قصه پروازی بی بازگشت از سومار

۱۴۰۱/۰۸/۲۴ ۱۵:۲۶ چاپ کد خبر: 179410
علیرضا به سومار رفت تا از چشمه های زلال باور بنوشد و ستاره شود، او رفت تا در قرابت خورشید ذوب شود و الماس قصیده هایش را فریاد کند و اکنون فقط نام سبزش است که بر سینـه چنار حیاط خانه خودنمایی می کند.

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، شهید علیرضا نویدی مقدم فومنی ملقب به فرزاد در تاریخ ۲۱ تیرماه سال ۱۳۴۵ در یک خانواده مؤمن و مذهبی در تهران دیده به جهان گشود.

کودکی اش زیر درخت نارنج خانه گذشت، آن گاه که شکایت گنجشک ها را با خطی آسمانی روی کاغذ به رنگ خون می نوشت و او همیشه می خواست در بیشه زار سبز زندگی یک آهو باشد و در بیکران آسمان جبهه، یک ستاره و در دشت های روزگار جنگ به غربت تنهایی بنشیند.

هیچ کس را رنج نداد، مانند سپیدار حیاط خانه که مرغان آواره را دل بسته بود بر دهانش همیشه ترانه ماهی ها جاری بود و کودکی هایش چون مه در آسمان جنگل فومن گم شد.

 از کودکی تنها سکوت بی انتها و غریبانه نگریستن به دنیای خیالش بود و اغما گرانه دست و پا زدن دریا را در دستانش می کاشت و به دریایی که حسرت را در خود می شویند و زیر آفتاب سایه پهن می کرد و دلش را دریایی می کرد تا جلبک ها از دلش زاییده شوند.

خانواده نویدی مقدم بعد از به دنیا آمدن علیرضا به شهرستان فومن استان گیلان مهاجرت کردند و او بعد گذراندن دوره ابتدایی و راهنمایی، وارد دبیرستان فردوسی سابق فومن (محل اداره آموزش و پرورش کنونی) شد و سرانجام ، موفق به اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۳ شد.

علیرضا بسیار مهربان، با محبت، مودب و خوش اخلاق بود و همچنین در کارهای خیر و کمک به اهالی محل و آشنایان همیشه پیش قدم بود و همه او را به انجام کارهای خیر می شناختند.

وی به انجام فرایض دینی پایبند و در کنار عبادت ، به مطالعه کتاب های آزاد، به ویژه کتاب های دینی و تاریخی نیز علاقه فراوانی داشت و با جمع آوری کتاب های از این دست ، کتابخانه ای زیبا در منزل تشکیل داده بود.

وی بعد از دریافت مدرک دیپلم جهت گذراندن دوران خدمت مقدس سربازی اعزام شد و دوره آموزشی را در لشکرک تهران گذراند و بعد از آن در ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۳۶۴ به جبهه های نبرد حق علیه باطل در منطقه عملیاتی مریوان رفت .

علیرضا می خواست سبز بماند عین جانماز مخملی مادر، در فکر فرصتی بود تا بهارهای تازه و صورتی را درک کند و وقتی برای دیدن کفترهای همسایه، کفترهایی که ارتفاع پروازشان آن قدر کوتاه بود که صدای بال زدنشان را می شد شنید.

علیرضا پشت سنگرها می نوشت، از تنگی غروب و شرجی، از صبح های سومار، که آغشته به بوی نفت بود، نامه ها و نوشته هایش، باران کلام بود که بر شوره زار دلتنگی اعضای خانواده خود می ریخت.

تک گلوله های تفنگ او غم نامه غربت انسان را در کویر برهوت جنگ فریاد می کرد، پیروزی، همیشه چون زنبقی درست بر ارتفاع تفنگش می شکوفید و هنگام رفتش به قاصدکی سپردند که دل او چون پرنده ای همراه سایه اش گمشده است .

علیرضا در جبهه برای خود محبوبیت خاصی داشت و همرزمانش از بس که به او ایمان داشتند مدیریت گردان یا فاطمه زهرا سلام الله علیها منطقه سومار را به او سپرده بودند.

شهید علیرضا نویدی مقدم فومنی سرانجام پس از رشادت های فراوان در تاریخ ۲۴ دی ۱۳۶۵ در ارتفاعات ۴۰۲ منطقه سومار به جمع شهدای والامقام دفاع مقدس پیوست و آسمانی شد.

جسدش را هنگامی آوردند که ستاره ای خون آلود بر بام شهر بوسه می زد، هنگامی که مردمان شهر کوچه را با آب چشم خود می روبیدند، در سال ۱۳۶۵، سالی که گل های سوسن پرپر شدند، سال قطع شدن هزاران شاخه سبز صنوبر و سالی که سینه های همه از عشق او سوخته بود.

 او رفت تا از چشمه های زلال باور لاجرعه بنوشد و ستاره شود، او رفت تا در قرابت خورشید ذوب شود و الماس قصیده هایش را فریاد کند و اکنون فقط نام سبزش است که بر سینـه چنار حیاط خانه خودنمایی می کند.

پیکر پاک و مطهر شهید علیرضا نویدی مقدم فومنی پس از تشییع باشکوه مردم دیار مرحوم آیت الله بهجت (ره) شهرستان فومن در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

پایان پیام/۸۴۰۰۷

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان