مهدی فضائلی/فارس

«تعامل سازنده با جهان» از جمله مهمترین رویکردهای دولت دکتر حسن روحانی است که از همان دوران تبلیغات انتخاباتی نیز مورد توجه او بود. مهمترین، حساسترین و پیچیده ترین بخش این تعامل به  آمریکا  مربوط می شود؛ موضوعی که مقدمات آن به مناسبت اجلاس سالانه سازمان ملل متحد در نیویورک فراهم شد و با سخنرانی مهم رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان سپاه و بکارگیری اصطلاح «نرمش قهرمانانه» ابعاد گسترده تری یافت و معلوم شد تصمیم گیری برای رویکرد جدید در این موضوع در عالی ترین سطوح نظام انجام شده است.

 

دولتمردان  آمریکایی که پیش از این دریافته بودند هر تغییری در نوع مواجهه جمهوری اسلامی ایران با آنها بدون نظر و تایید رهبر معظم انقلاب ممکن نیست با شنیدن واژه «نرمش قهرمانانه» مطمئن شدند، چراغ تغییر تاکتیک ایران سبز شده است.حال سوال این است که اولاً چرا رهبر انقلاب اسلامی به این تغییر تاکتیک رضایت دادند؟ و ثانیاً چارچوب تاکتیک جدید چیست؟ و ثالثاً سرانجام این تاکتیک چه خواهد بود؟

 

پاسخ سوال اول یعنی چرایی اجازه رهبر انقلاب برای این تغییر را در چهار علت می توان جستجو کرد. نخست اینکه فضای حاکم بر انتخابات خردادماه که تحت تأثیر شرایط سیاسی و اقتصادی دو سال اخیر شکل گرفته بود و سرانجام به انتخاب حجت الاسلام دکتر حسن روحانی منجر شد نیاز به تغییر را به شکل محسوسی نشان می داد.

 

تغییری نه از جنس تحولات بنیادی بلکه برای عبور از فضای نامناسبی که حاکم شده بود. مدیریت تحول ایجاب می کند به جای مقاومت و ایستادن در برابر تغییر، آن را به موقع و درست بشناسیم و سپس بدون عدول از اصول، در مسیر صحیح و چارچوب سیاستهای کلان مدیریت کنیم.

 

علت دوم، ویژگی ها، خصوصیات و توانمندی های دولت جدید است. واقعیت این است که دولت جدید حداقل در شروع کار و با توجه به دیدگاهها و تحلیلش از شرایط داخلی و خارجی، اهل تهاجم نیست و اعتقادی هم به مقاومت ندارد.

 

از سوی دیگر، ویژگی ها و توانمندی هایش در حوزه دیپلماسی و تعامل قابل اعتناست. لذا مدیریت کلان کشور اقتضا می کرد همانگونه که به دولت های قبل فرصت داده شد ایده های خود را دنبال و از توانمندی هایشان استفاده کنند به دولت یازدهم نیز اجازه دهد در همان عرصه ای که می تواند و قبول دارد وارد عمل شود و توان و خلاقیت خود را به بوته آزمایش بگذارد.

 

مدیریت صحیح ایجاب می کند از ویژگی ها و توانمندی های نیروها و استعدادهای در اختیار بجا استفاده شود. درست مثل یک مربی فوتبال که چینش تیمش را متناسب با شرایط حریف و داشته هایش طراحی می کند. مربی با تجربه و کاردان نیروی سرعتی، سرزن، چابک، تمام کننده و خودخواه و فرصت طلب را در خط حمله بکار می گیرد و بازیکن ماهر در پرش و کنترل توپ در نبردهای تن به تن، یارگیری خوب و خونسرد و هدایت کننده را در میانه زمین به دفاع می گمارد و ...

 

یا در میدان نبرد نظامی که برخی یگانها آفندی و برخی پدافندی هستند و فرمانده میدان جنگ از هر یک از این یگانها به اقتضای شرایط استفاده می کند. نکته مهم دراینجا اعتماد نسبتاً بالای رهبر معظم انقلاب به رئیس جمهور و فرماندهان خط مقدم دیپلماسی کشور است؛ اعتمادی که افکار عمومی نیز با آن همراه است.

 

سومین علت، شرایط  آمریکا  به عنوان طرف اصلی ایران است. نگاهی به اوضاع داخلی و موقعیت بین المللی  آمریکا  حاکی از مشکلات عدیده پیش پای این کشور و نقاط ضعف فراوان او برای ادامه وضع موجود است. البته اگر چه شرایط واقعی  آمریکا  ایجاب می کند او هم در مقابل نرمش قهرمانانه ایران، انعطاف نشان دهد اما در عین حال، فشار لابی صهیونیزم، روحیه استکباری و همچنین خطای محاسباتی و تحلیل نادرست سیاستمداران این کشور از علت تاکتیک جدید ایران، این احتمال قوی را باقی می گذارد که  آمریکا  کماکان روند قبل خود را ادامه دهد و این همان بی اعتمادی است که ما به  آمریکا  داریم.

 

علت چهارم را باید در بلوغ، اعتماد به نفس و ثبات سیاسی بالای نظام، اعتماد بالای فیمابین مردم و نظام و قدرت مدیریت صحنه از سوی جمهوری اسلامی دانست. یک نظام سیاسی مادامی که قدرت فهم شرایط و اقتضائات آن را نداشته باشد، به توان خود در مدیریت تحول مطمئن نباشد یا از ثبات لازم برخوردار نباشد و بین خود و مردم اعتماد لازم را ایجاد نکرده باشد امکان ندارد بتواند در موضوعی با این اهمیت و حساسیت اینگونه شجاعانه تصمیم بگیرد و اینچنین مانور بدهد!

 

مجموع علل فوق موجب شد جمهوری اسلامی ایران در یک کنش فعال ناشی از رشد و بلوغ بالا، تاکتیک «نرمش قهرمانانه» را در مواجهه با شیطان بزرگ در دستور کار خود قرار دهد.پرسش مهم دیگر این است که آیا این تاکتیک فاقد چارچوب و اصطلاحاً بلاشرط است یا در چارچوب تعریف شده ای به اجرا گذاشته شده است؟ به نظر می رسد این رویکرد نمی تواند فاقد چارچوب و شرایط دقیق و تعریف شده باشد و حداقل چهار قید، محدوده تاکتیک نرمش قهرمانانه را مشخص می کند.

 

نخستین شرط، عدم تجاوز از اصول حاکم بر سیاست خارجی کشور یعنی عزت، حکمت و مصلحت است. اگر احساس شود این نرمش، عزت ملت ایران را مخدوش می سازد و با اقتضائات حکمت و مصلحت سازگاری ندارد یا در میانه راه از این اصول فاصله ایجاد شود بی درنگ در این تاکتیک تجدیدنظر خواهد شد.

 

دومین شرط و محدوده این نرمش، دستور کار آن است. مسائل فی مابین ایران و  آمریکا ، مسائل گسترده و متنوعی در دو حوزه دوجانبه و چندجانبه است اما موضوع تاکتیک جدید ایران، مذاکرات هسته ای است و موضوعات دیگر فعلاً و مادامی که تکلیف این موضوع روشن نشود در دستور کار قرار نخواهد گرفت.

 

شرط سوم، روند رو به جلو بودن مذاکرات است. بدیهی است اگر مذاکرات درجا بزند و پیشرفتی حاصل نشود و تفاوت رویکرد مقاومتی با نرمش قهرمانانه به شکل ملموس روشن نگردد، ایران دلیلی به ادامه تاکتیک جدید نمی بیند.

 

چهارمین شرط، محدوده زمانی مذاکرات است؛ به این معنا که تاکتیک جدید باید در یک زمان معقول و منطقی مثلاً حداکثر یکسال به نتایج روشن برسد. تعیین سقف زمانی برای تاکتیک جدید از این روست که جمهوری اسلامی ایران اولاً آمادگی کامل برای ابهام زدایی از موضوع هسته ای خود را دارد و ثانیاً معتقد است اگر طرف مقابل واقعاً بدنبال حل موضوع و رفع ابهام باشد این مقدار زمان کافی است و اگر بنا باشد وقت کشی و فرصت سوزی شود و در این مدت حل نشود، پس از آن نیز نخواهد شد.

 

لذا این تاکتیک را می توان تاکتیکی از جنس« وضعیت آخر» ارزیابی کرد. به این معنا که اگر این تاکتیک، ایران را به حقوق اصلی اش برساند، ممکن است در حوزه های دیگر نیز امتحان شود و الا نه تنها تعمیم پیدا نمی کند بلکه ممکن است موضوع هسته ای را نیز به پایان فرایند دیپلماسی نزدیک کند! خلاصه این چهار شرط آنست که نرمش قهرمانانه، ذیل اصول حاکم بر سیاست خارجی و صرفاً در موضوع هسته ای، در یک روند رو به پیشرفت مذاکراتی و حداکثر تا یکسال آینده باید به نتیجه برسد.

 

 

شاید در اینجا یادآوری توافقنامه پاریس بی مناسبت نباشد. این توافقنامه نیز مشروط به اینکه مذاکرات موثر و رو به جلو باشد و طی یک دوره حداکثر شش ماهه به نتیجه مشخص برسد مورد تأیید قرار گرفت و بلافاصله وقتی معلوم شد طرف مقابل (انگلیس، آلمان و فرانسه) علاقه ای به حل موضوع ندارد و مشغول وقت کشی است، جمهوری اسلامی ایران شجاعانه اقدام به از سرگیری فعالیت UCF اصفهان و بقیه سایتها کرد!

 

سومین پرسش، به دستاوردها و سرانجام تاکتیک «نرمش قهرمانانه» بر می گردد که سرانجام آن از دو حال خارج نیست: یا رویکرد جدید یا با حفظ حقوق ملت ایران به حل مناقشه هسته ای و عادی شدن موضوع ایران و لغو تحریم های غیرقانونی و ضدبشری می انجامد که این همان خواست جمهوری اسلامی است و ایران چیزی بیشتر از آن نمی خواهد.

 

یا این رویکرد به نتیجه جدیدی منجر نمی شود که اتمام حجت دوباره ای صورت گرفته و روشن می شود بدبینی ما به غرب واقع بینی است و برای سالیان طولانی، رویکرد مقاومتی بدون تعارض جدی دوباره در دستور کار قرار می گیرد. وضعیت دوم به اجماع علیه غرب کمک می کند و یکبار دیگر اتکاء به خود و عدم امید به دیگران را تقویت خواهد کرد و مکر دشمن را به خودش برمی گرداند.

 

البته این واقعیت را نباید نادیده انگاشت که رویکرد نرمش قهرمانانه هزینه هایی هم در حوزه های دیگر از جمله فرهنگ و سیاست داخلی خواهد داشت اما اولاً پی آمدهای مثبت آن بیش از هزینه هاست و ثانیاً در میان مدت و بلندمدت این هزینه ها قابل جبران خواهد بود.

 

بنابراین می توان نتیجه گرفت، اتخاذ رویکرد «نرمش قهرمانانه» که با تدبیر رهبر فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی در دستور کار قرار گرفته است نیاز امروز کشور در یک چارچوب دقیق و تعریف شده و در هر حال به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.انشاءالله

 

 

 

 

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان