نماهنگ «جان شیرین» منتشر شد + فیلم

۱۳۹۵/۰۹/۲۷ ۱۱:۲۸ چاپ کد خبر: 72126
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، امروز 27 آذرماه و 17 ربیع الاول همزمان با سالروز ولادت حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع) است. خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبدالله (ص) می فرماید: «اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیم» به راستی که بر خلق عظیمی هستی (سوره قلم آیه 4). خوی پیامبر (ص) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت، سرمشق مسلمانان و بلکه نمونه عالی همه انسانها و در حقیقت تجسم اسلام است. پیغمبر (ص) به همه مسلمانان با چشم برادری و با نهایت مهر و محبت رفتار می کرد و این سیره ایشان در تمام فرزندانشان نیز جاری بود. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، نماهنگ «جان شیرین» را که روایت دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر معظم انقلاب است تهیه و منتشر کرد. سخنانی که از رهبر معظم انقلاب در این نماهنگ استفاده شده، مربوط به خطبه های نماز جمعه در اردیبهشت ماه 1370 است. بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب که در این نماهنگ مشاهده می کنید، به شرح ذیل است: خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. یک نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنا بر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا می رود و آن حضرت پدر را نمی بیند. به رسم خاندانهای شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاک دامن و دارای اصالت و نجابت می سپردند تا آن ها را در صحرا و در میان قبایل عربی پرورش دهند، این کودک عزیزِ چراغ خانواده را به یک زن اصیل نجیب به نام حلیمه ی سعدیّه که از قبیله ی بنی سعد بود سپردند. او هم پیامبر را در میان قبیله ی خود برد و در حدود شش سال آن کودک عزیز و آن درّ گرانبها را نگه داشت؛ به او شیر داد و او را تربیت کرد. لذا پیامبر در صحرا پرورش پیدا کرد. گاهی این کودک را نزد مادرش جناب آمنه می آورد و ایشان او را می دید و سپس باز برمی گرداند. بعد از شش سال که این کودک از لحاظ جسمی و روحی پرورش بسیار ممتازی پیدا کرده بود جسماً قوی، زیبا، چالاک، کارآمد؛ از لحاظ روحی هم متین، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با دید باز، که لازمه ی زندگی در همان شرایط است به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر این کودک را برداشت و با خود به یثرب برد؛ برای اینکه قبر جناب عبد الله را که در آنجا از دنیا رفت و در همان جا هم دفن شد زیارت کنند. بعدها که پیامبر به مدینه تشریف بردند و از آنجا عبور کردند، فرمودند قبر پدر من در این خانه است و من یادم است که برای زیارت قبر پدرم، با مادرم به اینجا آمدیم. در برگشتن، در محلی به نام ابواء، مادر هم از دنیا رفت و این کودک از پدر و مادر هر دو یتیم شد. به این ترتیب، ظرفیت روحی این کودک که در آینده باید دنیایی را در ظرفیت وجودی و اخلاقی خود تربیت کند و پیش ببرد، روز به روز افزایش پیدا کرد. ام ایمن او را به مدینه آورد و به دست عبد المطّلب داد. عبد المطّلب مثل جان شیرین از این کودک پذیرایی و پرستاری می کرد. در شعری عبد المطّلب می گوید که من برای او مثل مادرم. این پیرمرد حدود صدساله که رئیس قریش و بسیار شریف و عزیز بود آن چنان این کودک را مورد مهر و محبت قرار داد که عقده ی کم محبتی در این کودک مطلقاً به وجود نیاید و نیامد. شگفت آور این است که این نوجوان، سختیهای دوری از پدر و مادر را تحمل می کند. هشت ساله بود که عبد المطّلب هم از دنیا رفت. روایت دارد که دم مرگ، عبد المطّلب از ابی طالب پسر بسیار شریف و بزرگوار خودش بیعت گرفت و گفت که این کودک را به تو می سپارم؛ باید مثل من از او حمایت کنی. ابو طالب هم قبول کرد و او را به خانه ی خودش برد و مثل جان گرامی او را مورد پذیرایی قرار داد. ابو طالب و همسرش شیرزن عرب؛ یعنی فاطمه ی بنت اسد؛ مادر امیر المؤمنین تقریباً چهل سال مثل پدر و مادر، این انسان والا را مورد حمایت و کمک خود قرار دادند. نبی اکرم در چنین شرایطی دوران کودکی و نوجوانی خود را گذارند. در همان دوران کودکی، به اختیار و انتخاب خود، شبانی گوسفندان ابو طالب را به عهده گرفت و مشغول شبانی شد. این ها عوامل مکمّل شخصیت است. به انتخاب خود او، در همان دوران کودکی با جناب ابی طالب به سفر تجارت رفت. بتدریج این سفرهای تجارت تکرار شد، تا به دوره ی جوانی و دوره ی ازدواج با جناب خدیجه و به دوران چهل سالگی که دوران پیامبری است رسید. (79/02/23) دانلود کنید. انتهای پیام/
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان