به گزارش لنگرخبر، شهید محمدرضا باباییپور لنگرودی در سال ۱۳۳۶در آنسرمحله شهرستان لنگرود در خانوادهای مؤمن و متعهد پا به عرصه وجود گذاشت.
شهید باباییپور از دوران طفولیت طعم تلخ یتیمی را چشید و در دامن پر مهر مادر مکرمهاش پرورش یافت و وارد مدرسه شد و مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری با موفقیت سپری کرد و همزمان با تحصیل به کارگری میپرداخت تا با دسترنج خود کمی از آلام و دردها و خستگیهای مادرش بکاهد و در ﺗﺄمین معاش خانواده کمک خرجش شود.
و بسیار مؤدب و مردم دوست و با تقوا بود. علاقهی وافری به فهم و درک عمیق علوم دینی داشت و در کنار تعلیم و تعلم از تزکیه و خودسازی غافل نمیشد و به قرآن و تلاوت آن بسیار عشق میورزید و انس او با کلام الهی سبب شده بود که از رذایل اخلاقی بدور بماند و این امر باعث محبو بیت او در بین دوست و آشنایان و بستگان وی میشد و به عنوان یک الگو مورد توجهی دیگران بود.
علاقه مندی وی برای ارتقاء سطح بینش علمی و بهره مندی کافی از قانون باعث شد در کنکور سراسری شرکت و در رشتهی حقوق در دانشگاه تهران پذیرفته شود و بدینسان تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز نمود. ورود به دانشگاه سبب شد وسعت دیدش فراتر و با افکار و اندیشههای حضرت امام خمینی (ره) آشنا شود.
او که سختیها مشکلات مردم را در اثر تضاد فاحش طبقاتی حاصل از حکومت شاهنشاهی از نزدیک مشاهده و لمس میکرد برای رهایی مردم ستم دیده به صفوف مبارزین پیوست. درسفرهای خود از تهران به لنگرود اعلامیهها و سخنرانیهای امام راحل را بصورت دست نوشتهها شبانه به خانههای محلههای شهر پخش و یا با افراد به صحبت و افشای جنایات رژیم پهلوی میپرداخت.
شجاعت و بیباکی او چنان زیاد بود که همزمان با تظاهرات علیه حکومت در خیابانها ی اصلی شهرستان لنگرود جلوی ماشینهای عبوری را میگرفت و میگفت شعار مرگ بر شاه را بدهند تا بتوانند عبور کنند.
وی در ۱۰-۱۰-۱۳۵۷ همراه با دیگر مردم لنگرود در تظاهرات ضد شاهنشاهی شرکت نمود و از سوی مامورین شهر بانی به مردم هجوم آورده شد و مامورین اقدام به تیر اندازی و تعقیب مسببین تظاهرات پرداختند و شهید باباییپور نیز از غضب مامورین در امان نبود و در حالی که از دست آنها گریخته و در زیر زمین خانهای پناه برده بود محل اختفای او کشف و با شلیک تیر به لگن او، در اثر خون ریزی شدید به لقاءالله پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.