به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، برخی اقتصاددانان معتقدند که مسائل علمی و به تبع علم اقتصاد از مسائل سیاسی و دینی جداست و هر کدام قلمرو خاص خود را دارد و وجود علم «اقتصاد اسلامی» را  انکار می کنند، زیرا به عقیده این دسته، دین و اقتصاد دو مقوله از هم جداست و هر کدام برای خود قلمرویی مشخص دارند، همچنانکه فرهنگ، سیاست، قضاوت و حتی اخلاق هر کدام قلمروی جداگانه از دین دارند. بنابر عقیده این گروه، باید تمام توجه را معطوف به رشد اقتصادى به روش کلاسیک که در جهان لیبرال مرسوم است کرد، چراکه پیشرفت جامعه را به دنبال خود خواهد آورد و پیش کشیدن چنین مسائلی که به تبع آن مسائل اجتماعی دیگر همچون عدالت اجتماعی را مطرح می کند، مانع رشد اقتصادی می شود و به طور کلی مخالف طرح مسائل اجتماعی در اقتصاد هستند و معتقدند که  اگر  اقتصاد رشد کند و تولید ملى بالا رود، در آن صورت خواه‏ ناخواه فقر و بیکارى، بیمارى، بی سوادی، بی حقوقی و بى مسکنى اکثریت توده مردم و... خودبه خود حل خواهد شد. این دسته برای پیشرفت کشورهاى پیشرفته سرمایه ‏دارى را سرمشق مىگیرند و معتقدند این کشورها زمانی که اقتصادشان رشد کرد، مسائل اجتماعى هم به طور عمده حل شد.

اولین اشتباه این گروه آن است که دین اسلام را همچون آئین مسیحیت فرض کردند که دین تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است و مسائل زندگی را مجرد فرض می کنند. زندگی یک واحد و همه شئونش توأم با یکدیگر است؛ صلاح و فساد در هریک از شئون زندگی در سایر شئون مؤثر است. اجتماعی که اقتصادش فاسد باشد ممکن نیست دینش درست باشد و بالعکس اجتماعی که دینش درست نباشد ممکن نیست اقتصادش درست باشد. (مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 402)

دین اسلام مباحث اقتصادی مطرح کرده است که یک اقتصاددان متدین نمی تواند نسبت به آن بی توجه باشد؛ اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیر مستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیماً یک سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت، مبادلات، مالیاتها، حجرها، ارث، هبات و صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا مجازاتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد و در فقه بخشهایی در مورد داد و ستد، اجاره، وکالت، رهن، ارث و  مواردی از این دست مطرح است که همه برگرفته از آیات و روایات است که فقهای اسلامی از قرنهای گذشته تا کنون به بحث و بررسی در این رابطه پرداخته اند بنابراین با توجه به اینکه نمی توان بخشی از دین را پذیرفت و بخش دیگر را نپذیرفت یعنی ادعای اسلام داشت و اقتصاد اسلامی را نپذیرفت و قران کریم چنین افرادی را مطرود می داند «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» باید اسلام را دربست بپذیریم و یا باید دربست رد کنیم.

پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت برخی مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین می باشند. اسلام مردم را توصیه می کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار؛ منع دزدی، خیانت، رشوه. همه اینها در زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم، ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود حدود عدالت و امانت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و خیانت و رشوه روشن نمی شود.( مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص:402)

بنابراین یک شخص مسلمان نمی تواند بر اساس اقتصاد کلاسیک به ارزیابی وضعیت اقتصادی جامعه ی خود بپردازد. وضعیت سالم جامعه به لحاظ اقتصادی از زبان معصومین هنگامی است که اقتصاد بر پایه «کار» بنیان شود، نه بر اساس حکومت سرمایه ؛ زیرا در عرصه کار و تلاش، وجدان کارى در بهترین شکل ممکن وارد صحنه اقتصاد مى­شود، در نتیجه محصول کار در چنین محیطى در نوع خود مرغوب ترین و بهترین وضعیت را خواهد داشت( دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص491.) و در نتیجه این اقتصاد، قابلیت رشد و نموّ ثروت را دارد.

شهید مطهری در بیان اقتصاد سالم بیان می دارد: جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به کم خونی اقتصادی نباشد و گرنه، مانند یک مریض کم خون و یا مریضی که دستگاه قلب و جهاز دمویّه اش خراب است همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی رود هیچ عالم و بلکه هیچ عاقلی منکر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد. از نظر اسلام هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است. اسلام می خواهد که غیر مسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیر مسلمان دراز نباشد و الا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی ولو آنکه اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده او است و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو: . ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد.

امیرالمؤمنین «ع» می فرماید: «اِحْتَجْ اِلی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَسیرَهُ، اِسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظیرَهُ، اَحْسِنْ اِلی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَمیرَهُ؛ محتاج هرکه شوی اسیر او خواهی بود؛ بی نیاز از هرکه گردی با او برابر خواهی شد و هرکه را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی فرمانروای او خواهی شد.( غررالحکم، ج 2، ص 584)

شهید مطهری در بیان ارزش اقتصاد مستقل افزود: اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد خواه ناخواه اوّلی برده و دومی آقاست و از  جهالت و حماقت است که شخصی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل، از شرایط حیات ملی است. (مجموعه آثار شهید مطهری . ج20، ص: 406)

انتهای پیام/

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان