به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، پرویز امینی تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به تحولات صحنه سیاسی کشور و رفتار اصلاح طلبان پس از شکست در انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری و شورای اسلامی اظهار داشت: آنچه را در کشور در انتخابات هیئت رئیسه مجلس اتفاق افتاد و قبلاً هم در مجلس خبرگان رخ داد نباید به عنوان یک مسئله متداول و متعارف سیاسی در نظر بگیریم، این اتفاقات یک «پایان راه» برای یک جریان سیاسی است که آن را تحت شرایط جدیدی قرار می دهد.   وی اضافه کرد: از این موضوع به "رادیکالیسم پراگماتیک" تعبیر می کنم. جریان اصلاحات در یک مقطعی مسیری را برای خودش تعریف کرد که از پارادایم گذشته خودش در سیاست که یک "رادیکالیسم ایدئولوژیک" بود به سمت "رادیکالیسم پراگماتیک" شیفت (تغییر جهت) کرد.
امینی ادامه داد: مراد من اینجا از رادیکالیسم به معنای تندرو و کندرو بودن نیست، بلکه به معنای «بنیادی» و «همه جانبه بودن» است؛ جریان اصلاحات بعد از اینکه در دوم خرداد در حاکمیت قرار گرفت و قوه مجریه و بعد شورای شهر و مجلس را در اختیار گرفت، تمهیدی داشت که همه خواسته های خودش را به لحاظ معرفتی و ارزشی درون جمهوری اسلامی اعمال کند.   وی با تأکید بر اینکه "اصلاح طلبان به دنبال تغییر ساختار در جمهوری اسلامی بودند" خاطرنشان کرد: این تجربه از اوایل سال 80 با شکست روبه رو شد که شکست سنگین در شورای شهر دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم از نمونه های آن بود.   این تحلیلگر مسائل سیاسی بر همین اساس افزود: دومین فضایی که جریان رادیکالیسم ایدئولوژیک اصلاحات تعقیب می کرد اتفاقات سال 88 بود که جریان اصلاحات به یک مواجهه سخت با نظام سیاسی مستقر وارد شد؛ اینها به لحاظ اجتماعی تحلیل می کردند احساس می کردند به اهدافی که در دوره حاکمیت خودشان نرسیده اند می توانند برسند. در جزوه تعاملات راهبردی حزب مشارکت که مربوط به سال 87 یعنی یک سال قبل از حوادث سال 88 است، "گذار از جمهوری اسلامی" را مطرح کرده اند.   وی با یادآوری "سومین مقطعی که اصلاح طلبان بر مبنای رادیکالیسم ایدئولوژیک" فعل سیاسی خود را تنظیم کردند، به انتخابات مجلس نهم اشاره کرد و گفت: برای اولین بار در این مقطع جریان اصلاحات کلّیت انتخابات را تحریم کرد.   امینی توضیح داد: تحلیل آن ها این بود که فضای نارضایتی جامعه بالا است و ما با تحریم انتخابات می توانیم این فضای منفی را نمایندگی کنیم، پیش بینی این بود که مشارکت انتخابات مجلس نهم 30درصد باشد و این تعداد شرکت می کنند و تحلیل می کردند که می توانیم 70درصد باقی مانده را نمایندگی کنیم و به حاکمیت فشار بیاوریم و خواسته های خودمان را در این مسیر تعقیب کنیم؛ اما در این انتخابات مشارکت 65درصدی رقم خورد و خواسته آن ها محقق نشد.   این تحلیلگر مسائل سیاسی با بیان "در جریان انتخابات سال 88 روز 9دی پایان امیدهایی بود که به تغییر مناسبات داشتند" تصریح کرد: در انتخابات مجلس نهم مشارکت 65درصدی فضا را به هم زد.   وی ادامه داد: معلوم است که شما در این شرایط مجبور هستید تعریف خودتان را از صحنه سیاست تغییر بدهید چون مسیرهایی که می توانستید در این پارادایم حرکت کنید به شکست منجر شده است.   امینی افزود: در سال 92 ما یک "پارادیم شیفت" از جریان اصلاحات را داریم که آنها را به "رادیکالیسم پراگماتیک" سوق می دهد؛ یعنی دیگر به جای خواسته های ایدئولوژیک و حداکثری صرف نتیجه و قدرت سیاسی مسئله می شود و مناسبات با نظام باید جوری باشد که در مناصب قدرت حضور داشته باشند.   این تحلیلگر مسائل سیاسی بر همین اساس تأکید کرد: اولین قربانی رادیکالیسم پراگماتیک، عارف است، او در سال 92 کنار گذاشته می شود و جریان اصلاحات پشت سر کسی می رود که هیچ سابقه اصلاح طلبی ندارد و با آن نسبتی ندارد، وقتی جریان اصلاحات شعار آزادی را تعریف می کرد، گزاره هایی در سال 79 و 80 وجود دارد که آقای روحانی با خود مسئله آزادی مخالفت جدی دارد و در سخنرانی خود می گوید "دعوت به تضارب آرا یعنی بچه 12ساله را سر کلاس دکتری ببریم"، یعنی این تعریف را از آزادی داشت.   وی درباره این مسئله که "عارف برای چه کنار گذاشته می شود؟" گفت: عارف کنار گذاشته می شود چون احساس می کنند کسی که می تواند انتخابات را ببرد و از سیاست ورزی بهتری برخوردار است روحانی است. در انتخابات مجلس خبرگان اصلاح طلبان وارد حمایت از لیست ها و افرادی شدند که آن افراد با اصلاح طلبان خیلی متفاوت بودند، راستگراترین افراد در لیست مجلس خبرگان آنها قرار داشتند و چهره های بسیار نامأنوس با اصلاحات بودند و برخی عالی ترین سوابق امنیتی داشتند که اصلاح طلبان در دوران قرار داشتن در حاکمیت با آنها دچار کشمکش بودند.   امینی با تأکید بر اینکه "رادیکالیسم پراگماتیسم قابل تداوم نیست" اظهار داشت: هویت یک مجموعه جزو موجودیت یک مجموعه است، اگر هویت را منتفی کردی و صرف قدرت را مسئله اصلی کردی باید از خودشان بپرسند "چرا شعار اصلاحات می دهیم در حالی که مسئله ما فقط صرف قدرت است؟" لذا بدنه اجتماعی را نمی توان قانع کرد.   وی با بیان "پیروزی اصلاح طلبان در شهر تهران چند صباحی به روی این شکاف (شکاف بدنه با سیاسیون جریان اصلاحات) سرپوش گذاشت" خاطرنشان کرد: در انتخابات هیئت رئیسه مجلس خبرگان فردی که بالاترین مخالفت ها را با کسی که می خواهد اصلاحات را نمایندگی کند دارد، رأی می آورد و از طرف دیگر هم سه چهارم خبرگان که عدد بالایی هم هست در مخالفت با هاشمی که قرار بود منشأ تغییرات و تأثیرات در حوزه قدرت در مجلس خبرگان باشد قرار می گیرند و این احساس شکست سنگینی به آنها داد.   این تحلیلگر مسائل سیاسی ادامه داد: در انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم هم عارف 70 رأی با علی لاریجانی فاصله داشت یعنی حتی رقابت نزدیک هم نبود. معنای این موضوع آن است که ما (منظور اصلاح طلبان) از هویت صرف نظر کردیم برای کسب قدرت و حضور در قدرت ولی الآن که نتوانستیم قدرت را هم به دست بیاوریم یعنی شکست مضاعفی را متحمل شده ایم، هم قدرت را از دست دادیم و هم هویت را و همچنین در ساختار سیاسی هم مؤثر نشدیم! بنابراین مسئله مجلس خبرگان و مجلس دهم بالاتر از 4 یا 5 رأی بالا و پایین رفتن است؛ در حقیقت این موضع پایان یک راه برای اصلاح طلبان است.   وی با اشاره به اینکه جریان اصلاحات دو موج دارد که به پایان رسیده است، افزود: جریان اصلاحات شرایطی دارد که نسبتش با مسائل را باید از نو تعریف کند، یعنی باید در وهله اول نسبتش را  با موج اول که رادیکالیسم ایدئولوژیک است تعیین کرده و مشخص کند که دنبال تغییر ساختار قدرت است و می خواهد بر نظام باشد یا در نظام؟   امینی اضافه کرد: از سوی دیگر آنها (اصلاح طلبان) باید تکلیف خودشان را با پراگماتیسم رادیکال روشن و تعیین کنند که دایره و دامنه این پراگماتیسم تا کجاست؟ حرکت های معطوف به کسب قدرت، مرزشان تا کجاست؟ آیا مرز این است که بحث عبور از خاتمی را مطرح کنند و بعد شعار عبور از جمهوری اسلامی بدهند و سپس شعار بازگشت به روحانی و ناطق را بدهند؟ بازگشت اصلاح طلبان به لاریجانی و هاشمی به این معنا است که وضع بحرانی دارند و نسبت هایی که قبلا با مسائل ساخته بودند نافرجام شده، لذا باید نسبت شان را دوباره تعریف کنند.   وی تأکید کرد: بنابراین در حال حاضر اینکه اصلاح طلبان در سال 96 چگونه به مسئله انتخابات ورود کنند، مسئله اولویت دار اصلاحات نیست، بلکه مسئله اصلی آنها «بازتعریف خود و عبور از بحران هویتی و سیاسی» است که اگر مداقه نکنیم این شرایط بحرانی توسعه پیدا می کند و ممکن است از اصلاحات جز نامی باقی نماند.   خبرنگار تسنیم از امینی پرسید: یک پاسخ اصلی اصلاح طلبان به چنین تغییر رویکردهایی و مشخصاً رسیدن از خاتمی و معین به افرادی مانند روحانی و حتی لاریجانی و ... این است که عنوان می کنند "ما اصلاح طلبان نیستیم که عوض شده ایم بلکه آن افراد عوض شده و به ما نزدیک شده اند". همچنین درباره شخص آقای لاریجانی می گویند "در مسئله ای مانند برجام با ما هم نظر بوده پس اشتراک نظر داریم و به دلیل همین اتفاق نظر موردی می توانیم با هم همگرا شویم".   امینی پاسخ داد: اگر اصلاح طلبان بخواهند به این منطق وفادار باشند معنایش این است که با پایداری هم در نفی احمدی نژاد موضع مشترک دارند و باید منتظر باشیم با جبهه پایداری در فضای مشترکی ائتلاف کنند!   این کارشناس مسائل سیاسی درباره این ادعای اصلاح طلبان که "هاشمی، روحانی و ناطق تغییر کرده اند و به ما متمایل شده اند نه اینکه ما به سمت آنها رفته باشیم" تصریح کرد: اولاً خود این افراد چنین دعوی را قبول ندارند که تغییر کرده اند. در ثانی اگر اصلاح طلبان چنین توانایی دارند که افرادی را که سابقاً می گفتند میانه ای با آزادی و اصلاح طلبی ندارند به این سرعت توانسته اند دموکراسی خواه و آزادی خواه کنند، کشف و اختراع بزرگی در سطح سیاسی انجام داده اند پس خوب است بیایند کارخانه درست کرده و هر آدم دیکتاتوری را از این طرف کارخانه بدهند و از طرف دیگر دموکرات تحویل بگیرند. انتهای پیام/
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان