به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، شهریورماه گذشته بود که یکی از بانوان نجات غریق لنگرودی در تاریکی شب جان یک خانواده شش نفره را نجات داد.



خاطرش آسوده و خاطرجمع بود و از اینکه از سوی خدا واسطه شده بود تا جان چند هم وطن را نجات دهد خدا را شکر می کرد.



درهمی با دوستان نجات غریق، سختی های کار، استرس زیاد و فریادهای بلند، عدم دریافت حقوق و ... تلخ و شیرین زندگی شبنم بهزادی بود.



در ادامه گفت وگویی با شبنم بهزادی یکی از بانوان نجات غریق شهرستان لنگرود که در طرح سالم سازی دریا چمخاله در طول تابستان مشغول به کار بود را می توانید بخوانید:



لنگرخبر: خودتان را معرفی کنید:



شبنم بهزادی هستم 36 ساله که با دختر 8 ساله ام در چمخاله زندگی می کنم.



لنگرخبر: از کی به عنوان نجات غریق فعالیت می کنید:



از 20 سالگی و بعد از شرکت در آزمون و کسب نمره حدنصاب تاکنون در طرح سالم سازی چمخاله به عنوان ناجی و زیر نظر شهرداری چاف و چمخاله در طول تابستان مشغول به فعالیت هستم.



البته قبل از تأسیس شهرداری چاف و چمخاله در سال 1388 زیر نظر شهرداری لنگرود بودیم.



لنگرخبر: چطور به ناجی غریق روی آوردید؟



محل زندگی ما تا دریا چند صد متری فاصله داشت و برای گردش و تفریح با دوستان به ساحل می رفتیم و چون همسایه دریا بودیم با شنا کردن هم آشنایی داشتم، یکی از دوستانم که چند سالی از من بزرگ تر بود چند سالی به عنوان ناجی مشغول بود، از طریق دوستان ناجی که داشتم در آزمون نجات غریق شرکت کردم، البته آن روز 20 سال بیشتر نداشتم که درنهایت قبول شدم و به این کارم نیز علاقه مندم.



لنگرخبر: از دوران تحصیل خود بگویید؟



تا سوم راهنمایی درس خواندم بعدازآن دیگر ادامه ندادم.



لنگرخبر: چرا درس را ادامه ندادید؟



من از 8 سالگی به همراه مادرم در شالیزار کار می کردم و درس را به خاطر کشاورزی ادامه ندادم. هنوز هم کشاورزی می کنم، البته چون چند سالی به عنوان ناجی هستم و فصل تابستان نیز بازمان شالیزار هم زمان است شالیزار را کشاورز می گیرم و خودم بیشتر سرکشی می کنم.



لنگرخبر: پس امرارمعاش شما از طریق کشاورزی است.



فقط کشاورزی نیست، در کنار آن از مبلغ نجات غریق در طول تابستان و کرایه منزل به مسافر نیز امرا معاش می کنم.



لنگرخبر: خب، از شب حادثه بگویید.



نوبت من از 8 صبح تا 8 شب بود، بعد از اتمام نوبت به منزل رفتم، حوالی ساعت 10 دوستانم با من تماس گرفتند و از من خواستند تا به ساحل بروم، نزدیک ساعت 11 شب بود که صدای کمک دو پسربچه را شنیدم، به سوی صدا دویدم که دو پسر 15 - 16 ساله از من کمک خواستند که 6 نفر از اعضا خانواده آنان که در دریا در حال غرق شدن بودند را نجات دهم.



همه جا تاریک بود، بی اختیار کیف و وسایلم را بر روی ساحل انداختم و به سمت دریا دویدم، یک نفر را بیرون کشیدم، دریا به شدت طوفانی بود و من هم خسته کار روز.



دو پسرعموی من به نام شاهین و محمد که در ساحل دکه داشتند را صدا زدم که کمکم کنند، آن ها گفتند احتمال غرق شدن ما هم هست ولی با اصرار من وارد دریا شدند.



5 نفر دیگر را به ساحل منتقل کردیم، یکی از آن ها دختر 18 ساله ای بود که به شدت آب دریا وارد ریه هایش شده بود و وضع وخیمی داشت، تا رسیدن آمبولانس با تنفس دهان به دهان و آموزش های امدادی که می دانستم وضعیت دختر را به حد نرمال رساندم، بقیه از وضعیت جسمانی بهتری نسبت به دخترک برخوردار بودند.



بعدازاینکه به خوش آمدند از من تشکر کردند و به من گفتند که جان ما را نجات دادی در عوضش هر چه می خواهی بگو، من گفتم وظیفه انسانی من این است، فقط برای پدر و مادرم فاتحه بخوانید و برای من دعا کنید.



درهرصورت هر 6 نفر با کمک پسرعموهایم و چند نفر دیگر که در آخر رسیدند از غرق شدن نجات پیدا کردند، گرچه حضورم در آن زمان و شنیدن صدای کمک آن دو پسر را خواست خدا می دانم.



حدود سه ساعت درگیر بودیم، وقتی به خانه رسیدم ساعت 3 شب بود، چندساعتی جلوی آینه وضعیتم را نگاه می کردم و گریه می کردم و به فکر بودم حکمت حادثه شب چه بود؟



لنگرخبر: پس این خاطره تلخی برای شما بود.



بله ولی خاطره تلخ دیگری هم دارم، سال 1384 یا 1385 بود که زیر نظر شهرداری لنگرود بودیم، ساعت حدود 10 شب بود که موج دریا جنازه یک نوجوان 10 ساله را به سمت ساحل آورد، وقتی این صحنه را دیدم بی اختیار شدم، 1 ساعت بالای سر جنازه این نوجوان 10 ساله گریه کردم.



در سال 93 نیز به 3 خانم که اهل شیراز بودند و از محدوده طرح خارج شده بودند تذکر دادم که محوطه خطرآفرین است ولی آنان به من و خانواده ام ناسزا گفتند که درنهایت  باهم درگیر شدیم، دستم را شکستند، از ساعت 13 تا 19 بی هوش بودم، 21 روز هم با دست شکسته در ساحل حضور داشتم.



لنگرخبر: کمی از خوشی های زندگی خودتان هم بگویید؟



همه روز خدا خوشی است،دریا هم فقط استرس است، عادت بود که آخر هفته در طرح ساحل نهار را با دیگر ناجیان تناول می کردیم، این درهمی با دیگر دوستان ناجی برایم لذت بخش و شیرین بود.



لنگرخبر: در طول چند سال اخیر ناجیان با مشکلات حقوقی روبرو بودند، وضعیت فعلی چطور است؟



30 شهریور که طرح سال تمام شد تاکنون فقط 1 میلیون و 500 هزار تومان در چند مرحله دریافت کردیم، شهرداری چاف و چمخاله می گوید پول ندارم تا حقوق ناجیان را پرداخت کنم، برخی از ناجیان هنوز حقوق سال گذشته خود را دریافت نکردند.



در طول چند سال اخیر همه ساله در زمان دریافت حقوق با مشکل مواجه بودیم.



دیرکرد و عدم پرداخت حقوق، ذوق و شوق ناجیان را از بین می برد.



لنگرخبر: توقع شما از مسئولان چیست؟



حرف دل زیاد است، توقع زیادی نداریم، همه می دانیم که شهرداری با کمبود بودجه روبرو است ولی می توانند با کمترین کار دل ناجیان را دل خوش به ادامه کار کنند.



رسم شده برای کسی که دریکی از دروس خود نمره 17 یا 18 یا بیشتر می گیرد سطح شهر را با بنر و پرده پر می کنند یا وقتی کسی که مسئول می شود و مشابه آنان، ناجیان در طول طرح سالم سازی دریا با انواع مشکلات مواجه هستند، مثلاً به دلیل استرس زیاد و فریادهایی که مجبور بودم الآن دچار مشکل حنجره شدم.



حتی بعد از نجات جان آن 6 نفر خانواده قزوینی یک تشکر خشک وخالی و خسته نباشی هم نگفتند، انتظار دیگر هم نداشتیم، تشویق کردند فقط به پول هم نیست.



بعد از نجات آن 6 نفر نماینده، فرماندار و رئیس اداره ورزش از من با لوح تقدیر و کار هدیه 50 تومانی تقدیر کردند، البته این سنگین ترین هدیه ای بود که در طول 16 سال سابقه کاری ام از مسئولین گرفتم.



لنگرخبر: حرف آخر:



از اینکه در این خصوص اطلاع رسانی کردید ممنونم، از مهران مهراب پور عضو شورای شهر چاف و چمخاله، طالبیان رئیس نجات غریق چاف و چمخاله، حامد زاغی مسئول طرح سالم سازی چمخاله، یعقوب رمضانی روابط عمومی فرمانداری لنگرود، محمدعلی خداجو رئیس اداره ورزش و جوانان تشکر می کنم.



انتهای پیام/
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان