شهادت شیخ نمر، معرف بسیاری از نکات مهم و کلیدی در در داخل رژیم سعودی و تحولات منطقه ای است. در عین حالی که قطعا جایگاه والای این شهید در کنار همه شهدای دیگر سرمایه گران قدری برای همه جهان اسلام است، اما این شهادت مظلومانه خود دلیل و سندی برای موضوعات حیاتی است که این اقدام ضد انسانی رژیم سعودی می تواند نشان دهنده آن باشد.  به طور قطع شهادت شیخ نمر، در مقام اول، به دلیل حق خواهی علیه رژیمی بوده است که به هیچ کدام از مبانی حقوق انسانی و اسلامی متعهد نمی باشد اما در کنار این مسئله شهادت این مجاهد فی سبیل الله نماد و ترجمان موارد زیر نیز می باشد:


استمرار صدور پیام انقلاب اسلامی ایران


از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به همراه تبلیغات سوء آمریکایی این طور وانمود می شد که انقلاب اسلامی با صدور اسلحه و ترویج خشونت به دنبال صدور انقلاب اسلامی است.  آمریکا که هیمنه و سیطره منطقه ای و حتی جهانی اش به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی با مجاهدت های مردم ایران و رهبری برجسته حضرت امام (ره) کاملا به مخاطره افتاده بود به شکل ماکیاولی از هر وسیله ای از جمله دروغ و تهمت سعی می کرد ( و کرده است) که چهره ای خشن و تروریستی از ایران صلح جو و عدالت خواه ارایه نماید.


در این راستا، از همان سال اول پیروزی این سناریو توسط آمریکا و هم پیمانان منطقه ای آن مانند رژیم سعودی دنبال شد که ایران به دنبال صدور قهر آمیز انقلاب اسلامی است.  در مقابل بارها خود حضرت امام(ره) تاکید فرمودند که ما هرگز به دنبال صدور انقلاب اسلامی به واسطه سلاح و زور و قهر نیستیم بلکه در صددیم که پیام عدالت خواهی و مبارزه طلبی به حق مردم انقلاب اسلامی در اکناف دنیا به ویژه جهان اسلام شنیده شود.  این یک پیام فرهنگی بود که چون مبتنی بر حق طلبی بوده است به شکل خود به خود در همه دنیا شنیده شده است و کسی نمی تواند با دروغ و فریب این چهره حق طلبانه را مخدوش سازد.


شیخ نمر نیز قطعا از چهره هایی بود که این پیام حق طلبانه و استکبار ستیزانه انقلاب اسلامی را شنید و به آن لبیک گفت.   خود را و جان عزیزش را فدای این راه متعالی نمود و هرگز از ابزارهای خشونت آمیز استفاده نکرد.  مجاهدت به قلم و سخن کرد و جز حق و حق خواهی داعیه دیگری نداشت، و جز راه عشق و عطوفت و مهر راه دیگری را نپیمود.  راه شیخ نمر راهی جز راه فرهنگی و دینی انقلاب اسلامی نبود.  راه او راه مبارزه با خشونت طلبی آل سعود، تروریسم خواهی تکفیری ها و مبارزه با اسلام دروغین بود، امری که رژیم مرتجع و نایب استکباری سعود آن را بر نمی تافت.


تایید نظریه ضربه پذیری از درون


 در نظریه های بحران، نظریه ای داریم تحت عنوان ضربه پذیری از درون که در مورد رژیم هایی مانند سعودی خوب کاربرد پیدا می کند و شهادت شیخ نمر نیز نمادی دیگر از صدق این نظریه در مورد این رژیم می باشد.  در این نظریه به زبان ساده گفته می شود، کشورهایی مانند سعودی که از بحران های مختلفی رنج می برند، لازم نیست که به محرک بیرونی یا خارجی برای بروز بحران نیاز داشته باشند، بلکه این گونه رژیم ها از درون ضربه پذیر هستند و خواه نا خواه از درون دیر یا زود از هم پاشیده می شوند.  اگر این گونه رژیم ها به دنبال دستاویز و بهانه هایی هستند که مسایل و بحران های خود را گردن عوامل بیرونی و یا کنش گران خارجی بیندازند و یا تبلیغ توهم توطئه بکنند همه دروغ و فریب است .


حال چه نظریه با مصداقی است این نظریه در خصوص رژیم سعودی.  شهادت مظلومانه شیخ نمر نشان داد که رژیم سعودی از درون متلاشی و پوسیده است و به دشمن خارجی نیاز ندارد، خودش بدترین خصم و دشمن خودش است، خود باعث فروپاشی خود می شود و نیازی به محرک بیرونی ندارد.  رژیم وهابی سعودی از ضعف ها و بحران های داخلی خود رنج می برد.  بی کفایتی، مزدوری استکبار جهانی، بی مایه بودن، بی ریشه و اصل بودن، از جمله مرض های درونی این رژیم است که اندک اندک باعث اضمحلال و فرو پاشی این نظام سلطنتی خودکامه غیر مردمی خواهد شد.


پارگی و زخم بدخیم هویتی رژیم سعودی


رژیم سعودی زاییده میان دو جنگ جهانی قرن بیستم است که در مطالعات بین المللی  کشوری تازه به دوران رسیده محسوب می شود.  کشورهای تازه استقلال یافته اولین کاری که انجام می دهند این است که هویت خود را شکل بدهند به ویژه کشورهایی که ماهیت تمدنی و شخصیتی خاص و ویژه ای ندارند.  خاک، زبان، فرهنگ، دین، عوامل مهمی هستند که مبنای تشکیل هویت واحدی می باشند.  اما از هم زبانی مهم تر هم دلی است که در تشکیل هویت واحد کشورها می تواند نقش آفرین باشد.  یعنی هنر رژیم های سیاسی این است که در کنار هم زبانی، هم دینی، هم سرزمینی، از طریق هم دلی هویت واحدی را برای ملت و کشور خود بیافرینند.  امروزه خیلی کشورها از بحران هویت رنج می برند و سخت می کوشند که به طرق مختلف هویت واحد را برای کشور خود ایجاد نمایند.


کارنامه رژیم سعودی، اکنون با گذشت بیش از هشت دهه در زمینه ایجاد هویت واحد، اصلا کارنامه قابل قبولی نیست.  یک دلیل تصنعی بودن و استعماری بودن خود وهابیت است که هرگز نتوانست عامل ایجاد کننده وفاق هویتی در کشور باشد و همواره وهابیت حاکم سعی کرده با زور و قهر و دیکتاتوری پایه های قدرت خود را حفظ کند که قطعا این راه مطلوبی نیست و دیر یا زود بحران هویت به شدت بروز خواهد کرد.  دین با وجود اماکن مقدسه و یا حرمین شریفین مکه مکرمه و مدینه منوره، می توانست عامل خوبی برای تحکیم هویت سعودی ها باشد اما با توجه به وهابیت به عنوان اسلام آمریکایی و تصنعی و دروغین نتوانست این وحدت هویتی را ایجاد کند و امروز با  به شهادت رساندن رهبر فرهیخته شیعیان سعودی، پارگی و زخم بدخیم هویتی سعودی چه خوب هویدا و آشکار می گردد.  زخم سرطانی که دیر یا زود این مرض بدخیم را در سراسر جان و کالبد این رژیم بیمار منتشر خواهد کرد و سرم درمانی آمریکائی ها هم علاجی بر این درد بی درمان نخواهد بود.


کالبد شکافی اندامی بحران مشروعیت در رژیم سعودی


در علم سیاست و در کالبد شکافی رژیم های سیاسی، طریق مطالعه اندام واره نظام ها از طریق ساز و کار های مشروعیت سازی دنبال می شود.  مشروعیت بنیان نگه داشت و ارتقای کالبد های سیاسی در کشورهای مختلف است.  مشروعیت به طرق مختلفی تامین می شود که متداول ترین آن ها امروزه مدل مشروعیت قانونی و انتخاباتی است.  تامین قانون اساسی کارآمد و منطبق با فرهنگ آن کشور خاص، انتخابات آزاد و قانونی، نظام موازنه و تعدیل از طریق تفکیک قوا در مدل های کلاسیک و نوین، ایده تساهل و تحمل و مدارا، ایجاد برابری فرصت ها، تامین ساز کارهای حقوق مردم و مردم سالاری از عمده ترین و کیمیاترین راه های تامین مشروعیت می باشند.


شهادت شیخ نمر نشان می دهد که مرض و بیماری هویتی سعودی سر دیگری هم دارد و آن بیماری و مرض عدم مشروعیت است.  بحران مشروعیت یکی از بارز ترین بحران های نظام وهابیت سعودی است.  رژیمی غیر مشروع که در آن نشانه های مشروعیت قانونی و انتخاباتی بسیار ضعیف و کم سو است و تنها به یمن پترو دلارها، حمایت آمریکایی های و بهره برداری از شیوه های پلیسی و امنیتی به حیات خود ادامه می دهد.  شهادت شیخ نمر نشان دهنده ضعف و ناتوانی رژیمی است که وقتی به بن بست می رسد از اعدام مردم مبارز و حق طلب به عنوان راه مفر خود استفاده می کند.


استمرار کریه تروریسم منشی آل سعود


بدون اغراق می توان گفت که رژیم آل سعود، با پشیبانی فکری وهابیت تکفیری، خشونت طلب ترین رژیم منطقه است.  رژیمی که در داخل و خارج نظام سیاسی کشور از روشهای تروریستی برای نیل به اهداف سیاسی خود استفاده می کند.  اعدام ظالمانه شیخ نمر مصداق تروریست منشی سعودی است که در درون نظام ملی این کشور متبلور شده است و اما تبلور خارجی آن عمل کرد تروریستی این رژیم در سوریه است که چگونه با سرازیر کردن میلیاردها از پترو دلارها از کیسه مردم عربستان خرج گروه های تکفیری تروریستی شده است تا آنها بتوانند جنگ نیابتی را راه بیندازند و سیل مسلمان کشی و تفرقه را سرازیر کنند.  عملکردی که هم اکنون با بیزاری وجدان آگاه مسلمانان و همه حق طلبان عالم مواجه شده است.


تروریسم منطقی جز خشونت را نمی شناسد و عملکردی است که برای نیل به اهداف سیاسی از آن استفاده می شود و همواره زمانی مورد استفاده است که زبان عقل و منطق وجود ندارد.  نظام وهابی سعودی نشان داده است که زبانی جز خشونت را نمی شناسد و از بدیهی ترین ساختارهای عقلایی در نظام سیاسی خود برخوردار نیست. اما این شیوه خواه یا ناخواه به بن بست می رسد و چهره فاسد این رژیم را هر چه بیشتر بر ملا خواهد کرد.


رو نمایی مجدد از پارادوکس ها و دروغ های حقوق بشر غربی


در قضیه مصوبه کنگره آمریکا در خصوص صدور ویزا و رواید، کشور ایران در کنار کشورهایی مانند سودان و افغانستان و عراق آورده شد و بار دیگر ایران به ناحق به تروریسم طلبی و نقض حقوق بشر متهم شد.  جک و فکاهی این رویداد این بودکه در این مصوبه کشورهایی مانند سعودی استثنا شده بودند سعودی که خود مصداق بارز تروریسم طلبی و نقض حقوق بشر است.


این مصوبه نشان داد که حقوق بشر خواهی کشورهای غربی به ویژه دولت آمریکا به شدت درگیر دروغ و سیاست بازی است و از آن صرفا به عنوان یک حربه علیه کشورهای مستقلی مانند ایران استفاده می کنند در حالی که فاسدترین و خشن ترین نظام های سیاسی مانند سعودی در این باره استثنا می شوند و عملکردشان نادیده گرفته می شود.  حال در قضیه شهادت مظلومانه شیخ نمر بار دیگر باید پرسید که کجایند این مدعیان حقوق بشری و چرا در این باره اقدامات حقوق بشری به عمل نمی آورند.  شهادت شیخ نمر قطعا بار دیگری پارادوکسهای حقوق بشری نظام سلطه را عرصه روابط بین الملل به منصه ظهور خواهد رساند.


جمع بندی


جهان اسلام چه شیعه و چه سنی، نمایش خشونت آمیز رژیم سعودی را در به شهادت رساندن شیخ نمر نمی پذیرد و افکار عمومی حق طلب در جهان متوجه این اقدام شنیع و نفرت انگیز وهابیون حاکم بر سعودی می باشد.  نباید از این نکته غافل بودکه دشمنان اسلام سعی خواهندکردکه از این موضوع برای ایجاد تفرقه و دعوا بین شیعه و سنی استفاده یا به عبارت بهتر سو استفاده به عمل آورند، اما باید به هوش بود و نباید اجازه داد از این موضوع برای ایجاد شکاف بین شیعه و سنی استفاده شود.  جریان وهابیت تکفیری جریان مقبولی در جهان اسلام نیست و اسلام در سراسر جهان دین صلح و مبارزه با  خشونت و تروریسم و مبارزه با استکبار و ظلم است. جهان اسلام اولین قربانی خشونت و تروریسم پروری است که شهید شیخ نمر نیز از این قاعده مستثنی نیست.


حقانیت جریان انقلاب اسلامی ایران و قدرت بی بدیل نظام سیاسی آن در این جریان هر چه بیشتر هویدا می گردد.  همان طوری که اشاره شد، لازم نیست انقلاب اسلامی ایران با پول و زور صادر شود، پیام حق طلبانه و استکبار ستیزانه و رهایی بخش انقلاب اسلامی در دل ها و جان های مردم منطقه جای دارد.  علیرغم همه خصومت ها، توطئه ها، فتنه ها، کارشکنی ها، جنگ طلبی ها، تحریم های ناجوانمردانه، دروغ پراکنی ها، اسلام هراسی ها و ایران هراسی ها، راه انقلاب اسلامی با استواری خاص خود به جلو می رود.  راه انقلاب اسلامی راه رهایی است که نه با زور و خشونت بلکه با دین طلبی و حق مداری و هویت خواهی استمرار یافته است و ادامه پیدا خواهد کرد و شهادت شیخ نمر و شیخ نمرها مانع این گستردگی و نفوذ فرهنگی و دینی نخواهد شد.


بحران هویت، مشروعیت و در کنار آن سرسپردگی به قدرت های هژمون طلب اصلی ترین مشکلات رژیم سعودی است و این دولت به دشمن خارجی نیاز ندارد.  باید بدانیم که اولین دشمن ذاتی این رژیم ها منش و کردار غلط و نابخردانه و ضد مردمی و ضد اسلامی خودشان است.  شیخ نمرها در این عالم هستی بمانند یا نمانند، کیمیای روح وجودشان بر فکر و اندیشه همه مسلمانان و حق طلبان دنیا جاویدان برقرار خواهد بود.


دکتر رضا سیمبر


استاد تمام گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان