احساس می کنم رابطه علی اکبر با حسین (ع) فقط رابطه یک پسر با پدر نیست، رابطه مأموم با امام است، رابطه محب و محبوب است و اگر کفر نبود می گفتم رابطه عابد و معبود است.

خبرگزاری فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ چهره اش چونان قرص ماه، اندامش چونان دلاوری تشنه جنگاوری، مرکبش بهترین مرکب ها و نیرومندترینشان، اما این همه کجا و لبخند معصومانه اش کجا، لبخندی که دل هر بیننده ای آب می شود از تماشایش و سیر نمی شود و دل می خواهد تا طلوع  سحر زل بزند به این همه زیبایی بی حدوحصر، به این همه عشق، به این همه شجاعت.

آخر حسین  (ع) وقتی اذن میدانش داد، بااینکه تازه جوانی بود؛ رجزی خواند که دل حرامیان شام را لرزاند، رجزی خواند که صدایش به بلندای آسمان رسید، نفسش طوفانی در این  دشت پرخون به پا کرد که سواران را به عقب پرتاب می کرد، خون غیرت و تعصب برای اهل خیام جلوی چشمان نیلگونش را گرفته بود، گویی دوباره محمد(ص) پابه رکاب در میانه میدان سلاح به دست می رقصد.

تولد دوباره پیامبر (ع)

مگر چه کسی جز علی اکبر حسین (ع) تمثال مبارک نبی (ص) را داشت، چه کسی جز او می توانست دل سیاه عمر سعد و ابن زیاد و نامردمان کربلا را از ترس و وحشت بلرزاند، تنها علی بود و علی، گویی پیامبر را بار دیگر می دیدند، انگار او هلول کرده بود در چهره چون ماه علی، این علی نیست محمدی دیگر است که با همان مرکبی که از جدش به ارث برده هزار هزار لشکر دشمن را از وحشت به خود میخکوب کرده است.

حسین (ع) و دیگر آل علی (ع) همیشه وقتی دل تنگ نبی خدا (ص) می شدند، بر چهره علی اکبر نگاه می کردند، حسین (ع) کودکی خردسال بود که جدش رسول خدا (ص) رحلت فرمود اما همیشه داغ این مصیبت گران را به دوش می کشید تا اینکه خداوند به این سید و سالار و سلطان ائمه عنایت کرد و پیامبری دیگر در دامانش نهاد، علی اکبر ماهرو که بیش از هرکسی از این خاندان طاهر شباهت به پدربزرگ نبی اش را داشت.

اما چگونه پدر پس ازاین موهبت بزرگ الهی دل می دهد به عزیمت این سید شاهزاده به قتلگاه!

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان