غیب شدن برای تامین هزینه ازدواج!

۱۳۹۶/۱۲/۲۰ ۱۰:۲۰ چاپ کد خبر: 94196
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی لنگرخبر، روزهای پایانی بهمن امسال مردی افغان با حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران جهت یافتن برادر 25 ساله اش که برای کار به تهران آمده و ناپدید شده بود، کمک خواست. وی به افسر تحقیق گفت: برادرم برای کار به تهران آمده است. چند هفته قبل ما هم به ایران آمدیم و هر چه جست وجو کردیم برادرم را پیدا نکردیم. او به طرز مشکوکی ناپدید شده است بنابراین برای یافتن او به کلانتری خبردادیم و عکس او را همراه شماره تماس در سطح شهر پخش کردیم حتی برای یافتن او مژدگانی هم تعیین کردیم، غافل از این که این کار مارا به دردسر می اندازد. شاکی ادامه داد: در چند روز گذشته افراد مختلف از شهرهای دور و نزدیک با ما تماس می گیرند . برخی ازآنها اعلام کردند برادرم را ربوده اند و در باغی زندانی کرده اند. آنها از ما خواستند به پلیس حرفی نزنیم و پنج میلیون تومان برای آزادی اش بپردازیم. حتی تعدادی از تماس گیرنده ها مدعی بودند جای برادرم را می دانند و باید به آنها پول بدهیم تا نشانی او را بدهند. برای چندنفر از آنها این مبالغ را واریز کردیم و به نشانی هایی که آنها داده بودند، رفتیم که معلوم شد این نشانی ها دروغ بوده و برادرم آنجا نبوده است . سرگردان مانده ایم و می ترسیم، جان برادرم در خطر باشد. با طرح این شکایت، ماموران جست وجو برای یافتن جوان ناپدید شده و رازگشایی از سرنوشت او را آغاز کردند. تحقیقات در این باره ادامه داشت تا این که با گذشت 20 روز از این ماجرا، شاکی همراه برادر گمشده اش به پلیس آگاهی آمد و اعلام کرد که او را یافته است. جوان پیدا شده به افسر تحقیق گفت: من سه سال است برای کار، غیر قانونی به تهران آمده ام . چندی پیش برای دیدن خانواده ام به افغانستان رفته و بعداز یک هفته بازگشتم. در آن موقع خانواده دختر مورد علاقه ام که هموطنم است، به من گفتند اگر تا پایان اسفند به خواستگاری دخترشان نروم او را به عقد جوان دیگری در می آورند.به همین خاطر بعد از بازگشتم از کابل به طور شبانه روزی به عنوان کارگر خدماتی در شرکتی کار می کردم تا هزینه جشن نامزدی را فراهم کنم و با آن دختر ازدواج کنم. وی افزود: در مکان جدیدی که کار می کردم دسترسی به تلفن نداشتم و باید شبانه روز کار می کردم تا آن پول جور شود، به همین خاطر دیگر فرصتی نبود تا با خانواده ام حرف بزنم. چهار میلیون و 700 هزارتومان دستمزد گرفتم تا برای برگزاری مراسم نامزدی ام به کابل بازگردم . فکر نمی کردم بی خبری ام این همه دردسر به وجود آورد. آن روز در مترو بودم که برادرم را به طور اتفاقی دیدم. او با دیدن من شوکه شده بود و باور نمی کرد زنده باشم. مدام از من پرس و جو می کرد کجا بودم. زمانی که فهمید برای هزینه نامزدی ام کار می کردم و موفق نشدم با خانواده ام حرف بزنم، آرام شد و با هم به اداره پلیس آمدیم تا بگویم زنده ام و بلایی سرم نیامده است. با توجه به مشخص شدن این ماجرا پرونده مختومه شد، اما قرار شد پسر جوان به خاطر اقامت غیر قانونی از خاک ایران اخراج و به کشور خودش بازگردانده شود.
همرسانی کنید:
برچسب‎ها : کتابخانه

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان