یکی از این اتفاقات، حضور بانویی معلول و تنها از خرمشهر بود. وقتی یک چهارم مسیر را طی کرده بود، برای استراحت کنار جدول نشست. فرصت را غنیمت شمردیم و با او گفت وگوی کوتاهی انجام دادیم. آنقدر محو این اتفاق عاشقانه بودیم که سن و سال و اسم و رسم و خیلی موارد دیگر را فراموش کردیم بپرسیم.
* از کجا آمده اید؟ ـ از خرمشهر
* چند روز است؟ ـ روز اول پیاده روی ام هست. * همه را پیاده آمده اید؟
ـ بخش هایی را با ویلچر آمدم، بقیه را پیاده.
* بقیه راه را هم پیاده می روید؟
ـ تا جایی که بتوانم پیاده می روم، اگر خسته شدم بقیه را با ویلچر یا ماشین می روم.
* چندمین بار است می آیید؟ ـ اولین بار است که می آیم. یعنی تا الان کربلا نیامده ام.
* حالا چه اصراری بود اربعین بیایید؟
ـ اربعین یک حال و هوای دیگری دارد، عشق به امام حسین مرا اینجا کشانده است.
* سخت نیست؟ ـ نه اصلا! حس بهشت را برایم دارد.
* برخورد موکب ها چگونه است؟ ـ خیلی مهربان هستند، خیلی کمک می کنند، واقعا زحمت می کشند. خدا خیرشان دهد.
* موفق باشید. التماس دعا.
ـ ممنون، خواهش می کنم.
انتهای پیام/