مشک آبی که حیثیت یک لشکر را گرفت

۱۴۰۱/۰۵/۱۶ ۱۵:۱۰ چاپ کد خبر: 176277
هدف دشمن بستن آب بر سقای کربلا بود چراکه می دانست یارای مقابله با تو را ندارد اما یک عباس کافی بود تا تمام جبهه دشمن را با شکستن سد بین خود و فرات تهدید کند، یک مشک آب تمام حیثیت سپاه هزاران نفره عمر سعد را ...

خبرگزاری فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ گویی علی مرتضی (ع) می دانست به کجا سفر کند برای داشتن چون تویی، چون تویی که قرار بوده سال ها بعد برای حسین باشی و تا پای جان با حسین مرتضی (ع) بمانی و از آن دردانه زهرا و علی که پای حواله تشیع را برای زنده ماندن با خونش امضا زد، حراست و حمایت کنی.

امیرِ مؤمنان به همین منظور از مسلم خواست که مادرِ شیردلت را برایش بیابند تا تو پیدا شوی از این وصلت نورانی، قبیله بنی کلاب که شجاعت و دلاوری مرد و زنش لق لقه زبان ها بود دختری داشت ماه روی که تو را ماهِ منیر بنی هاشم کرد، دختری داشت که در جنگاوری دلیر و شیر زن بود که تو را مردِ میدانِ نینوا کرد، دختری داشت باوفا که پیوندش با علیِ خدا تو را خادمِ حسینِ زهرا (س) کرد.

تو را چنان زایید و پرورید که وقتی در جنگ صفین پیش از پدر به میدان رزم وارد شدی و صورت را چونان پوشاندی و با دلاوری جنگیدی و یک به یک سپاه دشمن را در هم تنیدی که انگشت به دهان نگاه می کردند بلندبالای قامتِ رعنای تو را و به دلیل رعب و وحشتی که بر اندامشان آورده بودی نامت را از یکدیگر جویا می شدند و در مخیله شان نیز نمی گنجید که تو در آن روزگار بیش از ۱۲ سال نداشتی افسوس که نمی دانستند که قدرت هاشمیان از خدایی است که آنان را بر زمین برگزیده است.

اما در کربلایی که علی (ع) تو را برای آن حفظ کرده بود، هدف دشمن تنها بستن آب بود، چراکه می دانست ام البنین فرزندی زاییده که در شجاعت و دلاوری جمع قوای مادر و پدری است که پیوندشان در آسمان نگاشته شد و ملائکه شاهد این عقد خدایی بودند، چراکه قرار بوده ماه مجدد خلقت شود.

هدف دشمن بستن آب بر سقای کربلا بود چراکه می دانست یارای مقابله با تو را ندارد اما یک عباس کافی بود تا تمام جبهه دشمن را با شکستن سد بین خود و فرات تهدید کند، یک مشک آب تمام حیثیت سپاه هزاران نفره عمر سعد را لگدمال کرد.

حسین می دانست که دشوارترین کار برای عباس شهید نشدن و به میدان جنگ نرفتن است، اویی که در تمامی جنگ ها در کنار پدر بود، اویی که هزار دشمن را برای مشک آبی در هم درید اکنون بایستی منتظر فرمان ارباب می ماند و اذن میدان می گرفت اما حسین (ع) رخصت نداد عباس را چراکه او عمود خیمه حسین بود.

در کناره میدان، آنجا که عباس نقش سقای کربلا را دارد و عزیزان دل بنی هاشم یک به یک به میدان می روند همان جا که علی اکبر حسین تمام قد رفت و اربا اربا بازگشت، عباس کوه آتش فشان خاموشی بود که اگر اراده می کرد، گدازه های خشمش تمام جبهه دشمن را می سوزاند و خاکستر می کرد اما آنچه این آتش فشان را مهار کرده تنها ادب و اطاعت عباس از ارباب و مریدش حسین ابن علی فرزند زهراست.

اما راز اذن میدان ندادن حسین چیست؟ گویا حسین هم نمی تواند از عباسش دل بکند و به میدان رفتن او را رضایت دهد، عباس که تنها برادر نیست، سقا نیست، فرمانده نیست، علمدار نیست؛عباس ماه منیر است، عباس عمود خیمه لشکر حسین است، نه! عباس عمود خیمه وجود حسین است، عباس که نباشد پشت حسین خالی می شود، از پا می اندازد نبود عباس، شاه مردان خدا را.

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان