرانی را نهادینه کنی برای فرزندانت! مهم جا انداختن این فرهنگ است؛ تو وقتی برای فرزند خود پاک کن ایرانی می خری، به او داری یاد می دهی وقتی بزرگ شد برود یخچال ایرانی بخرد تا کمک کند تولیدکننده ایرانی را. جنس ایرانی بخرد تا به معنای درست، و نه مرسوم کلمه «ملی گرا» باشد. در احادیث آمده؛ «حب وطن، ناشی از ایمان است». ارج نهادن به زحمت کارگر هموطن هم ناشی از ایمان است. چگونه می تواند کسی خود را دوستدار ایران و ایرانی بخواند اما شهوت خرید کالای خارجی داشته باشد؟! چگونه می تواند کسی خود را «ملی گرا» بنامد لیکن به دسترنج کارگر ایرانی هیچ وقعی ننهد؟! «ملی گرا» یعنی همین مادر محجبه که یک نوزاد در بغل دارد و یک بچه مدرسه ای در دست، از افسریه می کوبد می آید فلان خیابان مرکزی شهر تا در نمایشگاه نوشت افزار تولید داخل، خودکار ایرانی بخرد. این سرمشق سراسر خاطره «بابا نان داد» انصافا زیبنده تر نیست در دفتر مشق ایرانی و با مداد ایرانی نوشته شود؟! ملی گرایی یعنی دغدغه همین چیزها را داشتن! جبهه را عمدتا همین قشر مومن رفتند، پشت جبهه را عمدتا همین قشر مومنه حفظ کردند، دفاع از وجب به وجب خاک وطن را عمدتا همین قشر مذهبی انجام دادند، شهید را عمدتا همین قشر تقدیم اسلام و ایران کردند، قلک های سرشار از امید و انگیزه را عمدتا همین قشر روانه مناطق جنگی کردند، بیست و دوم بهمن ها عمدتا همین قشر، اول گروه حاضر در صحنه هستند، هر جا نیاز به حضور در میدان باشد، تو بیش از همه این قشر را می بینی، در میدان «ایرانی! کالای ایرانی بخر» هم هکذا. آن وقت «پز ملی گرایی» با آن قشر همیشه بی تفاوت لیکن همیشه غرب زده ای است که بدبختی نمی دانم چرا «ملی گرا» هم خوانده می شوند؟! صدالبته اگر ملیت به تمسخر عرق و عرق کارگر ایرانی و محصول تولید داخل است، حتما باید ایشان را «ملی» خواند. ملی گرایی یعنی نهایت تلاش برای خرید کالای ایرانی. این دولت و آن دولت ندارد؛ هر دولتی که رای خود را از ملت بگیرد لیکن هنگام خرید، کالای خارجی را مقدم بر کالای داخلی بداند، دیگر سخت است ادعای ملیتش را مردم باور کنند! مگر به ادعاست؟ ادعا را تو باید در مقام عمل نشان دهی! و ما که مردم باشیم نیز! اگر من راقم این سطور، هنگام عزم برای خرید فلان کالا، متوجه شدم نمونه ایرانی اتفاقا کیفیت بهتری از نمونه خارجی دارد، مثلا خیلی هنر کرده ام در خرید کالای داخلی؟! هنر آنجاست و ملی گرایی آنجاست که کیفیت کالای ایرانی، پایین تر از کالای خارجی باشد، من و ما و دولت اما من باب تقویت کارگر ایرانی و محصول ایرانی، برویم همین کالای تولید داخل را بخریم! اینجاست که کارگر ایرانی در میدان رقابت با خارج، اولا توان پیدا می کند برای ادامه این رقابت سخت، ثانیا عزم و انگیزه پیدا می کند برای تقویت محصول خود، ثالثا متوجه می شود که ایرانی جماعت متوجه عرق و عرق او هست، فلذا مأیوس از رقابت نمی شود. آری! هنر آنجاست که تو بدانی فلان شوینده یا خمیردندان تولید داخل، خیلی هم حالا به کیفیت بهمان برند خارجی نمی رسد اما از زاویه ملی گرایی، همین محصول تولید داخل را بخری. بگذریم که بعضی هموطنان ما ترجیح می دهند جنس تقلبی خارجی را بخرند لیکن جنس اصل داخلی را نخرند با علم بر اینکه این دومی، اتفاقا از نظر کیفیت، بهتر از آن اولی است! این یعنی شهوت خرید جنس خارجی، ولو آنکه قلابی باشد! با چنین نگاهی، آیا کارگر ایرانی، اصلا توان ماندن در میدان مسابقه را در خود خواهد دید که حالا از او متوقع رشد کمی و کیفی هم باشیم؟! وقتی برمی دارند با علم بر اینکه بنزین تولید داخل، هیچ از بنزین خارجی کیفیت بدتری ندارد، پول زبان بسته این ملت را می ریزند در جیب اجانب، واقعا چه باید گفت؟! اخیرا در برنامه خوب «پایش» به نقل از پژوهشگر و مستندسازی در آمریکا گفته شد؛ «اگر هر آمریکایی سالانه فقط چند دلار (رقم خیلی خیلی کمی بود!) بیشتر جنس آمریکایی بخرد، آخر آن سال، از بیکار شدن فلان تعداد کارگر آمریکایی جلوگیری می شود (تعداد بسیار زیادی بود!) نیز شمار کثیری از بیکاران آمریکا (این هم عدد قابل توجهی بود!) فرصت داشتن شغل پیدا می کنند». دست اندرکاران محترم! باورم هست به جای بزک کردن دشمن، به جای زدن شورای نگهبان، به جای تخریب اصل مسلم نظارت استصوابی، به جای عهده گرفتن وظایف نهادهای دیگر، به جای کاسبی توامان هم با تحریم و هم با توافق، به جای درد دل با رسانه روباه پیر... و به جای این همه حرف که هیچ کدام برای این ملت، نان نمی شود، لااقل ملی گرایی را از همان آمریکایی بیاموزید و سخن بر مدار «ملیت» با ملت خود برانید؛ «اگر هر ایرانی سالانه فقط 100 هزار تومان، بیشتر جنس ایرانی بخرد، این مهم، بسیار بسیار موثر است در جلوگیری از بیکار شدن کارگر ایرانی، نیز بسیار بسیار موثر است در شاغل کردن بیکاران امروز جامعه». هر چند اصحاب اجرا باید بعضی دعوت ها را اول از خود شروع کنند و بعضی اندرزها را اول به خود بدهند لیکن گمانم سخن گفتن های از این قبیل، فی حد ذاته بیشتر مفید به حال مملکت باشد تا آنکه گاه باب میل خصم سخن برانیم، گاه بگوییم؛ «شب پرداخت یارانه به مردم، شب عزای دولت است!» عزا را دولت، باید آن روزی بگیرد که با وجود کالای داخلی اتفاقا مشابه، می رود پول این مردم را و پول کارگر همین مردم را می ریزد در جیب اجانب! این ابتکار (!) نه فقط منافی «ملی گرایی» و نه فقط منافی «مذهب گرایی»، که در وهله اول لگد به بدیهیات عقل و خرد و تدبیر و اعتدال است! وقتی ماشاءالله این همه بلدند به دشمن بخندند، چرا به ملت که می رسد، رونمایی می کنند از آن چهره عزادار و عبوس خود؟! یعنی این مردم اندازه «فابیوس» و «هاموند» هم حق ندارند؟! چه سود از چرخیدن کلید درون قفل سفارتخانه روباه پیر، وقتی هم سانتریفیوژها از چرخش باز ایستاده باشند، هم چرخ دیگر کارخانه ها؟!
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان