ریاکاری نژادی هیلاری و بیل کلینتون

۱۳۹۵/۰۲/۱۶ ۱۴:۵۴ چاپ کد خبر: 54479
آفریقایی- آمریکایی ها برای رای دادن به هیلاری کلینتون دلایل مربوط به خود را دارند. هیچ کس این دلایل را بیشتر از میشل الکساندر[1] درک نکرده و به طور موثر درباره آن صحبت نکرده است. میشل الکساندر فعال حقوق بشر، نویسنده و استاد حقوق در دانشگاه است. او درباره زندگی شخصی و سیاسی خانواده کلینتون مطالعه کرده، تاثیر مصیبت بار آن ها بر زندگی سیاه پوستان را تشریح نموده و رویکرد ابزاری و ریاکارانه آن ها به جامعه سیاه پوستان را مورد بررسی قرار داده است.

کلینتون ها همواره مهر و علاقه خاصی را نسبت به آفریقایی- آمریکایی ها ابراز می کنند. یک تصویر نمادین نشان می دهد که بیل کلینتون برای آرسنیو هال[2] (کمدین سیاه پوست آمریکایی) ساکسیفون می زند. در تصویری دیگر، هیلاری فردی را در کلیسای سیاه پوستان در آغوش گرفته است؛ و همچنان که برنامه های انتخاباتی او ادامه می یابد تصاویر فریب دهنده بیشتری در هر روز منتشر می شوند.


به نظر می رسد این ابراز علاقه دو طرفه است. در انتخابات اولیه بسیار مشهود بود که رای دهندگان سیاه پوست در جنوب آمریکا باعث شدند هیلاری کلینتون اکثریت قاطع آرا را به دست آورد. اما صداقت آن ها به شکل تاسف باری بیجا است. ابراز علاقه کلینتون به معنای تعهد او به التیام رنج هایی که سیاه پوستان تحمل می کنند نیست؛ رنج هایی نظیر فقر، تعصب، حبس دسته جمعی و شهروند درجه دو بودن.


ابراز علاقه کلینتون صرفا یک مصلحت اندیشی سیاسی است. آن ها در 42 سال گذشته، در هر انتخاباتی که حضور داشته اند متکی به رای سیاه پوستان بوده اند. اما متصدیان دولتشان همواره به این جامعه ی وفادار وحشیانه حمله ور شده اند.


«از لایحه جرم گرفته تا اصلاح خدمات اجتماعی، سیاست هایی که بیل کلینتون در پیش گرفت و هیلاری کلینتون از آن ها حمایت کرد، خسارات جبران ناپذیری را به جامعه سیاه پوستان آمریکا وارد کرده اند». این جملات میشل الکساندر است که در مقاله اخیر اینترنتی خود با عنوان « میراث کلینتون، فقر بیشتر سیاه پوستان بوده است؛ بنابر این چرا همچنان به او رای می دهیم[3]؟» آن را مطرح ساخته است.[4]


این مساله باید کاملا برای آفریقایی-آمریکایی ها قانع کننده باشد تا از رای دادن به هیلاری کلینتون خود داری کنند.


در حال حاضر بسیاری از مردان سیاه پوست دارند در زندان ها می پوسند چرا که «جنگ علیه مواد مخدر» به شکل نامتناسبی علیه سیاه پوستان راه اندازی شده است.


آنان جملات بسیار طولانی و پوچ را درباره مبارزه با جرائم کوچک مواد مخدر اظهار می کنند که باید بدون خشونت و بدون قربانی باشد. همین مساله دلیل اصلی حبس دسته جمعی است و بر همین اساس میلیون ها نفر دیگر در آزادی مشروط و عفو مشروط به سر می برند.


این افراد با وجود برچسب «تبهکار» به هیچ وجه نمی توانند مانند یک فرد عادی به حیات خود ادامه دهند. سابقه مجرمانه، آن ها را به مشاغل پست با درآمدهای ناچیز ارجاع می دهد؛ آن ها را ترغیب می کند که به روش های خسران آفرین در زندگی بازگردند؛ مانع دسترسی آن ها به برنامه های توانبخشی سوءمصرف مواد مخدر، امکانات آموزشی، برنامه کمک های غذایی دولت و مسکن های اجتماعی می شود؛ و نیز در بسیاری از ایالت های حق رای خود را از دست می دهند. مسلما زندگی آن ها از هم خواهد پاشید و تاثیرات آن، خانواده و جامعه شان را هم به شدت متاثر خواهد کرد.


نتیجه این مساله در سطح ملی، ادامه یافتن سیستم طبقه بندی مبتنی بر نژاد است که با برده داری آغاز شد و با قوانین مخصوص سیاه پوستان ادامه پیدا کرد و در حال حاضر خودش را با بازداشت های جمعی نشان می دهد.


این همان داستانی است که میشل الکساندر در کتاب توقیف شده اش با عنوان «قانون جدید ضد سیاه پوستان: حبس دسته جمعی در دوران کوررنگی[5]» برایمان تعریف می کند.


در زمینه بازداشت و حبس دسته جمعی، کلینتون ها نسبت به دیگر هدایت کنندگان این قانون برجسته تر هستند. «جنگ علیه مواد مخدر» در دوران نیکسون اجرا شد و تعمدا سیاه پوستان آمریکا را هدف قرار داد. دولت های بعدی نیز همچنان این تلاش ها را تقویت نموده و برای سخت تر کردن آن، نیروی پلیس را مجهزتر کردند؛ اما در 1991  زمانی که کلینتون ها تصمیم گرفتند به کاخ سفید راه پیدا کنند ناگهان این «قانون ضد سیاه پوستان» به عنوان «سرنوشتی غم انگیز برای سیاه پوستان آمریکا» در نظرشان تجلی یافت.


دولت کلینتون نشان داد که آن ها تنها به دنبال قدرت، شهرت و ثروتی گزاف بودند و در نهایت به هر سه آن ها دست یافتند.


نقل مکان از لیتل راک[6] به واشنگتون و کاخ سفید اولین قدم بزرگ آن ها بود. اما دموکرات ها از دوران کارتر تا آن زمان نتوانسته بودند انتخابات ریاست جمهوری را ببرند. بنابر این، کلینتون در 1991 به عنوان رئیس شورای رهبری حزب دموکرات[7] به بازطراحی حزب کمک کرد تا این حزب بتواند جمهوری خواهان را شکست دهد.


«حزب دموکرات جدید»، که با همین عبارت شناخته شده، باید جمهوری خواهان را شکست می داد. این حزب قول داد که با سخت گیری بیشتری نسبت به مساله «جرم» و «رفاه اجتماعی» وارد عمل شود و تعمدا به دنبال کمپین های انتخاباتی بود که بودجه آن ها توسط شرکت های بزرگ تامین شود. این تحول ناچیزی نبود و برای خانواده های کارگر در آمریکا و جوامع اقلیت نژادی بسیار فاجعه بار بود. درواقع، حزب دموکرات جدید به سادگی اصول هیات موسسان خود را ترک کرد اما هیچ گاه تبلیغات کمپین خود را تغییر نداد.


با 11.17 میلیون دلارکمک انتخاباتی که تنها بانک های وال استریت ارائه کردند، آقای کلینتون به عنوان اولین رئیس جمهور از «حزب دموکرات جدید» در سال 1993 انتخاب شد. هیلاری کلینتون در کنار او به عنوان یک وزیر پرکار، غیر رسمی و بدون وزارت خانه مشغول به کار شد. به این ترتیب رابطه 24 ساله و بسیار صمیمی این زوج با وال استریت، برای به دست آوردن سود کلان مالی از هر دو حزب سیاسی آغاز شد و تا امروز ادامه یافته است.


آقای کلینتون در آغاز ریاست جمهوری اعلام کرد که امید بستن به شعارهای جمهوری خواهان و نیز «دوره دولت بزرگ» به پایان رسیده است.


او ابتدا با لایحه «اصلاح فرصت اشتغال و مسئولیت فردی[8]» به مسائل رفاه اجتماعی حمله کرد. کلینتون در حقیقت به قولش مبنی بر «پایان دادن به رفاهی که تا امروز آن را شناخته ایم» عمل کرد و آثار مجازاتی که او وضع کرد هنوز رفع نشده است. از پایان دولت کلینتون تا کنون، فقر در ایالات متحده حدودا دوبرابر شده است. «...تعداد آمریکایی هایی که در مناطق به شدت فقیر زندگی زندگی می کنند، از 7.2 میلیون نفر در سال 2000 به 13.8 میلیون نفر در سال 2013 افزایش یافته است که در این میان سیاه پوستان و اقلیت آمریکای لاتین بیشترین سهم را از این رشد فقر دارند.»


کلینتون سپس برای آن که نشان دهد چه مقدار در برابر ارتکاب جرائم سرسخت است، لایحه «کنترل جرائم خشونت بار و اجرای قانون[9]» را در 1994 از طریق کنگره تصویب نمود. پس از آن به سرعت یک سراسیمگی عجیب برای ساخت زندان به وجود آمد و یک صنعت جدید کسب سود از زندانیان برای بخش خصوصی شکل گرفت. صدهزار نیروی پلیس جدید به خیابان ها ریختند و احکام قضایی بسیار سنگینی اعلام شدند.


زمانی که کلینتون به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد جمعیت زندانیان در ایالات متحده حدود 855 هزار نفر بود. هشت سال بعد، وقتی ریاست جمهوری را تحویل داد این رقم به 2 میلیون نفر افزایش یافته بود. امروز تعداد زندانیان  2.25 میلیون نفر است و 4.7 میلیون شهروند دیگر در آزادی مشروط و یا عفو مشروط به سر می برند. بنابر این، امروز «جمعیت اصلاحی» ما حدود هفت میلیون شهروند می باشد. اکثر افراد در این آمار سیاه پوست هستند و جرائم جزئی مواد مخدر تا حد زیادی شایع تر از گذشته شده است. (اصطلاحات و آمار مذکور از دفتر اداره آمار قضایی[10] گرفته شده است).


قوانین مربوط به «جرم» و «رفاه اجتماعی» با حمایت های هیلاری کلینتون و لابی گری های فراوان او تصویب شد. او با اظهارات ننگین خود درباره «ابرغارتگران» و «باید آن ها را به زانو درآوریم» اشتیاق خود را به شکلی انکارناپذیر به نمایش گذاشت.


در سال 1996، داستان رمانتیک کلینتون و وال استریت ادامه پیدا کرد. با 28.37 میلیون دلاری که بانک های نیویورک برای حمایت از مبارزات انتخاباتی او ارائه کردند، رئیس جمهور کلینتون به سادگی برای دوره دوم نیز انتخاب شد. ولینعمت های وال استریتی به خوبی مورد تقدیر قرار گرفتند.


رئیس جمهور آقای رابرت رابین[11] از موسسه مالی گلدمن ساکس[12] را به داخل کابینه آورد تا به عنوان وزیر خزانه داری کار کند. آقای رابین دو قانون را از طریق کنگره به تصویب رساند؛ اول قانون «نوین سازی خدمات مالی» که قانون «گلس استیگال 1933[13] » را لغو می کرد[14]. این کار به بانک های وال استریت اجازه می داد تا وام های مسکن را با سپرده سرمایه گذاران خریداری کنند و آن ها را به شکل دیگری با عنوان «وام مسکن مورد حمایت اوراق بهادار» یا MBO’s واگذار نمایند. پس از آن هم لایحه «نوسازی آتی اجناس»[15] ارائه شد که به بانک ها اجازه می داد تا MBO’s را در سراسر جهان، بدون محدودیت، قید و شرط و یا مقررات  با دریافت سودی کلان بفروشند. قانون، مشوق  اصلی این جنون حرص و طمع بود و قوانین دیگر آشکارا نقض شده بودند.


دولت کلینتون با این قوانین در حوزه های جرم و رفاه اجتماعی، فقیران را فقیرتر کرد و میلیون ها نفر از آن ها را به زندان انداخت. آن ها با قوانین مالی تصویب شده ثروتمندان را بیش از پیش ثروتمند ساختند.


ثروت خود کلینتون به سرعت در زمان ترک کاخ سفید در سال 2001 افزایش یافت. این زوج خانه ای با 5 اتاق در محله چاپاک[16] شهر نیویورک به ارزش 1.7 میلیون دلار خریداری کردند و بیل کلینتون وارد حوزه سخنرانی شد. در طول 15 سال بعد از ریاست جمهوری، پنج بانک از وال استریت به او 5,910,000 دلار پرداخت کردند تا سخنرانی کند. سخنرانی به نفع دیگر افراد و شرکت ها و نیز مشاوره های مختلف برایش 74 میلیون دلار دیگر را فراهم ساخته است. با اضافه کردن مجموع ثروت خالص هیلاری که 45 میلیون دلار می باشد می توان گفت که این زوج امروز با یک ضریب 16 (آستانه 7.88 میلیون دلار است) در بالای 1% از خانواده های آمریکایی قرار می گیرند.


هیلاری کلینتون به عنوان یکی از اعضای بنیانگذار حزب دموکرات جدید، عملا فعالیت های سیاسی خودش را برعهده می گیرد و در سال 2000 برای ورود به مجلس سنا کاندید می شود. با وجود حمایت و کمک 2.13 میلیون دلاری وال استریت، او به سادگی در این انتخابات پیروز می شود. این پیروزی در سال 2006 نیز تکرار می شود اما این بار با مبلغ 6.02 میلیون دلار از بانک های نیویورک.


در طول حضور هشت ساله کلینتون در سنا، سه مساله بسیار مهم به صورت حباب متورم شده و به مرحله هشدار رسیدند: تعداد خانواده هایی که در فقر زندگی می کردند، جمعیت زندانی ها، کلاهبرداری و فروش وام تحت حمایت اوراق بهادار توسط وال استریت در سطح جهان. هر سه مورد نتیجه و محصول سال های حضور کلینتون در کاخ سفید بودند.


ترکیدن حباب مسکن به شدت اقتصاد کشور را دچار آسیب کرد و بار مشاغل از دست رفته، سلب حق مالکیت خانه ها، و سرمایه از دست رفته خانواده ها، بیش از دیگران بر دوش سیاه پوستان آمریکا فشار آورد. به این ترتیب، پریشانی و محنت وارد شده بر آن ها به دلیل قوانین «جرم» و «رفاه اجتماعی» بیش از پیش شدت یافت.


با این حال، ابراز صمیمیت سناتور کلینتون نسبت به آن ها به عنوان یک قانون گذار، حتی در سابقه اش نیز دیده نمی شود. تنها سه طرح پیشنهادی از سوی او، تصویب و به قانون تبدیل شد که هیچ یک از آن ها سودی برای سیاه پوستان آمریکایی در پی نداشت: اول ایجاد یک سایت تاریخی ملی در تروی[17] نیویورک؛ دوم نام گذاری یک دفتر پست از روی نام یک افسر محلی ارتش؛ و در نهایت، نام گذاری بخشی از بزرگراه سراسری 20A به نام تیم راسرت[18].


با این حال در سال 2008 او به لایحه «تثبیت اضطراری اقتصاد[19]» یعنی «برنامه کمک به مشکل دارایی» رای داد که بر اساس آن، 700 میلیارد دلار از پول مالیات دهندگان برای نجات وال استریت متزلزل اختصاص یافت. روز بعد از رای گیری، او در ایستگاه رادیو نیویورک صحبت کرد و اظهار داشت «من معتقدم که بانک های نیویورک...احتمالا بزرگترین پیروز در این ماجرا بودند».


پس از آن، در سال 2008 با وجود حمایت 14.61 میلیون دلاری وال استریت از مبارزات انتخاباتی او، هیلاری کلینتون برای اولین بار نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد. او در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات جدید با باراک اوباما رو به رو شد. اوباما نیز در مجموع از کمک 3.7 میلیون دلاری وال استریت منتفع شده بود.


بانک های نیویورک از طریق حزب دموکرات جدید رونق یافته بودند؛ بنابراین کاندیداتوری دوم هیلاری کلینتون را بسیار شایسته دیده اند و این بار حتی سخاوت بیشتری از خود نشان داده اند: او تا امروز 21.42 میلیون دلار را از آن ها پذیرفته است.


کلینتون ها در مبارزات انتخاباتی استادان بی بدیلی هستند. هیچ کس به اندازه آن ها تجربه ندارد. آن ها تجربه پیروزی در چهار مبارزه انتخاباتی برای ریاست جمهوری را در کارنامه دارند و این چیزی است که از زمان فرانکلین روزولت تاکنون دیده نشده است.


کلینتون ها مسائل روز مورد علاقه مردم را احساس کرده و آن ها را با دقتی زیرکانه تشریح می کنند و سپس افراد نابغه در رسانه را به کار می گیرند تا محتوای مطالب آنلاین و پیام های ارتباطی را بر همان اساس دستکاری کنند. از این رو، وبسایت هیلاری کلینتون، دورویی و ریاکاری را متعالی نموده و آن را تبدیل به یک هنر کرده است. این سایت راه حل هایی را برای حل مشکلات بنیادین موجود وعده داده؛ مشکلاتی که دو مورد از آن ها دقیقا توسط قوانین مورد حمایت دولت کلینتون به وجود آمده است.


جملات زیر به صورت دقیق و تحت اللفظی از وبسایت هیلاری کلینتون با این عناوین نقل شده است:


اصلاحات وال استریت: «بحران مالی نشان می دهد که رفتار غیر مسئولانه در بخش مالی چطور می تواند زندگی تک تک آمریکایی ها را ویران کند...هیلاری برنامه ای دارد تا خطر بحران های آتی را کاهش دهد و نظام مالی ما را منصفانه تر و مسئولانه تر نماید.»


اصلاحات عدالت کیفری: «هیلاری معتقد است که نظام عدالت کیفری ما از تعادل خارج شده است. او در اولین سخنرانی بزرگ انتخاباتی اش گفت ما باید با برخی حقایق تلخ در مورد نژاد و عدالت در آمریکا کنار بیاییم. او همچنین خواستار پایان دادن به «دوره حبس دسته جمعی» شد».


ما باید به سیل پول های مخفی و غیر قابل توضیح که باعث خدشه دارشدن انتخابات ما، فساد نظام سیاسی ما و شنیده نشدن صدای شهروندان آمریکا در هر روز می شود پایان دهیم. دموکراسی ما باید برای گسترش حق شهروندی باشد نه برای شارژ هزینه ورود.


با وجود دریافت صدها میلیون ها دلار از وال استریت، صنایع داروسازی، تولیدکنندگان سوخت های فسیلی و دیگر شرکت های منتفع، وبسایت او با عنوان «اصلاحات مالی مبارزات انتخاباتی» چنین می گوید:


 مبارزه انتخاباتی هیلاری یک نمای ظالمانه است، یک تناقض شدید تاریخی از طرح های سیاست های عمومی کلینتون و تامین مالی هزینه کاندیداتوریشان.


اما همان طور که میشل الکساندر با تاسف بیان کرده، این اقدامات کلینتون در میان سیاه پوستان آمریکایی که به سادگی فریب می خورند به خوبی تاثیرگزار بوده است. همچنین میلیون ها نفر دیگر هم به همین ترتیب فریب خورده اند. اما وال استریت فریب نخورده است.


وبسایت هیلاری درباره «اصلاحات وال استریت» تهدید کرده و درباره «رفتار غیر مسئولانه بانک ها» هشدار می دهد.


او درباره افتضاح وال استریت گفته است: «من به دنبال آن ها هستم. من در صورتی که مجرم باشند آن ها را به زندان خواهم انداخت. من آن ها را منحل خواهم کرد». این اظهارات خشن کاملا با خشم امروز مردم آمریکا از جرائم وال استریت مطابقت دارد. این یک مبارزه درجه یک انتخاباتی است.


آیا وال استریت نگران است؟


اصلا، به هیچ وجه. یک گزارش پولی در وبسایت سی ان ان به سادگی می گوید «وال استریت اصلا درباره طرح های هیلاری کلینتون نگران نیست». جایی دیگر به نقل از یک نویسنده به نام ویلیام کوهن[20] می گوید «بانکداران بزرگ عاشق کلینتون هستند و آن ها به شدت می خواهند که او رئیس جمهور شود... در میان آن ها افرادی نظیر لوید بلنکفین رئیس گلدمن ساکس[21]، جیمز گورمن رئیس مورگان استنلی[22]،...موسسه جی پی مورگان چیس[23]،... بانک آمریکا[24] حضور دارند. آن ها به سرعت (تهدید به اصلاحات را) نادیده گرفتند و آن را مانور سیاسی قلمداد کردند».


بله شما چیزی را می گویید که باید بگویید تا انتخاب شوید. بانکداران این مساله را درک کرده اند و جامعه سیاه پوستان نیز باید این کار را بکند. اگر هیلاری کلینتون به دستگیری های دسته جمعی پایان بدهد، احتمال دارد که لوید بلنکفین را هم به زندان بیاندازد. اما تمام این ها یک دروغ است.


هیلاری و بیل کلینتون، هر دو از استعداد قابل توجهی برای اجرای حرفه ای نقش و به خود گرفتن یک شخصیت متقاعد کننده برخوردارند. همین طور که در اینجا شخصیت یک مبارز انتخاباتی را به خود گرفته است. روی هم رفته این شخصیت های ظاهری کاملا با آنچه آن ها در واقعیت هستند متمایز است. یک نقش که باید بازی کرد و یک متن که باید به حافظه سپرد.


شخصیت های انتخاباتی کلینتون با همان دقت و ظرافتی که نوشته شده اند اجرا می شوند و با همان دقت و ظرافت در وبسایت انعکاس داده می شوند.


زمانی که هیلاری عبادت کننده سیاه پوست مسیحی را در آغوش می گیرد و یا بیل ساکسیفونش را می نوازد، ما در واقع شاهد ایفای نقش آن شخصیت های از پیش تعیین شده هستیم. ما در مناظره ها شاهد آن هستیم. ما آن ها را در جمع آوری کمک های خیریه می بینیم. ما آن ها را در اعتراضات شاهد هستیم.


اما دو قسمت اخیر مبارزات انتخاباتی کلینتون، نشان دهنده ریا و تزویر اوست؛ آن ها چند سیاه پوست را نشان می دهند که در حال تخریب دیوار فریب هستند.


هیلاری در 24 فبریه، یک مراسم جمع آری سرمایه را در چارلزتون[25] برگزار کرد که مبلغ ورودی آن پانصد دلار بود. یک خانم جوان به نام اشلی ویلیامز[26] که در زمینه حمایت از حق زندگی برای سیاه پوستان فعالیت می کند، با پرداخت مبلغ ورودی وارد سالن می شود. زمانی که هیلاری شروع به صحبت درباره مسائل انتخاباتی می کند، خانم ویلیامز بر می خیزد و رو به جمعیت نوشته ای را نشان می دهد. این نوشته می گفت «ما باید آن ها را به زانو درآوریم». او سپس این نوشته را به هیلاری نشان داد.


به اصطلاح حرفه بازیگری، شخصیت هیلاری شکست. شخصیت انتخاباتی و نیز داستان هایی که درباره مهر و علاقه نسبت به سیاه پوستان تعریف کرده بود یکباره فروریخت. او بر سر خانم ویلیامز فریاد کشید و حرف های کنایه آمیزی را به او نسبت داد. در نهایت با سوء ظن از آن خانم جوان پرسید «آیا می خواهی حقایق را بدانی یا فقط می خواهی حرف بزنی؟» سپس خانم ویلیامز را به زور از سالن خارج کردند و هیلاری به حامیانش رو کرد و گفت «بسیار خوب، به مسائلی بازگردیم که من فکر می کنم اهمیت دارند.». او دوباره چهره انتخاباتی اش را به خود گرفت و حامیان متملقش که عمدتا سفیدپوستان جنوبی بودند برایش کف زدند.


ششم آوریل، در یک تجمع برای هیلاری در فیلادلفیا، بیل کلینتون نیز خودش را مانند همسرش رسوا کرد. او نیز در حال خواندن از روی متن بود و شخصیت انتخاباتی اش را تظاهر می کرد. در همین زمان چند نفر از فعالان حامی حق زندگی برای سیاه پوستان، پلاکاردهایی را برای دیدن مخاطبان نگه داشته بودند. روی این پلاکارد ها مطالب مختلفی نوشته شده بود از جمله این که: «قانون جرائم کلینتون جوامع ما را نابود کرده است» و «جوانان سیاه پوست ابرغارتگر نیستند». بیل هم شخصیت خود را شکست. نقاب انتخاباتی از روی صورتش کنار رفت. برای 11 دقیقه بیل کلینتون واقعی به تمسخر معترضان پرداخت و برای موفقیت های درخشانی که در سال های حضورش در کاخ سفید به دست آورده بود کف زد.


کلینتون ها برای مدت 24 سال از حمایت های دائم سیاسی توسط سیاه پوستان آمریکا لذت برده اند. در همین زمان، این زوج از حمایت های بی کران مالی بانک های وال استریت نیز بهره مند شده اند و در مجموع 83.72 میلیون دلار را برای شش انتخابات دریافت کرده اند.


امروز بانک های نیویورک بزرگتر و شکوفاتر از هر زمان دیگری هستند. مدیران آن ها از حقوق و پاداش های نجومی لذت می برند و هیچ یک از آن ها برای جرائم مستندی که مرتکب شده اند به زندان نرفته اند.


از سوی دیگر جامعه سیاه پوستان آمریکا، با وجود قوانین جدید علیه آن ها کاملا از پای افتاده است. میلیون ها نفر از جوانان سیاه پوست که تنها عده کمی از آن ها «ابرغارتگر» هستند برای جرائم ناچیز مواد مخدر به تحمل چند دهه زندان محکوم شده اند.  جوامع سیاه پوست به شدت فقیر شده اند.


از زمانی که کلینتون ها در سال 1992 به سطحی ملی رسیدند ما به این دودستگی دچار شدیم. آن ها باید مسئولیت بیشتری را برای این شرایط بر عهده بگیرند.


اما حالا هیلاری کلینتون به دنبال ریاست جمهوری است و همچنان به منابع مالی سنتی خودش اتکا دارد. درک علت حمایت روزافزون مالی وال استریت از مبارزات انتخاباتی وی چندان دشوار نیست اما دلیل ادامه اشتیاق سیاه پوستان برای رای دادن به او، یک تضاد شدید را در ذهن ایجاد کرده است.


شاید این اشتیاق در حال کمرنگ شدن است. جوانان فعال در زمینه حمایت از حق زندگی سیاه پوستان با فریاد، ناله و التماس می خواهند این اتفاق بیافتد. با توجه به نظرسنجی موسسه Quinnipiac، دوسوم از رای دهندگان آمریکایی معتقدند که هیلاری کلینتون «بدون صداقت و غیرقابل اعتماد» است.


بله، هیلای و بیل کلینتون هر دو نسبت به قوانین رفاه اجتماعی و جرائم درجه ای از ترس و وحشت را نشان داده اند و هیلاری نیز به خاطر انتخاب نادرست الفاظ در جمله «باید آن ها را به زانو درآوریم» عذرخواهی کرده است. اما ندامت آن ها دقیقا پس از این که مبارزات انتخاباتی هیلاری آغاز شد نمایان گشت. شما چیزی را می گویید که برای انتخاب شدن نیاز است بگویید.


پی نوشت ها:


[1] Michelle Alexander


[2] Arsenio Hall


[3] The Clinton Legacy is Black Impoverishment–So Why Are We Still Voting for Hillary?


[4] این مقاله در 29 فبریه در مجله Nation با عنوان “Black Lives Shattered” منتشر شده است


[5] The New Jim Crow: Mass Incarceration in the Age of Colorblindness


[6] Little Rock


[7] Democratic Leadership Council


[8] The Personal Responsibility and Work Opportunity Reconciliation Act


[9] The Violent Crime Control and Law Enforcement Act of 1994


[10] Bureau of Justice Statistics


[11] Robert Rubin


[12] Goldman Sachs


[13] Glass–Steagall Act of 1933


[14] عبارت قانون گلس استیگال مربوط به یک قانون بانک داری است که دارای 4 شرط و مصوبه سال 1933 بود. این قانون مسائل امنیتی، فعالیت ها و پیوستگی میان بانک های مالی و شرکت های امنیتی را محدود کرده بود


[15] Commodity Futures Modernization Act


[16] Chappaqua


[17] Troy


[18] Tim Russert


[19] Emergency Economic Stabilization Act of 2008


[20] William Cohan


[21] Goldman Sachs CEO Lloyd Blankfein


[22] Morgan Stanley CEO James Gorman


[23] JPMorgan Chase


[24] Bank of America


[25] Charleston, S.C


[26] Ashley Williams


نویسنده : ریچارد بهان*


مترجم: محمد حسن هاشمی معین


منبع :


https://www.counterpunch.org/2016/04/15/black-lives-dont-matter-black-votes-do-the-racial-hypocrisy-of-

*Richard W. Behan در شهر Corvallis در ایالت اورگان آمریکا زندگی می کند او یکی ازمنتقدین سیاست های داخلی و خارجی ایالات متحده است و مقالات او در سایت معتبر «Counterpunch» منتشر می شود.


انتهای متن/

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان