به گزارش لنگرخبر، عباس رافعی نویسنده و کارگردان سینما در یادداشتی از مسئولان و مدیران دولتی حوزه فرهنگ خواسته است تا برای روشن شدن نقش آل سعود در منطقه، فیلمی درباره حمله به سفارت ایران در بیروت در آبان ماه سال ۹۲ ساخته شود.
این کارگردان در سال ۱۳۹۳، فیلم سینمایی «آوازهای سرزمین من» به تهیه کنندگی امیرحسین شریفی با موضوع داعش ساخته شده است. این اثر سینمایی از ابتدای سال ۹۴ در انتظار دریافت نوبت اکران در سینماهای کشور است. در متن یادداشت عباس رافعی که بخشی از آن به حمله تروریستی به سفارت ایران در بیروت اشاره کرده، آماده است: «آقای وزیر، آقای صدا و سیما، دوستان فیلمساز ما متهمیم گرگ و میش سه شنبه نوزدهم نوامبر ۲۰۱۳ (بیست و هشتم آبان ۹۲) مردی سی دو ساله و سیه چهره دوان دوان به سمت در ورودی سفارت ایران در منطقه الجناح بیروت می رود و به محض رسیدن به در اصلی سفارت خودش را به در می کوبد تا وارد شود و پس از ممانعت سرباز نگهبان از ورودش ضامن کمربند انفجاریش را می کشد و انفجاری مهیب پست نگهبانی و ورودی سفارت را در بر می گیرد و در پی انفجار و تخریب در ورودی اتوموبیل سیاهرنگ شاسی بلندی زوزه کشان در آنسوی بلوار از جا کنده می شود و با سرعتی برق آسا به سمت در ورودی سفارت که به خاطر انفجار اول آسیب دیده می رود تا خودش را به حیاط سفارت برساند و در آنجا منفجر شود. ماشین تانکر آب که بی خبر از همه جا در حال عبور است با شنیدن صدای انفجار اول شوکه شده و ناخودآگاه می ایستد و راه عبور اتومبیل حامل مواد منفجره را می بندد. راننده اتوموبیل انتحاری پا را روی پدال گاز می فشرد و سعی می کند اتوموبیل را با فشار به عقب براند و این در حالی است که محافظ سفیر «رضوان فارس» معروف به حاج رضا از سفارت بیرون می آید و با دیدن اتوموبیل انتحاری به سمت راننده آتش می گشاید و راننده همان وسط ضامن را می کشد. انفجاری مهیب رخ می دهد و تا شعاع دویست متری دود و آتش و خون فضا را پر می کند. در این حمله بیست و پنج نفر کشته می شوند که شامل رایزن فرهنگی ایران، کارمندان و محافظان او هستند و صد و پنجاه نفر مجروح می شوند و ساختمان سفارت ایران و ساختمان های اطراف نیمه ویران می شوند. ۱۰ روز قبل از انفجار در سفارت ایران، سازمان اطلاعات نظامی امریکا تلگرامی حضور «ماجد الماجد» تروریست سعودی و عامل اجرایی «بندر بن سلطان بن عبدالعزیز» رییس شورای امنیت ملی عربستان سعودی را در حوالی سفارت ایران در بیروت به ارتش لبنان گزارش می دهد که بعدها جستجو در هارد ضبط شده از دوربین های بیرون سفارت این خبر را تایید می کند. ماجد الماجد به پناهگاهش در «عرسال» برمی گردد و عصر همان روز با شاهزاده سعودی بندربن سلطان تماس برقرار می کند و این در حالی است که همه در بهت فرو رفته اند و حتی کی روش مربی تیم فوتبال ایران از فدراسیون می خواهد که مسابقه فوتبال ایران و لبنان که عصر همان روز قرار است در استادیوم بیروت انجام شود به تعویق بیاندازند اما موفق نمی شود و مسابقه در فضایی کاملا امنیتی برگزار می شود. نارسایی کلیه ماجد الماجد را مجبور می کند برای دیالیز و چک کردن کلیه هایش دوباره به بیروت برگردد. سازمان اطلاعات نظامی امریکا اتاق وی را در بیمارستان بیروت به ارتش لبنان لو می دهند. ارتش از ترس احتمال عملیات انتحاری به بیمارستان حمله نمی کند و این در حالی است که نیروهای حزب الله نیز او را یافته اند. ماجد الماجد با محافظینش سوار آمبولانسی مجهز می شوند و به سمت مرز سوریه حرکت می کنند، ارتش با همکاری حزب الله در جاده مسیر او را می بندند او را زنده دستگیر می کنند. دولت عربستان ساعتی بعد از دستگیری مزدورش از دولت لبنان می خواهد که ماجد الماجد را به عنوان یک شهروند سعودی به عربستان تحویل دهند اما ارتش قصد بازجویی از او دارد. دولت ایران هم از لبنان می خواهد که اجازه دهند نمایندگانی از ایران در بازجویی حضور داشته باشند که دولت لبنان نمی پذیرد. ماجد الماجد را تحت الحفظ در بیمارستان نظامی بستری می کنند و این در حالی است که مقامات عربستان سعودی دو بار با وی ملاقات می کنند و دو روز بعد از ملاقات دوم اعلام می شود که ماجدالماجد به دلیل نارسایی کلیه در بیمارستان درگذشته و جنازه اش به ریاض منتقل می شود. آقای صدا و سیما، آقای ارشاد، آقای فارابی، آقای حوزه هنری، آقای اوج آیا منتظر بن افلک و هالیوود هستید تا بیایند از این ماجرای دراماتیک و مهیج و واقعی فیلم بسازند و ماجدالماجد را قهرمان و جمهوری اسلامی ایران را حامی تروریست معرفی کنند؟ همین چند روز پیش سازمان همکاری های اسلامی حمله ایران به سفارت عربستان محکوم و ایران را به مداخله در امور داخلی کشورها متهم کرد. به راستی اگر  همان سال (هنوز هم دیر نشده) فیلمی سینمایی با استانداردهای بین المللی از این موضوع واقعی ساخته می شد و در جهان به نمایش در می آمد و جهان را نسبت به تحرکات عربستان در منطقه آشنا می کرد آیا عربستان می توانست این گونه که اکنون مظلومانه در مقابل عده ای که به ساختمان سفارتش سنگ انداخته اند ما را در بن بست قرار دهد؟ آیا اگر اعضای سازمان همکاری های اسلامی این فیلم را دیده بودند باز هم با همین قاطعیت ایران را محکوم می کردند؟ آقایان مدیران فرهنگی آیا کسی هست که از شما بپرسد در مقابل حوادثی از این دست چه کرده اید؟ فیلمسازانی که ادعاهایشان گوش فلک را کر کرده نیز متهمند، چرا که منفعلند. آیا نسبت به حضور بیگانگان در منطقه سخنی سروده اند؟ دوستان فیلمنامه نویس، عزیزان فیلمساز، مدیران صدا و سیما، متولیان فرهنگی باور کنید که ما متهمیم به کم کاری. براستی چرا بودجه های فرهنگی ما به سمت بیراهه می رود؟ چنین وقایعی در تاریخ ما بیشمارند و ما تا کی باید موضعی منفعلانه داشته باشیم. این ماجراها که هیچ آقایان اخبارش هم نمی خوانند. اما این روزها در آستانه سالگرد انقلاب هستیم، آیا پس از چند دهه فیلمی از مردمانی که خاک ایران را به کیمیا مبدل ساخته اند ساخته شده است؟»
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان