جمله سانسورشده سید مرتضی + تصویر

۱۳۹۲/۰۱/۲۱ ۲۰:۲۹ چاپ کد خبر: 3274

به گزارش لنگرنیوز، جدال بر سر آن که شهید آوینی که بود و تفکراتش به کدامین سو گرایش داشت، امروز به دغدغه اصلی بعضی قلم به دستان تبدیل شده است.


 
این عده با نادیده گرفتن نحوه از دنیا رفتن سید شهیدان اهل قلم، ضمن استناد به حرف های در گوشی و یا با جرح و سانسور سخنان افراد منتسب به ایشان، چنان می نمایانند که گویی وی اصلاً شهید نشده است، صدها نوشته در راستای رسوا کردن غرب زدگان سینما و مجیزگویان فرهنگ غربی ننوشته است و هرگز با شور عارفانه، عاشقانه های «روایت فتح» را نسروده است.
 
استناد مضحک این عده به دوران جوانی و تحصیل وی است، اما نه تمام این دوران! آوینی از زمانی که عرفان اسلامی و آموزه های دین را سرمشق ادامه زندگی قرار می دهد، به زیر تیغ سانسورچی های مثلاً روشنفکر می رود و تا زمانی که مین های فکه وسیله پرواز وی به سوی معبود و معشوق می شوند، این سانسور مجرمانه را ادامه می دهند.
 
در این بین عجیب نیست که سخنان و نوشته های آوینی درباره ولایت فقیه، دموکراسی غربی، رسانه های ظاهراً آزاد غربی، تمدن و فرهنگ سکولار، هجمه سینمایی های حامی هنر ضددینی به این شهید و بسیاری از موارد دیگر هم مشمول سانسور از سوی سانسورچی های روشنفکرنما شود.
 
از سوی دیگر کم نیستند کسانی که نگرانی خود از فیلتر شدن سایت های «صدای آمریکا» و «بی. بی. سی» را پنهان نمی کنند. بهانه این عده چیزی است که «جریان آزاد اطلاعات» نامیده می شود، اما ظاهراً این گردش آزاد، ربطی با جلوگیری از پخش شبکه های سیما در اروپا و آمریکا و کشورهای عربی ندارد. حذف شدن صفحه مبارزان بحرینی از فیس بوک یا حذف تویت های جنبش وال استریت از توئیتر هم در همین راستا قرار می گیرد.
 
جذاب ترین بخش این قصه آنجاست که همین قلم به دستان روشنفکرنما، دوست دارند آوینی را مال خود کنند! دلیل این جماعت هم بخشی از رفتارهای وی در جوانی است. عمل آنها اما به قدری مضحک است که آدمی را به خنده وامی دارد.
 
آوینی کسی بود که پله های سلوک و معرفت را از طریق جستجو پیمود و بدیهی است که در چنین راهی، ممکن است اعمالی صورت بگیرد که چندان فرقی با رفتار روشنفکرنمایان نداشته باشد، اما وقتی فطرت خداجوی این شهید، وی را به عرصه انقلاب، هشت سال دفاع مقدس، رسواسازی غرب زدگان و دفاع از حریم ولی فقیه می آورد، فریاد بر می آید که شخصیت آوینی را تکه تکه کرده اند. هیچ اهمیتی هم ندارد که وی در آغاز انقلاب، همه سروده ها و نوشته هایش را سوزاند تا دیگر برای نفس خویش، هیچ ننویسد؛ جدا شدن آوینی از نفس، وی را مغضوب آن جماعت کرد.
 
اما منطق حاکم بر این ادعاها چیست؟ آیا اگر ابن سینا، ملاصدرا، رازی و یا بقیه دانشمندان مسلمان، دوره ای از عمر خویش را برای یاد گرفتن الفبا صرف کرده یا مدتی از زندگی خود را صرف خوابیدن کرده اند، ما نیز باید همه جنبه های زندگی آنها را به عنوان آنچه «شخصیت» آنها نامیده می شود، سرمشق خویش قرار دهیم؟ به راستی کدام عقل سلیم و انسان خردورزی با این استدلال پوچ، خام می شود؟
 
از سوی دیگر و همز مان با سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی، جمله ای منتسب به شهید آوینی برای چندمین بار در فضای مجازی منتشر شده است که خواندنش خالی از لطف نیست.

 

 

 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان