به گزارش لنگرخبر، در بیش از دو سال که از دولت یازدهم گذشته، پرونده هسته ای ایران و مذاکرات مرتبط با آن، بیشترین حجم کاری و خبری را نسبت به سایر مقوله ها به خود اختصاص داده است. پرونده ای که دستگاه دیپلماسی کشور عهده دار آن بود و در نهایت توانست آن را در تیرماه 94 به سرانجام برساند. اما تحولات بین المللی سیاست خارجی ایران تنها هسته ای نبود و سیاست های منطقه ای بیشترین اهمیت را پس از فروکش کردن تب هسته ای به خود اختصاص داده است. در مذاکرات هسته ای، نوع خاصی از دیپلماسی به کار گرفته شد که در تاریخ جمهوری اسلامی کمتر مشاهده شده بود. این نوع دیپلماسی را می توان "دیپلماسی ظریف" نامید. بر اساس آن، تمامی پرونده های موجود خارجی را می توان از طریق مذاکره و مصالحه حل و فصل کرد. می توان گفت، "دیپلماسی ظریف"، نوعی از دیپلماسی است که برای دوران صلح و تنش زدایی موثر است و در زمان افزایش تنش و درگیری ها، به کار نمی آید. شاید برای بررسی و تحلیل نوع دیپلماسی ظریف در میانه کار دولت که هنوز نتایج برنامه های اجرایی آن مشخص نشده، تا حدودی زود باشد اما می توان با گریزی به گذشته و سوابق وزیر خارجه، تحلیلی مختصر ارائه کرد. برخی از دیپلمات های مشهور جهان به خاطر جلوگیری از جنگ یا انعقاد قراردادهای ختم جنگ معروف هستند و حتی جایزه صلح نوبل را نیز به ارمغان آورده اند. از آن نمونه می توان از هنری کسینجر دیپلماتی با تبار آلمانی و پدر و مادر یهودی نام برد که در زمان ریاست جمهوری ریچارد نیکسون، وزیر امور خارجه بود و در سال 1973 به خاطر توافقات صلح با ویتنام و پایان بحران جنگ ویتنام جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. محمد جواد ظریف در دو مقطع حساس پس از انقلاب اسلامی نقش ایفا کرده است. یکی در پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق و قطعنامه معرف 598 و دیگری توافق هسته ای با 6 قدرت جهانی. هم با صدام حسین  و هم با باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا دست داده است. به خاطر اولی مورد انتقاد قرار نگرفت، چون در سال 1380 و زمانی بود که دیگر صدام، تنبیه شده بود و دشمن خاصی به شمار نمی رفت و در قالب یک سفر کاری در کنار وزیرخارجه وقت، دکتر خرازی اتفاق افتاده بود. اما دومی با واکنش و انتقادهای تندی در داخل روبه رو شد و آن را در قالب سازش با رئیس استکبار جهانی دیدند. به هر روی، چالش، تنش، جنگ، لفاظی های میان مقامات و اقدامات افراطی بر علیه منافع کشورها، به عنوان عوامل بازدارنده در دیپلماسی ظریف به شمار می روند و نسخه ای که در این باب پیچیده می شود شامل، تنش زدایی، دیپلماسی چند جانبه، دیپلماسی عمومی و تعامل با دشمن برای رسیدن به یک پایه و چشم انداز است. مذاکره با دشمن، حتی در قعر جهنم نیز می تواند صورت گیرد. در این گونه دیپلماسی، اشغال لانه جاسوسی، قضیه مکه و جلوگیری از روابط خوب با مصر، آمریکا، عربستان و... به معنای تندرویی در نظر گرفته می شود. " روش مقابله با امپریالیسم این نیست که شما با رفتار و عملکردتان مبانی نظام سلطه را تقویت کنید. اگر می خواهید با نظام سلطه برخورد کنید، باید مبانی نظام سلطه را بهم بزنید. حتما توقع ندارید که از نظر نظامی بتوانید با آمریکا مقابله کنید، پس چرا دنبالش هستید؟ زمانی که به دنبال آن رفتید، در واقع یعنی مبانی نظام سلطه را تقویت می کنید. آنچه باعث می شود که شما بتوانید در مقابل نظام سلطه ایستادگی کنید، توان نظامی شما نیست، چیزهای دیگری است. مقابله کردن با نظام سلطه و امپریالیسم نیاز به عقلانیت، منطق و شناخت دارد و نه نیاز به روحیه جنگ طلبی." (گتاب آقای سفیر: گفتگو با محمدجواد ظریف) " کشوری با اهداف خصمانه علیه شما اقدام کند، تا زمانی که به تفاهم نرسید، عمل مثبت طرف مقابل را نیز یا از دیدگاه ضعف و یا از دیدگاه شیطنت و تدارک برای یک اقدام خصمانه ارزیابی می کنید. هر دوی این دیدگاه ها به روابط بهتر نمی انجامد. اگر از دیدگاه ضعف ببینید، می خواهید امتیازات بیشتری بگیرید و اگر از دیدگاه خصمانه ببینید، در دشمنی تان پابرجاتر می شوید. بنابراین بنده اعتقاد دارم این اقدامات مقطعی در روابط ایران و آمریکا مهم نیست و سرانجامی ندارد. همیشه باید اقداماتی را که در روابط بین الملل به اقدامات اطمینان ساز معروف هستند، در نظر بگیرید. اما اقدامات اطمینان ساز تنها در بستر مناسب سیاسی مفید واقع می شوند؛ یعنی زمانی که یک تفاهم، حداقل در مورد نهایت کار وجود داشته باشد. مثلا آمریکا و شوروی سابق تفاهم کرده اند که نمی خواهند علیه یکدیگر وارد جنگ شوند. با وجود چنین تفاهمی و توافق هر دو طرف برای رسیدن به این تفاهم، دیپلماسی فرهنگی و یا دیپلماسی پینگ پونگ در مورد روابط آمریکا و چین نیز می تواند مفید باشد. اما تمام این ها برای رسیدن به همان هدف مشترک زمینه سازی می کنند. زمانی که هدف مشترکی نباشد، این اقدامات مقطعی فقط ضرر است." (همان، ص 361) همچنان که لازم است کشورهای برای نشان دادن قدرت و اقتدار خود، واکنش های سخت و خشنی به رقبا و دشمنان نشان دهند، برخی مواقع باید نرمش نیز چاشنی کار شود. برای نرمش، ابزار آن نیاز است. همانگونه که ظریف، بارها عنوان کرده در موضوعات مذاکرات همواره نظرات مقامات را که به وی ابلاغ می شده به شیوه خود پیاده می کرده است. شیوه ای که در بیشتر مواقع با روش های مرسوم علم دیپلماسی پیش می رود و به نتیجه نیز ممکن است برسد. مثلا در مورد متاخر یعنی مذاکرات هسته ای، توافق هسته ای حاصل شد، هر چند در آن نقاط ضعف و نواقصی وجود داشت اما به هر حال به توافق ختم شد! می توان گفت در یک روی سکه سیاست خارجی ایران، اشخاصی مانند وزیرخارجه کنونی قرار دارند که چهره خندان و نرم از ایران ارائه می دهد و در روی دیگر، چهره غیرقابل انعطاف و آرمان گرایانه وجود دارد. بنابراین نمی توان از دیپلماسی ظریف، انتظار قاطعیت و برخورد قاطعانه در موضوعات سیاست خارجی را داشت. چراکه از یکسو این روش با آنچه که در قالب این دیپلماسی می گنجد سازگار نیست و از سوی دیگر در این رویکرد، شیوه و روش هزینه و فایده و آینده نگرانه در برآورده کردن منافع ملی از راه هایی غیر از تنش می گذرد. برای درک این موضوع کافی است به بیش از دو دهه رویکرد دیپلماتیک ظریف در شروع انقلاب در کنسولگری جمهوری اسلامی در آمریکا تا در قامت وزیرخارجه ایران نگریسته شود. به جز یک دوره که جو انقلابی در ابتدای پیروزی انقلاب بر جواد ظریف حاکم بود، این رویکرد به مرور زمان و درگیر شدن در واقعیات موجود نظام بین الملل تحلیل رفت و به رویکرد واقع گرایانه و تعامل گرا ختم شد. برخی ظریف را با مصدق مقایسه کردند. با رجوع به نطق های آتشین محمد مصدق در زمانی که نماینده مجلس بود و در زمانی که نخست وزیر کشور در زمان تلاش برای ملی کردن صنعت نفت بود، می توان پی برد، هیچ پیوندی در این زمینه بین این دو شخصیت در حوزه دیپلماتیک وجود ندارد. شاید محمد علی فروغی یا قوام السلطنه، متشابه های مناسبتری باشند. رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان و همافران نیروهی هوایی ارتش در 19 بهمن 1391، تفاوت بین انقلابی بودن و دیپلمات بودن را اینگونه عنوان کردند: "من دیپلمات نیستم، انقلابی ام. به همین علت صریح، صادقانه و قاطعانه حرف می زنم." از این منظر دیپلمات یک کلمه ای را می گوید و معنای دیگری را اراده می کند. بنابراین، دیپلماسی ظریف، نه صرفا دیپلماسی لبخند است که بیشتر جنبه رسانه ای دارد و نه قاطعیت انقلابی. اما آنچه را باید از آن انتظار داشت مطابق با آرمان های انقلابی و پیاده سازی این روش در مذاکرات، گفتگوها و تعاملات نیست. پیشبرد اهداف سیاست خارجی ایران در دیپلماسی ظریف با روش ها و معیارهای سیاسی رشته های روابط بین الملل، سیاست خارجی، رژیم های بین الملل و سیاست بین الملل در کنار تجربیات بیش از دو دهه دیپلماسی در نهادها و سازمان های ملی و بین المللی، مطابقت دارد. یعنی روش های آکادمیک بهمراه تجربه مختص ظریف، چیزی را به دست می دهد که می توان دیپلماسی ظریف نام نهاد.
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان