خواب دیدم شهردارِ لنگرود هم زن شده!
بله قربان گو، وَ عالی تر" هَچی گب "زن" شده
دیده این را از برای پست، آن را_بگذریم!_
تا به دَه مکر و به صد فوت و دو تا صد فن شده
واسه عمران شهر و کوچه های فسقلی
خود سوار ماک و بلدوزر و یک بوشمن شده
کودکی، کارتون تماشا کرده انگاری زیاد
کاین چنین در شهر جولان می دِه، سوپرمن شده
شب که رفته خانه، پیش شوهر موش مرده اش
بس همی بِشکن زده، چون قوری نَشکن شده
در چنین اوضاع و احوالت وارونه، به جاش:
شهر بیچاره ی وامانده اش چُلمن شده
بعد_شادی کرده_خوبش برده، دیدی توی خواب:
شهر با باران پاییزی، هلا! مدفن شده
حالیا! چون خواب بوده شهردار شهر ما
گیج . منگ . هاج و واج، او را زبان الکن شده
نیمه های شب چو غلتی خورد تا بیدار شد
دید در خواب آن چه را تا مو به مو، لیکن شده...
**
خواب دیدم شهردارِ لنگرود هم زن شده!
پاشدم صبحِ سحر، دیدم سوظن شده