شبی برای جلال الدین همایی

۱۴۰۲/۰۳/۰۶ ۱۰:۳۴ چاپ کد خبر: 183959
شب گذشته، شش صد و هفتاد و دومین شب از شب های بخارا با عنوان شب جلال الدین همایی در موزه هنرهای تزئینی ایران برگزار شد تا یاد این شاعر، نویسنده، مدرس، مصحح، پژوهشگر، منجم، فیلسوف و مورخ فقید معاصر ...

در ابتدای نشست، نغمه دادور، شاعر و فرزند شاعر فقید زنده یاد محمدعلی دادور با قرائت ابیاتی از جلال الدین همایی که وی در آن شعر به وصف خود پرداخته است، گفت: علامه همایی در دورانی می زیست که جامعه سنتی ایران آماده گذار به مدرنیته می شد و ملی گرایی بین دنیای قدیم و دنیای جدی بود. روزگاری که در آن، جامعه برای ایجاد وحدت ملی و پیوستن به قطار توسعه و پیشرفت جهانی، نیازمند طراحی بنیان هویتی جدیدی در کنار بنیان های هویتی پیشین بود و این هویت را در احیای تاریخ و فرهنگ باستانی ایران می دید، روزگاری که پی ریزی بنیان های این هویت جمعی به دستان مردان برجسته ای چون محمدعلی فروغی، سید حسن تقی زاده، ارباب کیخسرو شاهرخ، علی اصغر حکمت، سعید نفیسی، محمود افشار، ملک الشعرای بهار و دیگر بزرگانی بود که می دانستند این بنا جز با احیای داشته های فرهنگی و ادبی برپا نمی شود و شاهنامه فردوسی یکی از این داشته ها بود.

او با بیان اینکه برگزاری هزاره فردوسی در این عهد آغاز یک جریان قدرتمند بود، ادامه داد: این هزاره ایرانیان را به تفکر درباره ملیت خودشان واداشت و آغازگر جریانی ارزنده بود که حدود یک قرن به طول انجامید و به روزگار ما نیز رسید و امروز شاهد آثار ارزنده آن در روزگار خودمان هستیم. علامه جلال الدین همایی نیز یکی از اندیشمندانی بود که در این دوره به رغم اشتهاری که در حوزه های عرفان و حکمت و فقه و این دست علوم داشتند، نقش خود را در همراهی با این جریان ایفا کردند.

دادور گفت: علامه همایی در آستانه برگزاری هزاره فردوسی، در مجله مهر مقاله ای مفصل با عنوان «نمیرم ازاین پس که من زنده ام» را منتشر کردند که در آن در مورد فردوسی و روزگار او صحبت کرده اند، همچنین برخی برتری های شاهنامه بر آثار دیگر شعرای زمانه خودشان را طرح کردند و ابراز تحیر کردند از این که شاهنامه به رغم اینکه در تعارض و تقابل با نهاد قدرت در روزگار خود بوده است از گزند حوادث زمان در امان مانده و به روزگار ما رسیده است.

این شاعر تصریح کرد: علامه همایی در دهه ۴۰ نیز در جریان بازسازی آرامگاه فردوسی نقش داشتند و شعر او از میان ۲۴ چکامه دیگری که توسط گروهی از استادان ادبیات دانشگاه تهران بررسی می شود، در مسابقه ای برگزیده می شود که از سوی انجمن آثار ملی برای انتخاب یک چکامه در مورد فردوسی بود و به خط نستعلیق بر لوحه سنگی نقش می بندد و در اتاق آرامگاه فردوسی نصب می شود. علامه همایی در این شعر از لطماتی که از جور محمود به فردوسی خورده است را بیان می کند و بعد جایگاه او را در تاریخ و فرهنگ ایران یادآور می شود و با ستایش نهاد قدرت در روزگار خودشان چکامه را به پایان می برند. البته این جریان پرقدرت ملی گرایی از اواسط دوره پهلوی ۲ رو به افول می گذارد.

او اشاره کرد: سفید و سیاه در هفتم مهرماه ۱۳۵۰ در شماره هشتم می نویسد «نقال ها رفتند، این را خیلی راحت می شود فهمید، دیگر در قهوه خانه ها نقالی نیست و مردمی که هرروز برای شنیدن بقیه داستان ها بر روی تخت می نشستند حالا می آیند روزهایی زندگی تماشا می کنند که اصلاً به زندگی شان ارتباطی ندارد. نقال ها رفتند. وقتی از قهوه چی ها می پرسیم کجا رفتند می گویند رفتند تلویزیون.»

دادور در خصوص تأسیس سازمان جشنواره توس نیز افزود: در همین ایام مقامات وقت به منظور احیای سنت های پیشین و به خصوص توجه به شاهنامه و نقالی در سال ۱۳۵۳ سازمان جشنواره توس را ایجاد می کنند و درواقع در جریان هشتمین جشن هنر در شیراز از وزارت فرهنگ و هنر خواسته می شود که جشنی جداگانه در شأن شاهنامه و فردوسی در خراسان برپا شود؛ به همین مناسبت از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ در تیرماه هرسال جشنی چندروزه در خراسان برگزار می شود که وزارت فرهنگ و هنر، انجمن آثار ملی، دانشگاه فردوسی و بنیاد شاهنامه از متصدیان این مراسم هستند و استادان بزرگی همچون مجتبی مینوی، ایرج افشار، ذبیح الله صفا، دکتر خانلری، دکتر باستانی، دکتر دبیر سیاقی و بسیاری از بزرگان عصر از پژوهشگران نامداری هستند که در این جشنواره مقالاتی را عرضه می کنند.

او ادامه داد: یکی از مقالات عرضه شده در اولین جشنواره توس، مقاله استاد بزرگ علامه همایی است که از طرف ایشان در این جشنواره قرائت می شود. رساله ای ۳۰ صفحه ای که نمونه آشکاری از میزان علاقه و اشتیاق علامه همایی به شاهنامه و حاوی نکات ارزنده ای است؛ اما آنچه در این رساله امیدبخش است این است که بسیاری ازآنچه علامه همایی در این مقاله به آن ها اشاره می کنند در روزگار ما به تحقق پیوسته است. نکته اولی که علامه همایی درباره آن صحبت می کنند نحوه آشنایی اش با شاهنامه است و از خواندن کتاب نامه خسروان از ۷ سالگی نزد پدر ادیبش گفته است. نامه خسروان تاریخی است که چندان به واقعیت نزدیک نیست؛ نامه ای که شاهزاده قاجاری جلال الدین میرزا آن را به پارسی سره نوشته است و برای آشنایی هماییِ کوچک با دنیای شاهنامه کتاب بسیار مفیدی بوده است و بعدها در ۱۱ سالگی به همراه و راهنمایی پدرشان بخش ها و منتخباتی از شاهنامه را می خوانند و خواندن شاهنامه را با داستان بیژن و منیژه آغاز می کنند.

او خاطرنشان کرد: ایشان ضمن اینکه این شیوه در آموزش شاهنامه به نوباوگان را بسیار مؤثر می دانند، اعتراف می کنند که اگر هنوز بیتی در حافظه دارند یادگار همان روزگار کودکی است که این اثر ارزنده را خوانده اند. همچنین بعدها روایت می کنند که در طول زندگی خود حدود ۷ بار به صورت کامل شاهنامه و بعضی داستان ها را نیز بیش از ۱۰۰ بار خوانده اند و بسیاری از آن ها را نیز با آهنگ مردانه مردمی انگیز نقال ها شنیده اند. نکته دومی که علامه همایی به آن اشاره می کند این است که شاهنامه دانی را یک فن مستقل می دانند که هرکسی شایسته آن نیست و این کار به زعم ایشان علاوه بر سرمایه فرهنگی و علمی و ذوقی و آشنایی با ادب فارسی، نیازمند صرف وقت بسیار است و پیشنهاد می کنند که دوره ای در مقاطع بعد از کارشناسی در نظام دانشگاهی طراحی شود که ضمن تربیت شاهنامه دان، به طور اختصاصی در آن به شاهنامه پرداخته شود. همچنین علاوه بر آن نیز توصیه می کند که شاهنامه خوان یا همان راویان و نقال های شاهنامه نیز باید تربیت شود که این کار ساده تر از کار پیش است.

این شاعر که فرزند استاد فقید محمدعلی دادور است، ادامه داد: نکته دیگر اینکه به زعم ایشان گسیختگی پیوند فرهنگی با شاهنامه و درواقع قطع رابطه با ملیت ایرانی است و راز حفظ ملیت این است که شاهنامه نسل به نسل در دوران کودکی و در مدارس انتقال پیدا کند و واژه سازی های ناهنجار و هوس بازی هایی که از قلم و زبان های ناپخته سر می زند را برای این کار مخل می دانند و اعتقاد دارد که زبان والدین از زبان کودکان جدا می شود و آنچه والدین می دانند به سادگی قابل انتقال به کودکان نیست. نکته دیگر این که ایشان شاهنامه را باغ خرم می دانند و سرشار از میوه های ارزشمند و گوناگونی که هرکسی می تواند برای پژوهشگری از آن بهره مند شود و ۴۱ موضوع را برای تحقیق پیشنهاد می کنند. جالب است که در مورد بسیاری از این موضوعات در روزگار ما، تحقیق شده است و بسیاری از این ۴۱ موضوع به صورت کتاب، رساله، پایان نامه و مقاله درآمده است.

او بیان کرد: برای مثال ایشان پیشنهاد کردند پژوهشی مستقل در مورد لغت و عبارات شاهنامه انجام شود که آقای دکتر روابط این کار را انجام دادند. در دستور شاهنامه آقای دکتر شفیعی، پژوهشی مستقل و در جغرافیای شاهنامه آقای سیدی فرهنگ جغرافیای شاهنامه را در سال های اخیر به ما عرضه کردند؛ همچنین آقای دکتر منصور رستگار فسایی در خصوص نام های شاهنامه تحقیق کردند، ضمن اینکه مذهب فردوسی که بارها موردتحقیق بوده است و تحقیق ارزشمند شادروان مهدوی دامغانی در این خصوص در دست ما است و در مورد اسطوره شناسی شاهنامه و مقایسه آن با اساطیر سایر ملل مقالات پراکنده و ارزشمندی از آقای دکتر امیدسالار، آقای دکتر خالقی مطلق، خانم دکتر آموزگار، خانم دکتر مزدا پور، خانم دکتر مختاریان و بسیاری دیگر در دست است؛ البته بعضی از موضوعات طرح شده، هنوز موردتحقیق قرار نگرفته است.

دادور با اشاره به اینکه شاهنامه درفش کاویان ادب فارسی و شاهکار سخنوری است، گفت: نکته دیگر اینکه همایی با آن میزان از اشراف بر ادب فارسی معتقد است که شاهنامه درفش کاویان ادب فارسی و شاهکار سخنوری است، چراکه در مدت ۱۱ قرن و ۳۱ نسل، آزمون خود را پس داده است و همواره محبوب بوده است و به زعم ایشان حتی یک بیت سست در شاهنامه وجود ندارد. اگرچه فردوسی خود معترف است اگر بازیابی در آن بیت بد همانا که باشد کم از ۵۰۰. علامه همایی معتقد است که ۱۰ هم کمتر از ۵۰۰ است. کما اینکه من حتی یک بد در شاهنامه ندارم. استاد علامه همایی با طبع مشکل پسندشان ۶ داستان را از داستان های شاهنامه پسندیده است و در مورد آن ها صحبت کرده است. اول اینکه نمونه های بسیار خوبی برای تلخیص داستان های شاهنامه به ما ارائه کردند. بعضی از این داستان ها را در ضمن آن مقاله به صورت خلاصه طرح کردند و دیگر اینکه دلایلشان را برای پسندیدن این داستان ها گفته اند. داستان رستم و اسفندیار را به این خاطر که نمونه اعلای روایت خالی از غرض است، پسندیده اند.

او افزود: در پایان داستان خواننده ه به حال اسفندیار افسوس می خورد و هم به رستم حق می دهد؛ و داستان رستم و سهراب را به این دلیل که شاعر از همان ابتدا فلسفه مرگ را طرح کرده است و تا پایان عنان سخن را طوری به دست گرفته است که جان دادن فرزند زیر تیغ پدر یک امر بدیهی به نظر می رسد و باور کردن داستان آن قدر دشوار نیست. داستان بیژن و منیژه را به دلیل توصیف شاعر و تمثیل و مجسم کردن صفات و خصال ضدونقیض ۲ انسان که کاملاً باهم متفاوت هستند، در این داستان توصیف و روایت شدند؛ و سرانجام داستان منع شراب خواری در ایام بهرام گور را هم از این حیث می پسندند که موضوعی است که پایه آن مربوط به امیال و شهوات انسانی است اما با زبانی کاملاً عفیف طرح شده و آن را نمونه اعلایی از زبان پاک و پیراسته فردوسی می دانند.

دادور گفت: نکته آخر این است که علامه همایی در همه جا، چه در مقاله ای که در مجله مهر منتشر کردند، چه در قصیده ای که از ایشان می خوانیم و چه در این مقاله، بر اینکه به رغم افسانه هایی که در مورد ستم سلطان محمد بر فردوسی نقل شده و می شود، کامرانی و کامیابی بالاتر ازآنچه در طول تاریخ نصیب فردوسی شده است، وجود ندارد و حاصل ستمکاری محمود در حق فردوسی فراموشی و خاموشی خود او است و می گوید «بسی پادشاهان و سلطان محمودها که آمدند و خاک شدند و پوسیدند و هر ذره از خاک ایشان به جایی افتاد اما فردوسی هنوز زنده است.»

در ادامه این نشست مهدی نوریان، ادب پژوه و استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان با اشاره به مقاله های که سال ها قبل در مجله دانشگاه تربیت معلم با عنوان «استاد همایی در برابر نظر اولی یا فرآیند تقلید» منتشر کرده است، اظهار کرد: استاد همایی در مقدمه کتاب غزالی نامه نوشته اند که «شناخت انسان ها در نظر اولی از هر کاری آسان تر است. درحالی که دشوارترین کار شناخت انسان است.» دنباله نظر اولی نظر الحمقا به معنای اظهارنظر کردن بدون تأمل بی درنگ باهمان نظر اول قضاوت کردن و صحبت کردن، نظری احمقانه است.

او ادامه داد: در سال ۱۳۴۷ که دانشجوی لیسانس در دانشگاه تهران بودم استاد همایی به دانشگاه آمدند و درباره خواجه نصیرالدین طوسی سخنرانی کردند که سخنرانی بسیار عالمانه ای بود؛ ضمن آن سخنرانی اشاره کردند که «زمانی که من کتاب غزالی نامه را منتشر کردم، دو گروه سخت به من تاختند و بشدت انتقاد کردند و عده ای گفتند درباره یک صوفی کتاب نوشته است عده ای دیگر گفتند درباره یک سنی کتاب نوشته است.» و اینکه در توصیف محمد غزالی بگوییم او صوفی بود و هیچ صحبتی نباید درباره اش گفته شود همان نظر اولی است.

نوریان گفت: وقتی استاد همایی کتاب نصیحه الملوک غزالی را تصحیح و چاپ می کنند، درواقع می خواستند مقدمه ای را در شرح حال غزالی بنویسند و ابتدای کتاب قرار دهند. بعد که وارد تحقیق شدند تا شرح حال غزالی را در منابع و مأخذ پیدا کنند و جوانب مختلف کار را سنجیده و مطرح کند، متوجه شدند که از حد یک مقدمه گذشته است و خود، یک کتاب مفصل است؛ بنابراین به جای اینکه آن را به عنوان مقدمه کتاب نصیحه الملوک قرار دهند، کتاب مستقلی به اسم «غزالی نامه» چاپ کردند، به دلیل این که به چیزی با نظر اولی نگاه نمی کردند.

او با بیان اینکه استاد همایی عمری را صرف احیا کتاب «التفهیم لاوائل صناعه التنجیم» کردند و احیا و تصحیح این کتاب از هیچ کس به جز استاد همایی برنمی آمد، اضافه کرد: او این کتاب را تصحیح علمی و انتقادی کرده است و مقدمه ای بسیار عالمانه در حدود ۱۲۰ صفحه نوشته اند. نظر اولی می گوید هیئت بطلمیوسی باطل شده و باید خط قرمزی روی کتاب التفهیم کشید؛ ولی استاد همایی که ارزش این کتاب را به خوبی می شناخته و می دانست که جایگاه این کتاب در کجاست، وقت خود را با دقت صرف احیای این کتاب کرده است.

نوریان خاطرنشان کرد: یکی از شاهکارهای تحقیقی استاد همایی تصحیح و تحشیه و تعلیق دیوان «عثمان مختاری غزنوی» است. ممکن است با نظر اولی بگویند او بین پیغمبرها جرجیس را پیداکرده است، درحالی که استاد همایی با بصیرت و آگاهی کامل می دانست که جایگاه این شاعر بزرگ در کجا است. نظر اولی می گوید این شاعر یک شاعر مدیحه سرا بود و تعدادی قصیده در مدح و ستایش پادشاهان و وزیران سروده که در روزگار ما خریداری ندارد و مدح کردن کار شایسته ای نیست و به همین دلیل باید روی آن خط قرمز کشید؛ ولی برای بیان عظمت و اهمیت کارِ مختاری غزنوی، ما یک شاعر دوران ساز به نام حکیم سنایی غزنوی داریم که هیچ شاعری به اندازه او در شاعران بعد از خودش تأثیر نگذاشته است. او یک قصیده در مدح مختاری غزنوی دارد.

او با بیان اینکه اصفهان به عنوان شهر کمال و جمال و جلال شناخته می شود، افزود: دکتر مظاهر مصفا می گفت «ما تابه حال اصفهان را به عنوان شهر جمال و کمال می شناختیم و وجود استاد همایی یک جلال را هم به اصفهان اضافه کرد.» رنجی که استاد همایی برای تألیف کتاب «تاریخ اصفهان» برده است قابل تصور نیست. نکته دیگری که استاد همایی روی آن تأکید بسیار دارند این است که محقق باید با آنچه درباره اش تحقیق می کند، سنخیت داشته باشد.

همچنین امیرعلی قدسی، نوه شاعر فقید زنده یاد منوچهر قدسی نیز در این نشست گفت: استاد منوچهر قدسی و مرحوم دکتر احمد طاهری عراقی از شاگردان بسیار نزدیک استاد همایی بوده اند. ارتباط قدسی و همایی به زمان پدربزگ ایشان میرزا عبدالحسین قدسی اصفهانی بازمی گردد که از بزرگان خوشنویسی در اصفهان و از مؤسسین مدرسه قدسیه بوده است و دوستی سابقه داری با میرزا ابوالقاسم محمد نصیر پدر علامه همایی داشت. استاد در دوران تحصیل از محصلان مدرسه قدسیه بوده اند و هم به واسطه دوستی میان میرزا عبدالحسین و مرحوم پدر ایشان و هم به واسطه ذوق و استعداد سرشاری که در وجود او بوده، بسیار موردتوجه مرحوم میرزا عبدالحسین و برادران او خصوصاً میرزا حسن قدسی قرار می گیرند.

او بیان کرد: در کتاب تاریخ اصفهان، مجلد هنر و هنرمندان، در فصل مشخصی که علامه همایی به سرگذشت خاندان قدسی اختصاص داده اند و نوشته اند که «مرا افتخار شاگردی میرزا عبدالحسین و میرزا حسن قدسی بوده است و این بنده حقیر تا زنده است خود را رحیم منت این ۲ بزرگوار می داند.» استاد منوچهر قدسی در فضای خانواده با علامه همایی آشنا شد و آشنایی شان مربوط به دوران کودکی است. منوچهر قدسی پرورده دورانی است که احترام استاد امری مهم و در صدر بوده است و منظومه غم همایی را قرائت کرد.

در ادامه نشست احمد محیط طباطبایی، رئیس کمیته ملی موزه های ایران (ایکوم) گفت: امسال محور فعالیت های ما در حوزه موزه ها، پایداری است و پایداری یک اصل بسیار مهم در فرهنگ و زبان و ادب فارسی است. زبان پارسی نماد پایداری ملت ایران است. بقا و استمرار خط فارسی نشانه پایداری است و این زبان و خط مرهون بسیاری از مشاهیر و مفاخری است که در طی قرن ها توانسته اند هویت ما را برایمان حفظ کنند. بخصوص در دوران معاصر که ما دچار یک بحران مهم در فضای اجتماعی خویش یعنی بحرانی که حالت انقطاع را برای نسل امروز نسبت به گذشته فراهم کرده، هستیم. همایی مربوط به دوره و نسلی است که در آن از سنت قدیمی ادبی و فرهنگی وارد عصر تجدد و مدرن می شویم؛ یعنی از حوزه های علمیه و مکتب ها و مراکز علمی قدیم، شخصی می آید که آغاز گری در حوزه علمی جدید ما یعنی دانشگاه است.

او با اشاره به ۴ رکن اصلی تشکیل دانشگاه تهران بیان کرد: یکی از این رکن، تشکیل دانشگاه تهران مربوط به گروهی است که بر فرهنگ سنتی ایران احاطه داشته اند و درواقع آن ها که چه در خارج از دارالفنون، وقت و مراکز دیگر بودند مثل مرحوم همایی به دانشگاه آمدند تا پلی بزنند بین نسل جدید و آن چیزی که هویت فرهنگی و علمی و ادبی ما در شکل سنتی بود؛ و هم چنین آن ها موفق ترین استادان بودند. همایی مربوط به نسلی است که علی رغم امروزه که فرد می گوید فقط در یک دوره تخصص دارم، دارای بسیاری از زمینه ها در فلسفه و نجوم و ریاضی و حکمت عالم بوده است.

محیط طباطبایی ادامه داد: آن ها آدم های جامعی هستند که کل تاریخ سرزمین ما و تاریخ ادب مان را مدیون این شخصیت ها هستیم، کسانی که آن هویت قبلی را از عرصه جامعه سنتی به درون دانشگاه و فضای جدید آوردند و شاگردان بسیاری تربیت کردند. همایی جدا از اینکه یک شخصیت ملی و بین المللی است، یک شخصیت اصفهانی و تداوم دهنده مکتب قدیم اصفهان بود.

در پایان این نشست نیز سید عبدالله جلیلیان گفت: ما در این مملکت سنتی به نام وقف داشتیم و استاد همایی در شهر اصفهان خانه ای داشتند و آن را به دولت بخشیده اند؛ درحالی که مالکیت این خانه هنوز مشخص نیست و قرار بر این بود که این نشست در آنجا برگزار شود، ولی متأسفانه امکان پذیر نبود و شرایط خانه مناسب نیست. نگرانی من به عنوان دوستدار میراث این است که آثار خود را حفظ کنیم و به نسل آینده تحویل دهیم. ما نتوانستیم سنت وقف را آن چنان که بود حفظ کنیم.

انتهای پیام

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان