به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی لنگرخبر، انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی واقعه‌ای است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشته شدن بیش از هفتاد نفر از اعضای این حزب شد. در ساعت ۲۰:۳۰ جلسه حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در سرچشمه تهران برگزار شد.

موضوع جلسه تورم و انتخابات ریاست جمهوری آینده بود. پس از تلاوت قرآن و اعلام برنامه، شهید آیت الله سید محمد حسینی بهشتی سخنانش را به این شکل آغاز کرد: ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره‌سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی‌گیرند انتخاب شوند…که در این لحظه انفجاری سالن اجتماعات را ویران کرد….

در میان شهدا، چهار گیلانی دکتر حسن عضدی، محمد صادق اسلامی، سیف الله عبدالکریمی و جواد سرافراز حضور داشتند که به مناسبت فرارسیدن سالروز وقوع این حادثه خونین، زندگی نامه، سوابق و اطلاعاتی درباره شخصیت شهید سیف الله عبدالکریمی نخستین نماینده لنگرود را مرور می‌کنیم:

زندگی نامه:

شهید سیف الله عبدالکریمی کومله در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی در یک خانواده روستایی در کومله از توابع شهرستان لنگرود متولد شد. در سن هفت سالگی تحصیلات خود را آغاز کرد و دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رسانید. پس از آن به سبب علاقه و اشتیاقی که به کسب علوم دینی و فقهی داشت، رهسپار قم شد. علوم مقدماتی و ادبیات را نزد استادان حوزه فرا گرفت. پس از آن برای آموختن اصول فقه در کلاس درس استاد آیت الله محمدی گیلانی (حفظه الله) حاضر شد. وی علوم عقلی و فلسفه را در محضر آیت الله انصاری شیرازی آموخت. سیف الله عبدالکریمی همزمان با فراگیری علوم حوزوی، تحصیلات متوسطه خود را در نوبت شبانه ادامه داد و در سال ۱۳۴۲ (هـ .ش) در دانشکده الهیات تهران پذیرفته شد و در همان ایام نیز ازدواج کرد. وی ضمن تحصیل از محضر علامه شهید آیت الله دکتر مطهری و شهید آیت الله دکتر مفتح نیز بهره گرفت. وی به زبان عربی مسلط بود و به زبان انگلیسی نیز آشنایی زیادی داشت. عبدالکریمی برای تامین هزینه های تحصیلی و زندگی، چندین ساعت در هفته در یکی از مدارس خصوصی تدریس می کرد. او با هوش سرشاری که داشت توانست مقطع کارشناسی را با نمرات بسیار عالی طی کند و در پایان به عنوان شاگرد ممتاز دانشکده معرفی و قرار شد که برای ادامه تحصیل به او بورس تحصیلی پرداخت کنند. از آنجا که عبدالکریمی، دانشجویی متدین  و آزاده بود، حاضر نشد که هر آن چیزی را که رژیم پهلوی می خواهد انجام دهد، لذا به خدمت سربازی فراخوانده شد و او را به بدترین نقطه از نظر نظامی ـ درآن زمان ـ یعنی منطقه نوسود که محل درگیری ایران و عراق در آن دوره بود منتقل کردند. او بعد از مدتی به تهران منتقل و موفق شد در آزمون کارشناسی ارشد دانشکده الهیات تهران در رشته فلسفه و حکمت اسلامی پذیرفته شود. در سال ۱۳۵۰ هـ.ش با مدرک کارشناسی ارشد به استخدام وزات آموزش و پرورش درآمد و در شهرستان لاهیجان مشغول خدمت به فرزندان ایران شد.

سوابق مبارزاتی: حرکت در مسیر مرجعیت، تشکیل جلسات و انجمن های اسلامی با هدف مبارزه با رژیم، پیروی از نهضت امام خمینی، اخراج و ممنوعیت تدریس در دانشگاه، تهدید به شکنجه و زندان … از سوی ساواک، برپایی اعتصابات و راهپیمایی و ساماندهی اعتراضات دانش آموزی و اصناف

کارهای تشکیلاتی: عضویت در حزب جمهوری اسلامی، همکاری با نهادهای انقلابی برای تثبیت پایه های انقلاب   مسئولیت ها: تدریس در دبیرستان ها و مدارس عالی کشور، مدرس دانشسرای عالی تربیت معلم، عضو هیأت علمی دانشگاه مشهد، سرپرست کمیته انقلاب اسلامی لنگرود، نماینده مردم لنگرود در مجلس شورای اسلامی  

آثار علمی: تحقیق و بررسی درباره اشکال چهارگانه قیاس منطق نظری، ترجمه بخشی از کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد.  

شهید عبدالکریمی  و مبارزه  

روحیه حق طلبی شهید سیف الله عبدالکریمی از او مردی مبارز و اهل پیکار با ظالمان ساخته بود. او دنبال چراغی می گشت که راه را بر او نمایان سازد. در پی حضور در حوزه علمیه و انس با شهیدانی چون مطهری و مفتح با اندیشه های امام خمینی (ره) آشنا شد. بواسطه همین تعالیم بود که سازش با ستمکار را ننگ می دانست و قدم در راهی که نهایت آن طاغوت باشد نمی گذاشت.

عبدالکریمی مبارزه منسجم خود را با برپایی جلسات سخنرانی و حضور در فعالیت های مذهبی و برنامه های سیاسی اسلامی قوت بخشید. و بیشتر اوقات شهید در تشکل ها و انجمن های سیاسی مسلمان که بطور مخفی و بعضاً در قالب هیئت مذهبی بود طی می شد. در سالهای ۵۰ تا ۵۴ با کوشش فراوان تا حدودی به آرزوهای خود که همانا بیدار نمودن افکار عمومی در برابر ستم و ظلم رژیم شاهنشاهی بود دست یافت و مردم شهرهای لاهیجان و لنگرود را بیش از گذشته با اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) و اهداف نهضت ایشان آشنا کرد. ساواک رفته رفته پی به بعضی فعالیت های شهید برده بود و با احضار او به ساختمان های مخوف و بی نام و نشان خود، ضمن تهدید و شکنجه از او می خواست تا از فعالیت های سیاسی اسلامی دست بردارد.

یکسال پس از انتقال به دانشگاه مشهد و تدریس علوم دانشگاهی، عمال رژیم به علت حضور گسترده او در جلسات و انجمن های سیاسی تحت اشراف روحانیت مبارز، او را از دانشگاه مشهد اخراج کردند و وی پس از اخراج به لاهیجان بازگشت. او این بار رسالت خود را در مدارس شهر لاهیجان دنبال کرد. با افزایش مبارزات مردمی و گسترده شدن دامنه اعتصابات ضد رژیم، شهید سیف الله عبدالکریمی، فعالانه و علنی اعلامیه ها و پیام های امام و مقتدای خود را در سطح شهر بویژه مدارس و موسسات آموزش عالی توزیع می کرد. او نقش مؤثری در برپایی تظاهرات، جلسات سخنرانی سیاسی و اعتصابات و تعطیلی بازار و ادارات و مدارس داشت و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به آرزوی خود که همانا تحقق حکومت علوی در مقیاس سیره نبوی تحت رهبری فرزند پاک از تبار آفتاب بود نائل آمد و آماده شد تا با عظمی سترگ از آرمانها و ارزش های متعالی نهضت عاشورایی حضرت امام خمینی(ره) پاسداری کند.  

شهید عبدالکریمی  و ولایت فقیه:

او در بخشی از نطق پیش از دستور یکصد و چهارمین جلسه علنی مجلس در تاریخ ۱۸/۱۱/۱۳۵۹ درباره جایگاه ولایت فقیه و رهبری حضرت امام خمینی(ره) و اطاعت از ایشان چنین می گوید: «… پاره ای دانسته یا نادانسته تصور می کنند که سخنان و خط امام از متشابهات است اما برای اکثریت قاطع امت، خط امام و اندیشه روشن ایشان و سخنان بیدارگرش از محکمات است. ما امام را ادامه دهنده راه انبیاء می شناسیم، همانگونه که انبیاء در تاریخ به زبان قوم خود سخن می گفتند سخنی که همه توده ها، همه مردم به روشنی آن را فهمیدند و به کار بستند. امام نیز اینگونه با مردم سخن می گویند. پیامبر اسلام(ص) نیز سخنی همه فهم برای مردم بیان می فرمودند: «و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم»، هیچ پیامبری از ناحیه حق برگزیده نشد مگر آنکه آن پیامبر آشنا به زبان قوم سخن گفت. سخنی که همه آن را فهم کردند… ما معتقدیم «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل» … این بینش اسلامی ما است، … آری [ما معتقدیم] امام در میان ما چون نبی است از انبیاء بنی اسرائیل [بنابراین] با امام ستیزه نکنید و به خود اجازه ندهید که در برابر رهنمودهایش اعلامیه منتشر بکنید…»

شهید عبدالکریمی  و رسالت نویسندگی:

شهید عبدالکریمی به خوبی کارایی جنگ روانی و به اصطلاح امروز جنگ نرم را می دانست. او معتقد بود قلم امانتی است که به دست افراد سپرده شده است و بنابراین ازآن باید به درستی استفاده کنند و برای رسیدن به امیال شخصی و باندی، شأن آن را زیر سئوال نبرند. او خطاب به اصحاب قلم چنین می گوید: …« هان ! ای نویسندگان، هان! ای اندیشمندان، هان! ای سردبیران محترم روزنامه ها، شما اگر بذر اختلاف را در بستر صفحات روزنامه هایتان نپاشید من معتقدم که شاید اختلافات پایان پذیرد. ن والقلم و ما یسطرون. این قلم امانتی است که به دست شما سپرده شده است.»

شهید عبدالکریمی  و عملگرایی:

شهید از سخن گفتن صرف بدون پشتوانه اجرایی پرهیز می کرد. علیرغم روحیه مبارزاتی و شیوایی قلم و بیانی که داشت کمتر سخن می گفت. او به امور مهم توجه داشت و از پرداختن به مطالب حاشیه ای که وقت او را بگیرد چشم پوشی می کرد. از آرزوهای دراز که دست نیافتنی هستند دوری می جست. او در انجام کارها علاقه فراوان داشت و در این راه سعی می کرد ابتدا با اندیشیدن و پیدا کردن راهکار مناسب، ساز و کار اجرایی نمودن آن را نیز پیدا کند. چرا که بفرموده امیرالمومنین علی علیه السلام : «ثمره الرغبه التعب»، یعنی«نتیجه علاقه و رغبت زیاد [بدون برنامه] خستگی و تعب است.

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان