خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه-مسعود کارگر: سال هاست بر سر نوع پوشش و حجاب خانم ها در کشور دعواست. از ابتدای انقلاب تا یکی دو سال بعد از خاتمه جنگ تحمیلی حجاب و پوشش خانم ها در کشور به خاطر رخداد انقلاب و جنگ غالباً با همگرایی اسلامی همراه بود و همه اقشار جامعه با هر عقیده و اعتقادی روی به پوشش اسلامی ایرانی آورده بودند. از اوایل دوره دولت سازندگی این رویه تغییر کرد و در دولت اصلاحات به اوج خودش رسید و جامعه به سوی دو و چند قطبی ظاهری و اعتقادی پیش رفت.
نزاع نسل نو پس از انقلاب بر سر قانونی بودن یا نبودن نوع پوشش از طرف حاکمیت بود و توده ای از اصلاحات پذیران معتقد بودند باید در این خصوص آزادی انتخاب وجود داشته باشد و هر کس بنا به تشخیص، سلیقه و اعتقادش نوع پوشش خود را انتخاب کند.
این چالش پیچیده تا به دفتر مراجع دینی و نهادهای حقوقی کشیده شد و ماجرا بحرانی تر شد. از یک سو طبق قانون اساسی و مشی انقلاب اسلامی باید همه در ایران از یک وحدت رویه در پوشش تبعیدت کنند و ساختار کلی باید نیل به فرامین دینی داشته باشد. از آن طرف عده ای معتقدند که باید بر اساس منش انقلابی محدود به یک ساختار ظاهری نبود و مبارزه انقلابی و آرمان خواهی نیازمند تبعید از یک امر واحد نیست.
این تعارضات و تناقضات مفهومی باعث گسست اعتقادی و بروز برحان هویتی در جامعه شده است. مردم در هر طبقه و سطح و توده ای بر اساس دریافت خود از دین و قانون عمل می کند. از این رو هویت جامعه چند وجهی شده و ظاهر مردم در جامعه به صورت جزیره ای شدن هویتی پیش رفته است. در واقع عده ای معتقد به سنت، دین و عرف هستند و عده ای به روشنگری در عین ایمان مبنایی اعتقاد دارند و برخی این دو را نقض و سلوک مدرنیته همگام با آرمان خواهی را پی گرفته اند. این چند گونه شدن جامعه هم حاکمیت را در قانون گذاری و اعمال و اجرای آن سردرگم کرده و هم مردم را برای رسیدن به یک مرجعیت هویتی دچار تردید نموده است.
* آیا حجاب دینی است و دین تعیین کننده معیارهاست!؟
طبق نص صریح قرآن و مبانی اسلام، حجاب به عنوان یک ارزش و اولویت در مناسک راهبردی زندگی بشر تعیین و تصویب شده و دستور به رعایت اصول آن شده است و در ذیل این حکم از هرگونه تحمیل بی قاعده و اجبار بدون معیارسنجی مخالفت شده است. یعنی اینکه برای نهادیه سازی حجاب و پوشش اسلامی اقناع دقیق افکار عمومی و همه مردم در هر سطح از جامعه لازم است و نه تحمیل بدون پشتوانه هویتی و تبیین اعتقادی، و این نقطه بحران مردم و حکمرانان در مواجهه با دین و مسئله حجاب است. که یا ماجرا را کاملاً امنیتی و جبری می کنند و یا با آن به صورت یک مؤلفه سطحی برخورد می شود.
* آیا در جامعه ما اسلام در حال پیاده سازی است و مردم رنگ و بوی دین را حس می کنند!؟
اصولاً مردم به آن چیزی رغبت و تمایل پیدا می کنند که حس همگانی بودن و رسیدن به توفیق، آرامش و منافع پایین به بالا در جامعه را از آن دریافت کنند. اما این ماجرا در حال حاضر کاملاً در کشور برعکس شده است. یعنی نگرش و نوع نگاه از بالا به پایین است و مردم حس می کنند منافع و رفاه در مدیران و حاکمان بیشتر بوده و در کف طبقه بندی جامعه کمتر شده است و برای همین هم مدیران و حاکمان در قانون گذاری، رعایت و اعمال آن دچار تردید می شوند چون خودشان یا اعتقادی به آن ندارند و یا منعی در رعایت اش نمی بینند ولی برای مردم نسخه ها را اعمال و عملیاتی می کنند. از این رو جامعه وقتی این تضاد، بی عدالتی و عدم تدبیر درست را می بیند به سوی الیگارشی پیش می رود و در نهایت پیوستگی هویتی به گسستگی آن ختم خواهد شد.
درست یکی دو روز بعد از آن جماعتی از دختران محجبه با چادر مشکی و ماسک و روسری قرمز در اقدامی تلافی جویانه یک عکس در کنار سردر دانشگاه تهران گرفته و به نحوی اعلام کردند که این حق است و آن باطل! این گونه مواجهه جز گسست اجتماعی و دسته بندی اعتقادی و سیاسی چیزی را در پی نخواهد داشت. * توده ها بر سر چه دعوا دارند!؟
با جزیره ای شدن اعتقادی مردم، جامعه به سمت تعدد هویت پیش می رود و تعدد مبنا را برای ادراک گم می کند. افکار عمومی قائل به رعایت حداقلی موازین و چنگ زدن به هر سمت و سوی هستند. از این رو با چندگانگی نوع و مدل ظاهر، پوشش و عقیده مواجه هستیم. در این مواجهه عمدتاً تنش میان مردم بالا خواهد گرفت و نوع برخورد حاکمیت طبعاً قهری خواهد بود و در این اعمال قهر جامعه دچار قبض شده و در نتیجه علیه ساختار قیام خواهد کرد. حال این قیام در هر برهه به چه صورت و با چه کیفیت و کمیتی خواهد بود نامشخص است. اما هرچه هست موجب گسیل هر چه بیشتر مردم به سوی ضدیت با ساختار خواهد شد.
* ساختار فرهنگی رسانه ای کجای این قائله ایستاده است!؟
توده ها بخاطر گسست هویتی که به آن مبتلا شده اند به سوی جدال اثبات عقیده علیه هم پیش می روند و در این بین دو قطبی و چند قطبی های امنیتی در کشور گسترده خواهد شد. و ما شاهد تلافی های کودکانه در خیلی از رخدادهای فرهنگی، هنری و آئینی هستیم و خواهیم بود. به عنوان مثال سر ماجرای کلیپ ها، کنسرت ها و قطعه های جدید موسیقایی از سوی ساسی مانکن و تتلو برخی از مدارس کشور شروع به تقلید از آن توسط دانش آموزان هستیم. در این بین حکمرانی فرهنگی رسانه ای کشور و قشر مذهبی و برخی از مذهبی های قشری به صورت سیستمی و یا خودجوش اقدام تلافی جویانه کرده و به ضدیت با این جریان در برخی مدارس مذهبی اقدام به همنوایی یک مداحی و سرود انقلابی می کنند که به جامعه بقبولانند ما و بچه های ما غالب ترند. این نوع برخورد بدون هیچ پیش زمینه کار رسانه ای و فرهنگ سازی درست که منجر به الگوسازی مناسب برای نسل جدید شود، باعث نزاع و اختلاف اعقادی و در نتیجه شورش طبقاتی خواهد شد.
یا همین اتفاق اخیر که عده ای از دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه تهران جلوی سردر آن به جشن پرداختند و جماعتی از دختران بودند بدون حجاب و با رنگ پوشش مشکی و قرمز، درست یکی دو روز بعد از آن جماعتی از دختران محجبه با چادر مشکی و ماسک و روسری قرمز در اقدامی تلافی جویانه یک عکس در کنار سردر دانشگاه تهران گرفته و به نحوی اعلام کردند که این حق است و آن باطل! این گونه مواجهه جز گسست اجتماعی و دسته بندی اعتقادی و سیاسی چیزی را در پی نخواهد داشت.
در این بین ساختار فرهنگی و سیستم رسانه ای بدون هیچ مدل سازی مفهومی و اقناع معیاری قبل از وقوع، حین و بعد از ان یا بی تفاوت از کنارش عبور کرده و یا به آتش این گسست می افزاید.
مواجهه ساختار فرهنگی و سیستم رسانه ای کشور با این قسم از اتفاقات اجتماعی و مدنی! یا تنبیهی، قهری و نصیحتی است و یا به کتمان، سانسور و انکار آن می پردازد و به جای تشریح، توضیح، تبیین و اقناع و این نوع رفتار مصلحت اندیشانه، محافظه کارانه و ناکارآمد منجر به تقویت آنارشیسم در بستر جامعه خواهد شد و اعتماد مردم را از حاکمیت سلب خواهد کرد. و این گسست میان مردم و حاکمیت بیشتر و در نتیجه بنیادهای فرهنگی، اقلیمی و تمدنی به خطر خواهد افتاد و سرانجام نسل جدید به تعارض شدید با دین و حکمرانی دینی مواجه شده و علیه ساختار قیام خواهد کرد.
* راهکار چیست!؟
همیشه نگاه به برخی اتفاقات فرهنگی آمیخته به مسائل دینی و اعتقادی، با بحران و ناهنجاری های شدیدی مواجه است و این مواجهت در تمام سطوح اجتماعی و حکمرانی اثر گذار است. عمدتاً برخوردی نصیحت پندارانه، قشری و توده ای در میان مردم با این موارد راه حل سطحی و گذراست. و این نگاه سهل پندارانه و مقطعی زخم بی هویتی و چند هویتی بودن را در میان مردم باز نگه داشته و هر از گاهی عفونت آن به صورت یک سمبل مضحک و چالشی مبتذل رو می شود.
باید در درجه اول یک سری مفاهیم به درستی در میان همه جامعه و طبقات جانمایی و تبیین گردد و مدل تعریفی و اجرایی آن در بدنه و حکمرانان شروع و به سمت پایین الگو سازی شود. باید در میان افکار عمومی این گسست ها با وحدت رویه و اجماع روی یک الگو مناسب به دور از غلظت بخشی تک بعدی رفع شود. باید دین و مفاهیم دینی به گونه ای در میان جامعه جانمایی شود که کمترین شائبه و شبهه از درون گسل هایش بیرون بیاید. باید به جامعه اجازه تشخیص داد تا در این تشخیص حداقلی و حداکثری اعتقادی به صورت خودجوش مبرهن شود و نه با خط کشی و مرزبندی های حاکمیتی و قشری تا به یک معیار مناسب برای ساختارسازی ظاهری و یقینی جامعه برسیم و رسانه نقش مهمی در تدوین و تبیین این سازوکار در آحاد مردم و اتصال حاکمیتی با افکار عمومی را دارد و در تولید، توصیف و انتشار محتواهای مساعد و مطلوب و نیز پوشش بجا از برخی معضلات اجتماعی فرهنگی جلوی چند برداشتی و نگرش چندبعدی آن را بگیرد.
در نهایت با وحدت رویه و منطقی درست میان حاکمیت، حوزه، دانشگاه، فرهنگ و رسانه به خوبی می توان الگوی درست زیست فرهنگی عقیدتی را برای مردم جانما کرده و از این گسستگی ناخواسته که منجر به خطرات امنیتی با توجه به خلأ هویتی می شود جلوگیری کرد.