بانویی کارآفرین گیلانی به جای حقوق روزانه به افرادی که برایش کار می کردند نصف محصولاتی که برداشت شده را با آنها تقسیم و در واقع محصولاتش را با کارگرانش شریک می کرد ولی در مقطعی به دلیل عدم وجود راه ...

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، حسن غلام پور: هر نقطه کشور ایران دارای فراوانی زیادی که از نعمت های خدادادی به شمار می رود، نه تنها ایران بلکه هر نقطه این کشور دارای موهبت ها و نعمات زیادی که نیاز به کمی رغبت و همت برای انجام کار و تولید ثروت است. 

این تولید ثروت، هم از نظر گردشگری و فرهنگی است و هم از نظر اقتصادی و هر کسی که ظرفیت منطقه خود را بشناسد بیشتر می تواند از ظرفیت منطقه خود بهره ببرد و حتی به اطرافیان خود نیز بهره و سود برساند. 

اشکورات رودسر یکی از مناطق کوه پایه ای که دارای زیبایی های خدادای فراوانی بوده ولی به دلیل عدم توجه توسط مسؤولان مربوطه، راه های این مناطق و روشنایی مسیر دارای مشکلات فراوانی است که این مشکلات موجب آزار و اذیت مردم و گردشگران نیز می شود.

عدم وجود راه مناسب موجب می شود که نه تنها گردشگران و سرمایه گذاران بلکه مردم بومی نیز کسب و کار خود را به جای بهتری که دارای رفاه و دسترسی بیشتر و بهتری است منتقل کنند.

زلیخا علیزاده یکی از بانوانی که به رغم وجود محدودیت در منطقه، همچنان مشغول به کار و تلاش بوده و درصدد گسترش آن نیز است.

شاید گفتن واژه تولید کردن، خیلی ساده و در مدت چند ثانیه و کنار هم قرار دادن چند حرف باشد ولی به معنای واقعی، تولید کردن یک کسب وکار اقدامی سخت و طاقت فرسا بوده که در توان هر فردی نیست و ممکن است حتی در میانه راه نیز از دور خارج شود.
 


علیزاده بعد از ازدواج با همسر خود در یکی از شهرهای مازندران زندگی خود را آغاز کرد و در کنار همسرش که عطاری داشت فعالیت می کرد تا کمک حال همسرش نیز باشد و بعضا به کشاورزی نیز برای تهیه مایحتاج خود نیز فعالیت می کردند.

بعد از بازنشستگی و سر و سامان دادن فرزندان خود تصمیم گرفتند که بخش دیگر زندگی خود را مجدد در زادگاه خود سپری کنند و اوایل دهه ۹۰ به روستای سلکابن سفلا اشکورات برگشتند و در خانه ای که تهیه کرده بودند ساکن شدند و اوقات فراغت خود را با کارهای کشاورزی سپری می کردند. 

از طرف مادری به خانم علیزاده تکه زمینی در روستای سه راه ورسو اشکورات از توابع دهستان شوییل تعلق گرفته بود که بعد از اسکان در روستای سلکابن سفلا اشکورات بعد از دوران بازنشستگی اوقات فراغت خود را در باغ سپری می کرد، کم کم اوقات فراغت این بانوی کشاورز تبدیل به یک عشق و علاقه و اوقات فراغت تبدیل به مکانی برای زندگی اش شد به طوری که هر لحظه خود را در باغ خود سپری می کرد و از آن لذت می برد. 

به واسطه شغل همسرش که در گذشته عطاری داشت با تعدادی از گیاهان دارویی آشنا بود که برخی از گیاهان دارویی در باغی که در آن تلاش می کرد نیز وجود داشت و نظرش را جلب کرد، کم کم در کنار کار کشاورزی به توجه بیشتر به گیاهان دارویی روی آورد و تولید گیاهان دارویی را نیز در کنار تولید دیگر محصولاتش در باغ قرار داد.

تصمیم گرفت که به تولید گیاهان دارویی بپردازد و برای این کار نیاز به فضای بیشتری داشت، با پس اندازی که کرده بود اقدام به خرید باغ همسایه خود که برای فروش گذاشته بود کرد و طی چند سال باغی که از مادر خود به متراژ ۶۰۰ مترمربع به ارث برده بود به بیست هزار مترمربع رساند و بخش های مختلفی را در باغ در نظر گرفت و در هر مکان یک یا چند محصول از گیاهان دارویی یا محصولات کشاورزی را کاشت کرد.
 


ایجاد آزمایشگاه گیاهان دارویی در باغ ۲ هکتاری

به نوعی خانم علیزاده، باغ خود را به یک آزمایشگاه تبدیل کرده بود و هر چه که فکر می کرد که می توان تولید کرد را کاشت و بعد از تست به تولید انبوه آن می پرداخت، حالا بعد از چند سال خانم علیزاده به یک کارآفرین تبدیل شده و با توسعه باغ کشاورزی خود به یک کارگاه و آزمایشگاه محصولات کشاورزی و دارویی، موجب ایجاد اشتغال برای چند خانوار دیگر نیز شده بود که از این باغ روزی می خوردند.

خانم علیزاده در باغ خود ۳۲ نوع گیاه دارویی تولید می کند و گل گاو زبان را در 8 هزار متر تولید کرد که موجب ایجاد اشتغال برای ۱۲ خانوار شده بود، این بانوی گیلانی در تقسیم اموال خود نیز دستگیر بود و به کسانی که برای چیدن گل گاو زبان می آمدند به جای پول نقدی، نیمی از گل گاو زبان را که چیده بودند را می داد در حالی که می توانست فقط هزینه کار کردن همان روز را بپردازند و دِینی بر گردن نداشت.
 


تولید محصولات دارویی توسط خانم علیزاده از سال ۹۲ تا ۹۷ ادامه داشت و همان خانوارها و با همان بذل و بخشش در کنار خانم علیزاده کار می کردند در واقع این بانوی گیلانی برای محصولات خود شریک می گرفت نه کارگر روزمزد. 

از سال ۹۷ که میزان تولیدات گیاهان دارویی وی زیاد شد کم کم مشکلاتی نیز بر سر راه آمد، مشکلاتی برای حمل و نقل و خشک کردن محصولات و غیره، بعضا مجبور می شد که نیمی از تولیدات گل گاو زبان را بعد از چیدن به دور می انداخت چراکه برای خشک کردن و حمل ونقل کردن با مشکل مواجه بود و مسیر جاده و باغ وی نیز مسیر خودرویی نبود و افراد باید گونی ها را بر دوش می گرفتند و مسافتی را تا جاده حمل می کردند که در اوایل این کار را انجام می دادند ولی بعد از چند سال و بالا رفتن سن و سال، حمل ونقل محصولات بر روی دوش انسان مشقت آور شد.
 

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان