آستانه اشرفیه- سه روز از شهادت بسیجی مدافع امنیت شهید «مجید یوسفی» به دست اغتشاشگران در آستانه اشرفیه گذشت و امروز دلتنگی های مادرانه و غم نبود پدر را واگویه می کنیم.

خبرگزاری مهر، گروه استان ها- بهرام قربانپور: هوا بارانی بود اما دلم بارانی تر، گنبد اسلیمی شکل حرم زیر شُرشُر باران پشت پنجره ماشین خودنمایی می کرد. از خودرو پیاده و روانه حرم شدم، فضای آرام بخش و معنوی حاکم بود، حیفم آمد قبل از اینکه به مهمانی خانواده شهید شرف یاب شوم عرض ادب و ارادتی به ساحت مقدس آستان مبارک سید جلال الدین اشرف(ع) نداشته باشم.

بعد از مهمانی دل، حرم را به سمت حرم دیگری ترک کردم، آسمان همچنان می بارید و هوا عبای زمستانه به تن کرده بود. کوچه و پس کوچه های شهر حال و هوای دیگری داشت هر طرف که می نگریستی، تمثال مبارک شهیدی را می دیدی که این روزها یک استان در فراقش گریه سر می دهند و غمش یک شهر را سیاه پوش کرده است.

شهید «مجید یوسفی» را می گویم؛ مدافع حرمی که تا دیروز در محور جبهه مقاومت در سوریه علیه تکفیری ها و داعشی ها لباس رزم بر تن کرده بود اما حضرت عشق رزق شهادتش را در شهر و دیار خودش «آستانه اشرفیه» قرار داد.

شهادت در یک قدمی اش بود

بسیجی مدافع حرمی که رؤیای شهادتش در دفاع از حرم و در محور مقاومت و همرزمی با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی تعبیر نشد و در زادگاهش و در کوچه و پس کوچه های آستانه اشرفیه به دست داعشی های داخلی به طرز وحشیانه ای به فیض شهادت نائل آمد، مدافع حرمی که سه بار به سوریه عزیمت کرد تا لباس شهادت بپوشد اما نمی دانست که شهادت در یک قدمی اش است.

وارد کوچه شهید یوسفی شدیم، درب سفید رنگی با پارچه های مشکی و منقش به عکس شهید از دور نمایان بود، نزدیک تر که شدیم پیرمردی قدخمیده با محاسنی سفید به استقبالمان آمد، پدر شهید یوسفی بود.

خوشحالی پدر از شهادت پسر

غم روزگار اگرچه بر قامتش سنگینی می کرد و در دل به سوگواری فرزند شهیدش نشسته بود اما استقبال گرم و سخنان دلنشینش سرمای هوا را از تنمان زدود و به روایتی دیگر از این همه عشق و معرفت در این شرایط حساس، «دلگرم و امیدوار» شدیم.

«حاج احمد یوسفی» از غم هجران فرزندش روزهای سختی را می گذراند اما از اینکه پسرش در راه امنیت و اقتدار کشور شهید شده، خوشحال است.

تولدِ تلخ

«محمد صالح» فرزند بزرگ شهید یوسفی است که داعش صفتان داخلی در شب تولدش داغ بر دلش گذاشتند و بزرگ ترین حامی و پشتوانه اش را شهید کردند. چه روزگار غریبی شده است او از این بعد به جای فوت کردن شمع تولد، باید شمع عزا روشن کند.

فرزند شهید مجید یوسفی با نگاهی بغض آلود به قاب عکس پدرش، می گوید: دلم برای اخلاق خوب، مهربانی و معرفت پدرم تنگ شده است.

بغض های تودار و اشک های سرازیر شده محمدصالح را آرام نمی کند و محکم عکس پدر شهیدش را بغل کرده و می بوسد و گریه می کند.

انتظار دیدار دوباره

«احمدرضا» فرزند کوچک شهید یوسفی که هنوز غم فراق پدر را باور نکرده می گوید: هر لحظه منتظرم که پدرم برگردد و دوباره محکم بغلش کنم.

وی که آرزوهای زیادی را همراه پدر برای خودش در ذهن تصور می کند، پذیرش دوری و فراق برایش سخت و جانکاه است.

فرزندم را برای دفاع از نظام و انقلاب تشویق می کردم

حاج احمدِ قصه در حالی که به ما چای تعارف می کرد، گفت: پسرم عاشق ولایت و انقلاب بود و اعتقادات و آرمان هایش را هیچ چیز معاوضه نمی کرد.

پدر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی با اشاره به نحوه به شهادت رسیدن فرزندش، بیان کرد: برقراری امنیت و آرامش چه در حرم اهل بیت در سوریه باشد و چه در کوچه و پس کوچه های آستانه اشرفیه، یک تکلیف الهی است و شهادت و جان سپاری در این مسیر برکات زیادی به همراه خواهد داشت.

حاج احمد با بیان اینکه همیشه فرزندم را برای دفاع از نظام و انقلاب تشویق می کردم، گفت: لازم باشد برای دفاع از انقلاب و آرمان شهدا و امنیت کشور، خودم لباس رزم می پوشم.

وی با اشاره به روحیه معرفتی و انقلابی شهید یوسفی، افزود: فرزندم مردمی، با اخلاق و با اخلاص و از مهم تر پایبند به انقلاب اسلامی و امامین انقلاب بود و در این مسیر هم شهید شد.

خون شهدا در مسیر نابودی دشمن

پدر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی با اشاره به دستاوردهای نظام اسلامی در ابعاد مختلف، به تشریح نقشه های پلید و تجزیه طلبانه دشمن علیه ایران پرداخت و بیان کرد: خون شهدا مسیر نابودی و مایه سرافکندگی دشمن شده است و تا زمانی که رهرو واقعی راه شهدا و پایبند به اعتقادات باشیم کاری از دشمن ساخته نیست.

حاج احمد با قدردانی از حضور حماسی مردم در تشییع پیکر فرزندش و سایر شهدا در گیلان، اضافه کرد: سیل خروشان مردم در مراسم شهید داغ سنگین فراق فرزندم را سبک کرد و به من آرامش داد.

وی گریزی هم به حوادث اخیر در کشور و گیلان زد و افزود: آشوب های خیابانی، قتل افراد بی گناه و به آتش کشیدن اماکن عمومی ناشی از فشار اقتصادی و معیشتی نیست بلکه توطئه دشمن علیه نظام اسلامی است.

پدر شهید یوسفی با بیان اینکه نباید در میدان بازی دشمن قرار بگیریم، گفت: وجود مشکلات اقتصادی و معیشتی نباید دلیلی بر برهم زدن نظم و امنیت و قرارگیری در جبهه دشمن باشد.

صحبت های «حاج احمد» به قدری دلنشین و شیرین بود که متوجه گذر پرشتاب زمان نشدیم.

خلوت مادرانه با قاب عکس

مادر شهید یوسفی که چادر عزا بر سر کرده بود و دلتنگی های مادرانه اش را زیر لب واگویه می کرد اگرچه پهنای صحبتش با ما در حد «سلام و عرض ادب» خلاصه شد اما در دلش هزاران حرف های ناگفته داشت که در خلوت تنهایی خود با قاب عکس فرزند شهیدش در میان خواهد گذاشت.

کنج دیوار صدای زمزمه های بانویی می آید که تا دیروز لقب خواهر شهید را یدک می کشید و حالا همسر شهید لقب گرفته است چه توفیق اجباری قشنگی.

«خانم معصومه خادمی» را می گویم؛ همسر شهید مدافع امنیت مجید یوسفی و خواهر شهید «علیرضا خادمی» که با ادبیات و فرهنگ ایثار و شهادت غریبه نیست و در خرداد ۶۱، برادر ۱۷ ساله اش را تقدیم نظام و انقلاب کرده و حالا هم در آبان ماه همسرش را فدای امنیت می کند.

چه فیلم نامه حماسی و عجیبی بین دفاع مقدس و دفاع از امنیت و اقتدار نهفته است فیلم نامه ای که برادر و همسر خانم خادمی در آن ایفای نقش می کنند، یکی در پشت سنگرهای دفاع مقدس و دیگری در کوچه و پس کوچه های شهر.

مجید آرزوی شهادت داشت

همسر شهید مجید یوسفی با اشاره به حسن خلق و مردم داری شهید، اظهار کرد: ادبیات شهید یوسفی توجه به مردم و خدمت برای نظام و انقلاب بود.

خانم خادمی با بیان اینکه شهید یوسفی سه بار عازم جبهه محور مقاومت شد، گفت: حضور سه باره وی در سوریه و دفاع از حرم ال الله مجید را اقناع نکرد و سرانجام در دفاع از امنیت و مردم شهرش وارد میدان شد.

وی با همان صدای بغض آلود و اشک های سرریز شده ادامه داد: شهید یوسفی اعتقاد ویژه ای به خدمت برای مردم داشت و آروزیش شهادت بود و با اعتقادی که داشت به آرزویش رسید.

با شهادت «مجید»، تمام خاطرات سال ۶۱ و زمان شهادت «علیرضا» پیش چشمان خانم خادمی رژه رفتند خاطراتی که اگرچه رنگ و بوی ایثار، فداکاری و شهادت می داد اما هزاران غم، دلتنگی و فراق و حرف های نگفته در سینه داشت.

به انتهای دورهمی و گفتگوی صمیمی با خانواده شهید مجید یوسفی رسیدیم اما حرف های نگفته بسیار بود و زمان پاییزی همچو برق و باد می گذشت. با بدرقه پدرانه حاج احمد، خانه شهید را ترک کردیم، باران بند آمده بود اما هوا سرد و تاریکی شب در کمین نشسته بود.

دشمن ناکام تر از همیشه

اگر می بینید امروز دشمن رخنه انداخته و با تاکتیک جنگ شناختی و ترکیبی می خواهد «امنیت فرا مرزی» ایران اسلامی را با آشوب خیابانی و جنگ شهری به حاشیه ببرد به خاطر این است که تا دیروز قدردان مدافعان حرم، سنگربانان و جان برکفان ما در آن سوی مرزها نبودیم و حالا مجبوریم در کوچه و پس کوچه ها دنبال امنیت زیر سوال رفته باشیم.

هرچند پشتوانه مردمی انقلاب اسلامی اجازه نمی دهد هیچ گزندی به این نظام وارد شود و تا وقتی که شهدای عزیزی چون شهید علی نژاد، پورنوروز و یوسفی هستند دشمن داخلی و خارجی هیچ غلطی نمی تواند بکند.

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان