گزینه ای که روی میز آمریکا نیست

۱۳۹۲/۱۰/۰۳ ۰۷:۳۳ چاپ کد خبر: 1979

مهدی محمدی/فارس

 منازعه کنگره و کاخ سفید درباره اعمال یا عدم اعمال تحریم های جدید علیه ایران حاوی درس های مهمی است.

این اشتباه است که تصور کنیم اسراییل و کنگره در یک سو خواهان شکست خوردن دیپلماسی هستند و کاخ سفید به تنهایی تلاش می کند دیپلماسی در مقابل ایران را نجات بدهد. عواملی چون ناتوانی از رویارویی انفرادی با ایران، نیاز جایگزین ناپذیر اسراییل به حفظ روابط استراتژیک با امریکا، ثابت شده بودن عدم جذابیت گزینه های دیگر و دیدگاه افکار عمومی امریکا درباره ترجیح دیپلماسی بر گزینه های غیر دیپلماتیک، اسراییل را هم متقاعد کرده است که نهایتا باید سر میز مذاکره به راه حل دست یافت. اختلافی اگر هست –که هست- در اینجاست که اولا آیا وظیفه تحریم ها کارآمد کردن دیپلماسی است یا اینکه تحریم ها در اصل در پی هدف نهایی تغییر رژیم در ایران است و ثانیا حد کارایی تحریم ها برای موثر کردن دیپلماسی تا کجاست؟

نگاه واقعی به توان دولت امریکا قبل از هر چیز در گرو داشتن درکی از منطق سیاستگذاری در امریکا درباره ایران است. بدون داشتن این درک، آنچه اتفاق می افتد این است که امتیازهایی به دشمن واگذار می کنیم که حتی خودش هم تصور نمی کرده روزگاری بتواند ایران را به ارائه آن وادار کند.


کاخ سفید معتقد است –و برخی منابع غربی گفته اند ارزیابی جامعه اطلاعاتی امریکا هم همین است- که تکیه بر تحریم ها با هدف کشاندن ایران به مرحله «تسلیم مطلق» کاملا اشتباه است. دولت امریکا که رویارویی هر روزه با ایران آن را واقع بین تر و عملگرا تر کرده، تصور می کند کارکرد تحریم ها همین بود که ایران را پای میز مذاکره بکشاند و آن را به برداشتن گام اول در قالب پذیرش توافقی همچون طرح اقدام مشترک در ژنو، متقاعد کند. از دید کاخ سفید، تداوم خطی روند تحریم ها با این تصور که «فشار بیشتر» لزوما به «نرمش بیشتر» از سوی ایران می انجامد، صرفا یک توهم است. نقطه ای وجود دارد که اگر تحریم ها از آن فراتر برود، آن وقت ایران میز بازی را به هم خواهد زد، در نتیجه تحریم به جای اینکه تقویت کننده دیپلماسی باشد، نابود کننده آن خواهد شد. این نوع نگاه به مسئله نشان می دهد دولت امریکا متقاعد شده است که «تسلیم مطلق» یک گزینه دیپلماتیک نیست و بلکه وقتی پای ایران در میان باشد، اساسا یک گزینه نیست.

به عبارت دیگر، ظاهرا این یک ارزیابی اطلاعاتی است که هیچ گزینه ای از جمله گزینه تحریم های حداکثری ایران را به مرحله تسلیم مطلق نخواهد کشاند. اگر روند اعمال تحریم ها بی محابا ادامه پیدا کند، از مرحله ای به بعد، ایران تصمیم خواهد گرفت به جای تحقیر شدن، به نحو حداکثری مقاومت کند ولو اینکه بداند هزینه ای که می پردازد بسیار سنگین است.

این ارزیابی همان است که در ادبیات امنیت ملی در ایران، «بستن راه نفس دشمن در صورت بسته شدن راه تنفس ایران» خوانده می شود.

زمانی که بحث درباره حمله به ایران یا محاصره دریایی ایران به نحوی که ایران قادر به صادرات حتی یک بشکه از نفت خود نباشد، در محافل امریکایی مطرح شد، بخش هایی از جامعه نظامی امریکا که تجربه رویارویی مستقیم با ایران در خلیج فارس را داشتند به سمت این تحلیل متمایل شدند.

در آن مقطع بحث در لایه های سیاستگذاری ایران بر سر این بود که حد مجاز تحمل در مقابل فشارها تا کجاست و چه زمانی وقت آن خواهد رسید که زمین بازی عوض شود؟ پاسخ اجمالا این بود که اگر امریکایی ها بخواهند فرآیند فشار را با هدف تسلیم کامل ایران تعقیب کنند و راه تنفس ایران به طور کامل بسته شود، آن وقت ایران باید صرف نظر از اینکه هزینه این کار چقدر است، راه تنفس آنها در منطقه را مسدود کند. در واقع توانایی های ایران با چنین هدفی توسعه داده شده است ولو اینکه فرض وارد شدن دولت امریکا به چنین بازی خطرناکی بسیار باشد.

ادبیات ضرورت تبدیل تحریم به بخشی از دیپلماسی، بیش از 3 سال در محیط تحلیلی امریکا سابقه دارد. رویکرد فعلی دولت امریکا محصول تبدیل این ادبیات به سیاست است. این سیاست نشان می دهد نگاه دولت امریکا به تحریم ها، در نظر گرفتن آن به عنوان یک «ابزار تمام کننده» نیست. تحریم ابزاری است که بنا بود دیپلماسی را راه بیندازد نه اینکه آن را تا مقصد ببرد. رسیدن به مقصد از دید دولت امریکا مستلزم این است که ایران همانقدر که می داند ممکن است فشار بیشتری در پیش باشد، باید بداند که در صورت همکاری پاداش دریافت خواهد کرد.

این نوع نگاه به مسئله نشان دهنده آن است که نوعی سیاست دو حزبی در امریکا وجود دارد که می داند برای فشار بر ایران یک سقف مجاز وجود دارد و تنها در صورتی که فشار زیر این سقف مجاز اعمال شود احتمال اینکه اثری روی دیپلماسی بگذارد وجود دارد اما اگر فشار از این سقف مجاز فراتر برود امریکایی ها به خوبی می دانند که ایران در مقابل آن دست بسته نخواهد بود.

کاخ سفید معتقد است –و برخی منابع غربی گفته اند ارزیابی جامعه اطلاعاتی امریکا هم همین است- که تکیه بر تحریم ها با هدف کشاندن ایران به مرحله «تسلیم مطلق» کاملا اشتباه است. دولت امریکا که رویارویی هر روزه با ایران آن را واقع بین تر و عملگرا تر کرده، تصور می کند کارکرد تحریم ها همین بود که ایران را پای میز مذاکره بکشاند


این بحث، اگرچه جای تفصیل بیشتر دارد، این مسئله را اجمالا روشن می کند که برخی دوستان تیم مذاکره کننده نباید تهدید کنگره امریکا به تصویب تحریم های صفر کننده صادرات نفت ایران را بیش از اندازه جدی بگیرد. اخیرا برخی از اعضای تیم در محافل مختلف گفته اند اگر توافق ژنو حاصل نمی شد گزینه جایگزین یا صفر شدن صادرات نفت ایران بود یا جنگ. این ادبیات نشان می دهد که دوستان، امریکایی ها را حتی از خودشان هم جدی تر گرفته اند و یک درک راهبردی از محدودیت های دولت امریکا در مسیر اعمال فشار به ایران وجود ندارد.

دولت امریکا به خوبی می داند که تبدیل تحریم به ابزار تغییر رژیم –آنگونه که اسراییل و کنگره می خواهد- نه تنها به این هدف منجز نمی شود و ایران را به واکنش های خرد کننده وا می دارد، بلکه اعتبار و مشروعیت کل رژیم تحریم ها را هم از بین می برد و جهان را به این جمع بندی خواهد رساند که نگرانی امریکا از ایجاد ظرفیت ساخت سلاح هسته ای در ایران در واقع، چیزی بیش از یک بهانه برای تعقیب کردن اهدافی دیگر نیست و همین می تواند کل ساختار تحریم ها را فروبپاشد.

نگاه واقعی به توان دولت امریکا قبل از هر چیز در گرو داشتن درکی از منطق سیاستگذاری در امریکا درباره ایران است. بدون داشتن این درک، آنچه اتفاق می افتد این است که امتیازهایی به دشمن واگذار می کنیم که حتی خودش هم تصور نمی کرده روزگاری بتواند ایران را به ارائه آن وادار کند.

 

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان