همه به رفاقت با او افتخارمی کردند این نه به خاطر جایگاه و مسئولیت اش بلکه ساده بود و بی آلایش .درجنگ وهنگامه رزم جدی بودو مصمم . از شاخصه های سردارشهید حسین املاکی نترسیدن بود این را همه گواهی می دهند هرگز برای توان تسلیحاتی و مهماتی دشمن ارزشی قائل نبود و….

 به گزارش لنگرنیوز به نقل از احرار گیل، اواخر خردا سال ۶۶بودکه برای شرکت درعملیات نصر۴ از گیلان خود را به سنندج رساندم در ضلع غربی پادگان سنندج «مقر اصلی نیروهای لشگرقدس » که به آن« موتوری» لشگر می گفتند شهید املاکی رو زیارت کردم . با بند پوتینی که در دشت داشت در فکر فرورفته بود . ذکر سلامم اورا متوجه ام کرد با دیدنم سرش را به طرف چرخاند و گفت: آمدی ؟ گفتم : درخدمتم .گفت: برنامه ات چیه؟ گفتم: الان که غروب است و جاده هم امنیت نداره انشاءالله صبح اول وقت به بانه و سپس به خط میرم! گفت: وسیله چی داری ؟ گفتم: با پیکان آمدم ! گفت: خوب است ! برو !. برو که به بچه ها برسی!!

گفتم :حسین آقا می گی الان حرکت کنم؟!! جاده امنیت داره؟ گفت: مگه نیومدی شهید بشی ؟! تازه اگه بچه ها امشب به خط زدندچی؟ جا می مونی ها! برو! برو! تا دیر نشده!! و… به اتفاق یکی از دوستان همراهم ،حرکت کردیم .

 

شب از نیمه گذشته بود که خود را در ارتفاعات گلان نزد رزمندگان گردان کمیل دیدم.بعد سری به قرارگاه فرماندهی زدم تا از کم و کیف عملیات بیشتر آشنا شوم . سنگر تاریک تنها یه فانوسی روشن بود. با شهید اصغری خواه و حاجی فیضی سلام علیک کردم و احوالپرسی ،بفرما زدن و به داخل سنگر رفتم توی تاریکی، صدایی گفت: آمدی؟! این گالشی ات منوکشته! صدا آشنا بود ، به خود که آمدم شهید املاکی رو دیدم که روی کالک عملیاتی خیمه زده و فرماندهان رو داره توجیه می کنه! جل الخالق !! خواستم بپرسم که چطور شد شماهم ….!! سرش را برگرداند ؛ فقط این یادمه که خطاب به فرماندهان ومسئولین حاضرمی گفت: این ارتفاعات ژاژیله خیلی مهمه ،اگه با سرعت ژاژیله رو بگیریم ماووت در دست بچه هاست…

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان