به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، زمان رضایی در جدیدترین یادداشت خود در خصوص سیاست امام حسین(ع) در برابر انحرافات جامعه نوشت.

 

امام حسین (ع):

"لم اخرج اشرا ولابطرا ولا مفسدا ولا ظالما ، وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی"

"همانا من به منظور تباهگری و خودخواهی و فساد و ستمگری حرکت نکرده ام، تنها برای اصلاح امت جدم رسول خدا قیام نموده ام".

از  این کلام مبارک آقا امام حسین (ع) ، دلایل قیام آن حضرت به وضوح روشن می گردد؛ که با واکاوی  ، وضعیت سیاسی و اجتماعی آن مقطع از تاریخ اسلام، منتج به تحلیل ذیل می گردد.

انحراف در اندیشه ها و بدعت هایی که در دوران معاویه در اسلام به وجود آمده بود و بین حق و باطل خلط مبحث صورت گرفته بود؛ به این صورت امام حسین چاره ای نداشتند جز این که برای مواجهه با این بدعت ها اقدام کنند. در ساخت سیاست؛ تشخیص؛ تصمیم و اقدام به موقع خواص؛ سه گزینه ی موردنظر در برابر انحرافات و بدعت ها است. سیاست مدار کسی است که به موقع تشخیص می دهد، به موقع به آن تشخیص صحیح و درست؛ تصمیم درست می گیرد؛ و به موقع به آن تصمیم درست اقدام می کند. اگر دیر شود؛ آن اقدام دیگر ارزشی نخواهد داشت چون تشخیص درست نبوده و تصمیم درستی هم اتخاذ نشد ه است.

اگر دوره تاریخی اسلام، از زمان پیامبر تا حرکت امام حسین به سوی کربلا را موردبررسی قرار دهیم، به سه مقطع تاریخی برخورد می کنیم.

مقطع اول زمانی بود که حق از باطل کاملاً قابل تفکیک بود. زمان خود پیامبر اسلام؛ ایمان از کفر مرزبندی داشت. در مقطع دوم، با خانه نشینی حضرت علی (ع) و آغاز دوران بدعت ها؛ آرام آرام حق و باطل؛ هم زیستی مسالمت آمیزی پیدا کردند. کفر و ایمان، آرام آرام باهم ممزوج شدند. از تقریباً اواخر دوران امامت امام حسن (ع) مرحله سوم به وجود آمد؛ و شرایطی ایجاد شد که باطل جای حق را گرفت و کفر بر جای ایمان نشست و از حوزه ی ممزوجیت خارج شدند؛ و به صورت یکدست، آنچه کفر بود و آنچه باطل بود در لباس ایمان و لباس حق خودش را بر مردم نشان داد. تبیین بین کفر و ایمان؛ حق و باطل؛ و تبیین مفهومی به نام خلط این دو مسئله و ممزوج شده و این که کفر و باطل به جای حق و ایمان نشسته بودند؛ شرایطی را فراهم آورد که امام حسین (ع)؛ حالا دیگر اینجا هیچ راهی نداشت جز این که این مسئله را تفکیک کند. یک کاتالیزور؛ یک سیستم تفکیک؛ یک سیستم تجزیه؛ بسیار اقدام دشواری است. صرفاً کار فکری و فرهنگی و کار نرم افزاری نیست؛ که ایشان بنشینند و مفهوم به مفهوم کتاب بنویسند و بگوید این چیزی که شما الآن به عنوان مفهوم فلان می گویید؛ این معنای اصلی آن این است و شما دارید بدعت در دین می گذارید. فرصت کار فکری و علمی و نرم افزاری صرف نبود اینجا عمل را برمی تافت. کار تئوریک توأم باکار علمی. جنبش نرم افزاری توأم با جنبش سخت افزاری. ارزش رفتار امام حسین (ع) در ساخت سیاست استراتژیک از این زاویه است که آن مفهومی که ایشان باید اصلاح می کرد خلط بین مباحث بود. مباحث باهم مخلوط شده بود. وقتی که در صحرای کربلا حضور پیدا می کنند؛ جلوی ایشان  را می گیرند؛ پیام هایی که می آید؛ مذاکراتی که صورت می گیرد. درنهایت امام حسین (ع)،

که ابن زیاد ایشان را بین شمشیر و ذلت قرار داده اند که یکی را برگزیند که امام  بانگ می زنند:«هیهات مِنَ ذلّه"؛ هیهات که من زیر بار ذلّت بروم. شمشیر را می پذیرم البته نه به سادگی؛ بلکه می جنگم؛ نه از روی سستی و ضعف بپذیرم شمشیر را؛ بلکه می جنگم، نتیجه آن چیزی است که خدا رقم خواهد زد.

شکست و پیروزی بر ادای تکلیف، ملاک نیست. مهم نیست که شکست بخوریم یا پیروز بشویم مهم این است که به تکلیفمان عمل کنیم. من تکلیف دارم که در مقابل ظلم بایستم؛ ذلت را نپذیرم؛ حالا شمشیر اگر چاره ی درمان است، مسا له ای نیست. دکترین استراتژیکی و دکترین تاکتیکی امام حسین (ع)؛ درسی است برای همه آزادمردان تاریخ که می خواهند زیر بار ذلت و ظلم نباشند.

امام حسین (ع) درحرکت خود به سوی کربلا،  سه روش و دکترین را دنبال می کند؛ که عبارت اند از: روش استراتژیکی و عملیاتی و تاکتیکی.

روش استراتژیکی امام حسین (ع) به عنوان معلم آزادگی بشریت این است؛ در وصیت نامه شان این را می نویسند: " اِنّما خرجت لطلب اِصلاح فی اُمت جدی " من خروج نکردم، حرکت نکردم،، اقدام نکردم مگر برای طلب اصلاح امت جدم. پس اصلاح طلبی مدل استراتژیکی امام حسین (ع) است.

روش استراتژیکی امام حسین سه ویژگی را به همراه دارد: اول: آن است که اصلاح امت جدم که در اثر فتنه منحرف شده – جدشان یعنی پیامبر عظیم اسلام می فرمایند که می بینم امت من بعد از من؛ فتنه در بینشان رواج پیدا می کند؛ امام علی (ع) می پرسند که این فتنه چیست؟ ایشان می فرمایند: اندیشه های ناروا و نادرستی که رایج می شود. آن اندیشه ی ناروا و نادرست همان بدعت ها و انحراف ها هست که در نظام مهندسی اندیشه ی دین به وجود آمد._ و این انحراف ها زمینه ی فتنه است و فتنه هم معیار آزمایش است. فتنه دو مفهوم دارد. یکی همان معنای عادی است که از آن استنباط می کنیم؛ و یک معنا هم دارد به معنی آزمایش. فتنه وقتی به وجود می آید آدم ها نسبت به آن آزمایش می شوند؛ و چه بیچاره کسانی که در این آزمایش مردود بیرون می آیند.

دوم: امربه معروف و نهی از منکر. حرکت اصلاحی ایشان امربه معروف و نهی از منکر است. به دلیل این که بین حق و باطل و کفر و ایمان خلط شده؛ باهم مخلوط شده اند. امربه معروف و نهی از منکر در اینجا  به این معنا بود که باید عمل نامناسب و زشت آنان را نفی و جامعه را به سوی معروف تبیین می کرد. عمده ترین کارکرد نرم افزاری امربه معروف و نهی از منکر جدا ساختن حق و باطلی است که باهم مخلوط شده اند. سوم: پیروی از سیره ی پیامبر (ص) و امام علی (ع) است که سیره ی آن بزرگواران متروک شده است. لذا در سومین گزینه ای که رقم می خورد این است؛ احیاء ی سنت های فراموش و متروک اسلام راستین.

در طول این 61 سال قمری سنت های الهی بسیاری متروک شده بود؛ اصلاح طلبی یعنی احیای آن سنت ها و بازگردان جامعه به اصول راستین اسلام. در اینجا کلمه طلب می آید؛لطلب اصلاح امت جدی»؛ طلب       عدالت؛ طلب اصلاحات رو هم برمی تابد. اصلاح امت جد امام حسین (ع)؛ امربه معروف نهی از منکر و تفکیک حق از باطل کفر از ایمان و پیروی از سیره ی پیامبر و ائمه و مشخصاً احیاء ی سنت های متروک و فراموش شده را برمی تابد. امام حسین (ع) هر سه مورد را در دکترین استراتژیکی خودش در طلب اصلاح امت جدش صورت می دهد.

سطح دوم؛ سطح عملیاتی امام حسین (ع) است که در این سطح، زمانی که ذلت و شمشیر را جلوی ایشان گذاشتن که یکی را انتخاب کند. امام گزینه ی عزت را برتافتند و ذلت را نفی کردند و شمشیر را انتخاب کردند. از این منظر امام حسین (ع) رهبر آزادگی است. آزادی، دو تلقی را برمی تابد. یکی آزادی نفس؛ و یکی هم آزادی از نفس.

در قلمرو حسینی زیستن، انسان ها نفس آزاد ندارند. آزاد از نفس هستند. ویژگی اصلی و اساسی حسینی  بودن، اصلاح طلبی هست و دومین ویژگی بسیار و بسیار زیبا و ظریف آن آزادی از نفس.

زمانی که چکاچک شمشیرها بلند شد در صحرای کربلا؛ می گوید: اگر دین ندارید؛ آزاده مرد باشید. دین ندارید اشکال ندارد؛ خدا را قبول ندارید اشکال ندارد؛ ولی حداقل آزاده مرد باشید.

مصداق امروزی آزاده مرد به تعبیر امام حسین (ع) را برای  ارنستو چگورا» می آوریم. چگوارا یک انسان ملحد؛ یک مارکسیست؛ یک کمونیست؛ ولی جوانی که قدرت و قوه ی تشخیص داشت. نظام سلطه و نظام استکباری را برنتافت. در آرژانتین در بولیوی در کلمبیا و در کوبا در مواجهه با سلطه و هژمونی ظلم جهانی، عمل کرد؛ دین نداشت اما آزاده مرد بود. در مواجهه با سلطه و هژمونی ظلم جهانی، عمل کرد؛ دین نداشت اما آزاده مرد بود.

اما روش تاکتیکی امام حسین (ع) بر محور گردن زیر تیغ نهادن و زیر ظلم نرفتن است. یک حرکت باروح آزاد است آزاد از نفس، آزاد از تعلقات دنیوی. آزاد از هرگونه هژمونی و سیطره طلبی؛ لذا دیوار تعلق ها را می شکند و قیام می کند. یک مدل بیشتر هم ندارد، من نباشم که شما باشید؛ من نباشم که دین جدم باشد. می شود ایثار. این ایثار با شهادت خودش را نشان می دهد. انسان شهید؛ انسانی که می خواهد جهاد کند؛ اول باید هجرت کند. ویژگی اصلی حسینی زیستن، مهاجر بودن است. در  این جامعه، ما به محیط هجری می رسیم؛ هجر محقق می شود. پس  یا ایهاالذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا» و امام حسین برای جهاد اول باید هجرت می کرد. هجرت از محیط مکانی از مدینه به مکه و بعد به کربلا و نشان داد به ما که از نفسمان هم باید بگذریم. اگر امام حسین (ع) شهید راه حق و حقیقت است؛ اگر به عنوان بزرگ مجاهد و سرور آزادگی و بزرگ مصلح جهانی شناخته می شود؛ همه اش در گزاره ی ایثار خلاصه می شود. ایثار کرد برای همه؛ جانش را بر  شمشیر نهاد تا دین جدش بماند و اصلاح شود. آنجایی که دسیسه ها و نیرنگ ها و تزویرها  روی هم انباشته می شود فقط یک کار، امام حسین (ع) می توانست انجام دهد؛ تمام این دسیسه ها را بشکند، حق و باطلی که باهم مخلوط شده را به صورت کاتالیزور تفکیک کند و اصلاح کند. انسانی که بیش از شصت سال سکوت می کند؛ در جنگ جمل؛ نهروان؛ و صفین شمشیر می زند؛ در دوران سکوت و خانه نشینی علی (ع) همراهی می کند در دوران قعود امام حسن (ع) می نشیند و بالاخره به حکم خدا برای حفظ دین خدا، دست به قیام می زند و این قیام درسی است برای همه ی ما و این افتخار ماست که منتسب به امام حسین (ع) هستیم. امام حسین (ع) به خدا می فرمایند: چطور احساس عزت نکنم که به تو منتسبم؛ ما هم چطور احساس عزت نکنیم که به امام حسین (ع) منتسبیم.

حاصل جمع این سه تفکر،{ تفکر استراتژیکی امام حسین (ع) که ایشان ازاین رو، بابت اصلاح امت جدش قیام کرد. تفکر عملیاتی ایشان که مسئله آزادگی بود و تحقق امربه معروف و نهی از منکر؛ و گزینه آزادگی را رقم زد؛ یعنی آزادی از نفس نه آزادی نفس؛ و تفکر تاکتیکی ایشان که برای آزاد شدن و جهیدن هجرت گام اول است. انسانی می تواند جهاد کند و حرکت کند که سبک بار باشد. اهل هجرت باشد اهل رفتن باشد} می شود، یکم: اصلاح  بدعت ها  و سنت های باطل به اصول اسلام  راستین. دوم: آزادگی و آزاده بودن از قیود نفس. سوم: هجرت و جهاد درراه خدا.

تفکر و اندیشه ی امام حسین (ع) را روی هر گزینه ای بگذاریم معین می کند کدام قسمت آن حق است و کدام قسمت باطل. تفکر و اندیشه ی امام حسین (ع) یک معیار هست برای همه بشریت.

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. حسین مصباح هدایت یعنی چراغ هدایت است و کشتی نجات؛ و اهل جامعه حسینی اهل نجات.

اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَیْن، ِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.

 

زمان رضایی - کارشناس ارشد علوم سیاسی و فعال فرهنگی

 
همرسانی کنید:
برچسب‎ها : زمان رضایی

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان