اصلاح گران چینی پس از مرگ مائو تسه تونگ در سال ۱۹۷۶ توافق کردند که لازم است چین به سمت بازاری شدن حرکت کند، اما در مورد چگونگی انجام این کار اختلاف نظر داشتند. ایزابلا ام. وبر در گزیده ای از کتاب خود «چین ...

اقتصاد آنلاین – سینا عباسیان؛ چین معاصر عمیقاً با نظام سرمایه داری جهانی تلفیق شده است، با این حال، رشد خیره کننده چین به همگرایی نهادی تمام عیار با نئولیبرالیسم منجر نشده است. این امر شادی زایدالوصف پس از جنگ سرد را که «غلبه کامل لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی» را درسراسر جهان پیش‌بینی می­کرد، به چالش می­کشد. عصر انقلاب در سال ۱۹۸۹ به پایان رسید. اما این منجر به جهانی شدن قابل انتظار مدل اقتصادی«غربی» نشد. به نظر می­رسد که بازاری شدن تدریجی، رشد اقتصادی چین را بدون اینکه منجر به بازاری‌شدن یکباره شود تسهیل کرد. کتاب چگونه چین از شوک درمانی گریخت، مبانی فکری توسعه بازار چین را آشکار می­کند و به ما کمک می­کند تا مسیر اصلاحی متمایز چین را که باعث ایجاد نوع جدیدی از سیستم اقتصادی شده، درک کنیم. ادبیات اصلاحات چین گسترده و متنوع است. سیاست های اقتصادی که چین در تحول خود از سوسیالیسم دولتی اتخاذ کرده، به خوبی شناخته شده و مورد بررسی قرار گرفته است. با این حال، این واقعیت که بازاری شدن تدریجی و تحت هدایت دولت چین چیزی جز یک نتیجه گیری پیش فرض یا یک انتخاب «طبیعی» بود که توسط استثناگرایی چینی از پیش تعیین شده بود، بسیار نادیده گرفته شده است. در دهه اول «اصلاحات و گشایش» تحت رهبری دنگ شیائو پینگ (۱۹۸۸-۱۹۷۸)، شیوه بازاری شدن چین در یک اختلاف نظر شدید شکل گرفت. اقتصاددانانی که به نفع لیبرالیسم به سبک شوک درمانی بحث می­کردند، بر سر مسئله آینده چین با کسانی که بازاری شدن تدریجی را که از حاشیه های سیستم اقتصادی شروع می­شد ترویج می­کردند، کشمکش کردند. چین دو بار همه چیز را برای یک «بیگ بنگ» در اصلاح قیمت‌ها فراهم کرد، اما هر دو بار در نهایت از اجرای آن خودداری کرد. آنچه در بحث اصلاحات بازاری چین مطرح بود با تضاد بین رشد چین و فروپاشی اقتصادی روسیه نشان داده شده است. شوک درمانی­ – نئولیبرالی ‌ترین سیاست تجویزشده - در روسیه، دیگر غول سابق سوسیالیسم دولتی، به کار گرفته شده بود. جوزف استیگلیتز، برنده جایزه یادبود نوبل، «ارتباط علی بین سیاست‌های روسیه و عملکرد ضعیف آن» را تأیید می­کند. موقعیت روسیه و چین در اقتصاد جهانی از زمانی که آنها شیوه‌های مختلف بازاری شدن را اجرا کردند، معکوس شده است. سهم روسیه از تولید ناخالص داخلی جهان تقریباً نصف شده است؛ از ۳.۷ درصد در سال ۱۹۹۰ به حدود ۲ درصد در سال ۲۰۱۷، در حالی که سهم چین نزدیک به شش برابر افزایش یافت، از ۲.۲ درصد به حدود یک هشتم تولید جهانی ( به نمودار ۰.۱ نگاه کنید). باید به خاطر داشته باشیم که در آغاز اصلاحات و گشایش، چین هنوز کشوری بسیار فقیر بود. در سال ۱۹۸۰، سرانه تولید ناخالص داخلی چین کمتر از هائیتی یا سودان بود. در حالی که چین به کارگاه آموزشی زبانزد در سرمایه داری جهانی تبدیل شد، روسیه متحمل صنعت زدایی دراماتیکی شد. متوسط درآمد واقعی ۹۹ درصد از مردم روسیه در سال ۲۰۱۵ کمتر از سال ۱۹۹۱ بود، در حالی که در چین، علیرغم افزایش مداوم نابرابری، این رقم در همان دوره بیش از چهار برابر شد و از روسیه در سال ۲۰۱۳ پیشی گرفت. در نتیجه شوک درمانی، روسیه افزایش میزان مرگ و میر را فراتر از هر تجربه قبلی در دوران صلح در یک کشور صنعتی تجربه کرد. سهم روسیه و چین از تولید ناخالص داخلی جهان با توجه به سطح پایین توسعه چین در مقایسه با روسیه در سپیده دم اصلاحات، شوک درمانی احتمالاً باعث آسیب‌هایی حتی در مقیاس خارق‌العاده‌تر می­شد و اگر به صورت کامل تخریب نمی‌کرد، پایه‌های رشد اقتصادی چین را تحت الشعاع قرار می­داد. تصور اینکه اگر چین مسیر روسیه را طی می­کرد، امروزه سرمایه داری جهانی چگونه به نظر می­رسید سخت بود. علیرغم پیامدهای مهم آن، نقش کلیدی اختلاف‌نظرهای اقتصادی در اصلاحات بازار چین تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. دنی رودریک، اقتصاددان مشهور توسعه هاروارد، حرفه اقتصاد را به طور گسترده‌تری نشان می­دهد، زمانی که او به سؤال خود در مورد اینکه آیا «کسی {می­تواند} اقتصاددانان (غربی) یا تحقیقی را که نقش مهمی در اصلاحات چین ایفا کرده است نام ببرد» با این ادعا پاسخ می­دهد که «تحقیقات اقتصادی، حداقل آن چنین که به طور متعارف درک می­شود» « نقش مهمی» ایفا نکردند. در کتاب چین چگونه از شوک درمانی گریخت، نویسنده ما را به دهه ۱۹۸۰ برمی­گرداند و می­پرسد که چین بر اساس چه دلایل فکری از شوک درمانی گریخت. بررسی مجدد اختلاف‌نظرهای اصلاح بازار چین، اقتصاد رشد چین و منشاء روابط دولت و بازار چین را آشکار می­کند. انحراف چین از نئولیبرالیسم مطلوب در درجه اول به دلیل اندازه دولت چین نیست، بلکه در ماهیت حکمرانی اقتصادی آن نهفته است. دولت نئولیبرال نه کوچک است و نه ضعیف، بلکه قدرتمند است و هدف آن تقویت بازار است. در اساسی ترین اصطلاح، این به معنای حمایت از قیمت های آزاد به عنوان ساز و کار اصلی اقتصادی است. در مقابل، دولت چین از بازار به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف بزرگتر توسعه خود استفاده می­کند. به این ترتیب، این کشور درجه ای از حاکمیت اقتصادی را حفظ می کند که اقتصاد چین را در برابر بازار جهانی حفاظت می‌کند – همانطور که بحران های مالی آسیایی در ۱۹۹۷ و جهانی در ۲۰۰۸ به اجبار نشان داد. لغو این شکل از «انزوا و انفکاک اقتصادی» یک هدف دیرینه برای نئولیبرال ها و حال ما بوده است. فرار چین از شوک درمانی به این معنی بود که دولت در عین ادغام با سرمایه‌داری جهانی، ظرفیت مصون ماندن قله‌های فرماندهی اقتصاد – بخش‌هایی که برای ثبات و رشد اقتصادی ضروری ترین بخش ها هستند - حفظ کرد. اصلاحات تدریجی که چین را در مسیر همگام شدن، صنعتی سازی مجدد و ادغام مجدد در سرمایه داری جهانی قرار داد، همچنین بیانگر این بود که همگرایی نهادی بین چین و طیف نئولیبرالی از سرمایه داری به صورت ناقص باقی مانده است. منطق شوک درمانی شوک درمانی در قلب «دکترین گذار اجماع واشنگتن» بود که توسط مؤسسات برتون وودز در کشورهای در حال توسعه، اروپای شرقی و مرکزی و روسیه تبلیغ شد. در ظاهر، این یک بسته جامع از سیاست ها بود که در یک مرحله اجرا می­شد تا اقتصادهای برنامه‌ریزی مرکزی به اقتصاد های بازار را به یکباره شوکه کند. این بسته شامل آزادسازی همه قیمت ها در یک بیگ بنگ، خصوصی‌سازی، آزادسازی تجارت و ثبات‌سازی در قالب سیاست های پولی و مالی سخت‌گیرانه بود. تجزیه و تحلیل دقیق‌تر نشان می­دهد که بخشی از این بسته که می­تواند در یک مرحله اجرا شود به ترکیبی از آزادسازی قیمت ها با ریاضت اقتصادی سخت خلاصه می­شود. حتی اعضای فعال شوک درمانگرها اذعان داشتند که خصوصی سازی زمان‌بر است. بیگ بنگ در آزادسازی قیمت‌ها به عنوان شرطی برای خصوصی سازی و آزادسازی تجارت در نظر گرفته شد و شوک در «شوک درمانی» را شکل می‌دهد. آنچه به عنوان یک بسته اصلاحی جامع ارائه شد، مشخص شد که سیاستی است که به شدت جانبدارانه به سمت یک عنصر از اقتصاد بازار حرکت می­کند: تعیین بازاری قیمت ها. با این حال، این یک جانبه بودن صرفاً نتیجه امکان‌پذیری نبود. دلیل عمیق‌تر سوگیری نسبت به آزادسازی قیمت در مفهوم نئوکلاسیک بازار به عنوان مکانیزم قیمتی است که از واقعیت‌های نهادی انتزاع می­کند. از دیدگاه نئولیبرال ها به طور گسترده تر، بازار تنها راه برای سازماندهی منطقی اقتصاد است و عملکرد آن به قیمت های آزاد بستگی دارد. ماهیت و ساختار نهادهای غالبی که اقتصاد بازار جدید را تشکیل می­دهند، توجه زیادی از سوی شوک درمانگران دریافت نکرد. بسته پیشنهادی، اقتصاد بازار را «ایجاد» نکرد. درعوض، امیدواری وجود داشت که نابودی اقتصاد دستوری به طور خودکار اقتصاد بازار را به وجود آورد. این دستورالعملی برای تخریب است نه ساخت و ساز. زمانی که اقتصاد برنامه‌ریزی شده به شدت شوکه شد، انتظار می­رفت که «دست نامرئی» عمل کند و به شیوه ای معجزه آسا، امکان ظهور یک اقتصاد بازار مؤثر را فراهم کند. این انحرافی از استعاره معروف آدام اسمیت است. اسمیت، رؤیتگر نزدیک انقلاب صنعتی که در مقابل چشمانش در حال جریان و انجام بود، « تمایل انسان به معامله‌کردن، تهاتر و مبادله یک چیز با چیز دیگر» را به عنوان «اصلی که موجب موقعیت مناسب برای تقسیم نیروی کار می­شود» را دیده بود، اما او بلافاصله هشدار داد که این اصل «محدود به وسعت بازار است». به گفته اسمیت، با ایجاد نهادهای تسهیل کننده مبادلات بازار، بازار به کندی گسترش یافت. در این دوره، دست نامرئی تنها به تدریج وارد عمل شد و به همراه آن ساز و کار قیمت. در مقابل، منطق شوک درمانی ما را به این باور می­رساند که یک کشور می­تواند «به سمت اقتصاد بازار جهش کند.» تخریب ناشی از شوک درمانی در سیستم اقتصادی متوقف نمی­شود. یک شرط دیگر باید محقق شود: همانطور که لیپتون و ساکس (۸۷،۱۹۹۰) بیان کردند، «فروپاشی حکومت تک حزبی کمونیستی، شرط لازم برای تحول اقتصاد بازار بود» در واقع، این امر مستلزم فروپاشی دولت شوروی و حکومت تک حزبی کمونیستی در دسامبر ۱۹۹۱ بود، قبل از اینکه بیگ بنگ بتواند اجرا شود. «فروپاشی حکومت تک حزبی کمونیستی» «نیاز لازم» برای یک بیگ بنگ بود، اما بیگ بنگ نتوانست «یک تحول مؤثر به اقتصاد بازار» را محقق کند. به جای افزایش یکباره پیش بینی شده در سطح قیمت، روسیه وارد یک دوره طولانی مدت تورم بسیار بالا، همراه با کاهش تولید و به دنبال آن نرخ های رشد پایین شد. تقریباً همه کشورهای پساسوسیالیستی که از نوعی شوک درمانی استفاده کردند، رکود عمیق و طولانی مدتی را تجربه کردند. به جای تخریب سیستم برنامه ریزی و قیمت موجود به این امید که اقتصاد بازار به نحوی « از ویرانه ها» بیرون بیاید، چین رویکردی تجربی را دنبال کرد که از واقعیت های نهادی موجود برای ساختن یک سیستم اقتصادی جدید استفاده می­کرد. دولت به تدریج بازارهایی را در حاشیه سیستم قدیمی ایجاد کرد. همانطور که در کتاب آمده است، اصلاحات چین تدریجی بود – نه فقط از نظر سرعت، بلکه در حرکت از حاشیه های سیستم صنعتی قدیمی آن به سمت هسته آن. بازاری شدن تدریجی، با رها کردن پویایی رشد و صنعتی سازی مجدد، سرانجام کل اقتصاد سیاسی را متحول کرد، در حالی که دولت کنترل قله های فرماندهی را حفظ کرد. برجسته‌ترین نمود رویکرد اصلاحی چین، سیستم قیمت دوگانه است که نقطه مقابل شوک درمانی است. دولت به جای آزادسازی همه قیمت ها در یک بیگ بنگ، ابتدا به برنامه ریزی هسته صنعتی اقتصاد و تعیین قیمت کالاهای ضروری ادامه داد، در حالی که قیمت‌های مازاد تولید و کالاهای غیرضروری به طور متوالی آزاد شدند. در نتیجه قیمت ها به تدریج توسط بازار تعیین شد. تا پایان دهه ۱۹۷۰، چین تا حد زیادی از جاه طلبی های انقلابی مائوئیسم دست کشید. سوال تعیین کننده دهه ۱۹۸۰ این نبود که آیا اصلاح شود یا خیر – همانطور که دوگانه معمول محافظه کاران در مقابل اصلاحگران تحمیل می‌کند. سؤال این بود که چگونه باید اصلاح کرد: با تخریب نظام قدیم یا با ایجاد سیستم جدید از قدیمی. برای استفاده از یک تشبیه، اگر شوک درمانی پیشنهاد می­کرد کل خانه را خراب کند و خانه جدیدی از ابتدا بسازد، اصلاحات چینی مانند بازی جنگا پیش رفت: فقط آن بلوک هایی برداشته شدند که می­توانستند به صورت منعطف بدون به خطر انداختن استحکام ساختمان بازآرایی شوند، در حالی که شکاف های باقی مانده با بازار پر شده بود. در طی این فرآیند، ساختمان به طور اساسی تغییر کرد. همانطور که همه کسانی که جنگا را بازی کرده‌اند می­دانند، ممکن است بلوک‌های خاصی برداشته نشود که مبادا برج فرو بریزد. اما با پر شدن شکاف‌ها و خالی نماندن آنها، برج به نقطه شکست نرسید، همانطور که باید در نهایت در هنگام بازی جنگا اتفاق بیفتد. چین تقریباً حرکت مخرب شوک درمانی را با کنار گذاشتن پیش از موعد کنترل‌های اساسی قیمت در اولین دهه بحرانی اصلاحات (۱۹۷۸-۱۹۸۸) اجرا کرد اما در نهایت خودداری کرد. اصلاحات تدریجی که چین را در مسیر همگام شدن، صنعتی شدن مجدد و ادغام مجدد در سرمایه داری جهانی قرار داد، همچنین بیانگر این بود که همگرایی نهادی بین چین و انواع نئولیبرالی سرمایه داری ناقص باقی مانده است. مانند بازی جنگا، برج جدید با سازه های قدیمی شکل گرفت. به این ترتیب، گریز از شوک درمانی هم برای رشد اقتصادی چین و هم برای شبیه سازی نهادی جزئی آن حیاتی بود.
همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان