یکی از اقدامات رژیم شاهنشاهی حمله به مدرسه فیضیه و هتک حرمت روحانیت بود که طی آن سید یونس رودباری که از طلاب گیلانی حوزه قم و از شاگردان امام خمینی(ره) بود به شهادت رسید و اولین شهید نهضت نام گرفت.

خبرگزاری فارس- فاطمه احمدی؛ رژیم شاه سیاست های ضد دینی خود را بعد از رحلت آیت الله بروجردی آغاز کرد و اولین برنامه ای که رژیم تدارک دید تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی بود. مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به مبارزه با رژیم پرداخته و سیاست های ضد دینی آن را محکوم کردند.

از آغازین روزهای نهضت امام خمینی(ره) علمای گیلان با امام خمینی(ره) اعلام همراهی کردند و حمایت خود را از نهضت ابراز داشتند و تجمعاتی در رشت شکل گرفت که رهبری آن ها با آیت الله بحرالعلوم و آیت الله ضیابری بود و جمع کثیری از مردم رشت با آن ها همراهی کردند. صدور اعلامیه ها و برگزاری تجمع ها و فرستادن نامه و تلگراف از جمله کارهای رایج علمای گیلان در حمایت از نهضت امام در این برهه بود تا اینکه رژیم شکست خورد و لغو تصویب نامه را اعلام کرد.

اقدام دیگر رژیم، برگزاری رفراندوم برای لوایح ۶ گانه انقلاب سفید بود و موج اعتراض ها با انقلاب سفید در دی ماه ۱۳۴۱ آغاز شد و علمای گیلان در محکومیت این لوایح در مسجد جامع کاسه فروشان رشت تجمع کرده و به افشاگری علیه رژیم پرداختند. آن ها وقتی قصد کردند که برای حمایت از نهضت امام به تهران بروند، رژیم، دو مجتهد رشت را دستگیر کرده و به زندان قزل قلعه برد و بیش از یک ماه در زندان رژیم بودند و نامه ها و تلگراف ها به سوی دربار و دولت سرازیر شد. با فشار علمای نجف و مردم ایران در اواخر سال ۱۳۴۱ آزاد شدند. آیت الله بحرالعلوم مخفیانه به قم رفت و برای اولین بار با امام خمینی(ره) دیدار و از ایشان تجلیل و برای مبارزات بیعت کرد.

 

ماجرای فیضیه و نخستین شهید نهضت روح الله

اقدام دیگر رژیم حمله به مدرسه فیضیه و هتک حرمت روحانیت بود که طی آن سید یونس رودباری که از طلاب گیلانی حوزه قم و از شاگردان امام خمینی(ره) بود به شهادت رسید و اولین شهید نهضت نام گرفت.

علمای رشت در این واقعه به امام تسلیت گفته و امام نیز با نامه ای که به آیت الله بحرالعلوم نوشت اعلام کرد که از این مرحله، دیگر درصدد براندازی رژیم است و راهکارهایی را برای بسیج عمومی مردم و خط دهی فکری مردم برای آیت الله بحرالعلوم نوشت. آیت الله بحرالعلوم و سایر علمای رشت نیز آمادگی خود برای فداکاری در راه نهضت را بار دیگر اعلام و جنایت رژیم را محکوم کردند.

 

از رودبار تا جماران

امام سید یونس رودباری که بود؟ شهید حجت الاسلام والمسلمین سید یونس رودباری نخستین شهید نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)،شهید فیضیه دوم فروردین ۱۳۴۲ است.

لطف و مهر الهی در یازدهمین روز از مهر ماه سال ۱۳۱۱ هجری شمسی با به دنیا آمدن نوزادی در خانواده میر محمدعلی حسینی نمود عینی یافت و این خانواده را که با پیشه کشاورزی در بستری از تدین و دین داری در تهیدستی و فقر مادی روزگار می گذرانید، با تولد کودکی غرق در مسرت و شادمانی کرد.

میرمحمد علی، این کشاورز رودباری با سپاس از الطاف الهی در اولین گام از تربیت و پرورش این فرزند او را همنام "یونس" یکی از پیامبران الهی نامید تا رهرو انبیای صدیقین و شهدا در راه اعتلای کلمه حق و توحید باشد. سپس در عین عسرت و فشار اقتصادی از سرمایه گذاری در راه کمال و تعالی او هیچ نکته ای را فروگذار نکرد، همین اهتمام و توجه باعث شد سید یونس نه تنها برای خانواده و منطقه که بعدها برای اسلام و ایران افتخارآفرین باشد و موجبات سربلندی و عزت و مباهات شود.

سید یونس نوجوانی ۱۲ ساله بود که در مکتبخانه زادگاهش زیر نظر "میرزا بلال طالقانی" به فراگرفتن قرآن پرداخت و چون از هوش و استعدادی سرشار برخوردار بود در فراگرفتن این کتاب الهی به سرعت پیشرفت کرد. استعداد سرشار او در این راستا توجه "سید رحمان سیاهپوش قزوینی" را که در ایام محرم، صفر و ماه مبارک رمضان به رودبار می آمد و در روستای آغوزبن به منبر می رفت، به خود جذب کرد و شیفته اش ساخت تا از میر محمد علی با اصرار تقاضا کند که اجازه بدهد برای ادامه تحصیل سید یونس را با خود به قزوین ببرد.

اگر چه تنگدستی خانواده و عدم توان پرداخت هزینه تحصیلی نزدیک بود که او را از این فرصتی که برایش پیش آمده است، محروم سازد ولی کمک مردم روستا و مساعدت و پافشاری سید قزوینی بر این مهم غالب آمد و بدین ترتیب، سید یونس برای تحصیل به قزوین رفت. دو سال در یکی از حوزه های علمیه قزوین به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در این زمینه به پیشرفت بسیار چشمگیری دست یافت.

پس از سپری شدن این سال ها با "ضیاء باقری" ، طلبه ای که هم حجره ای او بود و از روستای کلیشم رودبار به قزوین آمده بود، عازم مشهد مقدس شد تا در حوزه های علمیه آنجا به تحصیلات خود ادامه دهد و از محضر درس استادان آن حوزه ها استفاده کند. نزدیک به دو سال در مشهدالرضا(ع) تحصیل خود را دنبال کرد، در این فاصله با بالا گرفتن معرفت علمی و ایمان قلبی اش فعالیت سیاسی اش، علیه نظام شاهنشاهی نیز شروع شد.

گستردگی فعالیت سیاسی او در این راستا باعث شد که توسط ساواک دستگیر شود و مورد شکنجه قرار گیرد، شدت شکنجه به اندازه ای بود که سید یونس حتی از نوشتن نیز برای مدتی محروم ماند.

تبعید به چابهار

می گویند سید یونس وقتی که جهت مداوا به پزشک مراجعه می کند، پزشک معالج به او می گوید: «شما به حکومت چه کار دارید؟» سید یونس پاسخ می دهد: «قرآن به ما دستور داده است که با ظلم و ستم مبارزه کنیم.» یونس هنوز کاملا بهبودی خود را به دست نیاورده بود که دوباره ساواک به سراغ او می آید و این بار به چابهار تبعید می شود.

پس از پایان اقامت اجباری او در بندر چابهار که سه ماه به طول می انجامد به زادگاهش بر می گردد.مدت کوتاهی از بازگشتن او به رودبار نمی گذرد که برای ادامه تحصیل تصمیم می گیرد به قم عزیمت کرده و در مدرسه فیضیه، به مراتب علمی خویش بیفزاید. خانواده مخالفت می کند ولی او در تصمیم خود پابرجا و قاطع است.

در آستانه خروج از منزل، مادرش به او می گوید: «پسرم! شما را می کشند و مردم، ما را سرزنش می کنند.» سید یونس به مادر پاسخ می دهد: «هر کس بعد از شهادت من، شما را سرزنش کرد مقاومت کنید و از اینکه چنین فرزندی داشتید که تقدیم اسلام و جامعه و مملکت کرده اید، خدا را شکرگزار باشید.»

او حدود هفت سال در مدرسه فیضیه قم زیر نظر استادان بزرگی چون حضرت امام خمینی (ره)، به کسب مراتب معنوی و تحصیل علوم دینی می پردازد و با توجه به روشنگری ها و افشاگری های بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی برمی خیزد و درهمین رابطه چندین بار توسط ساواک دستگیر، زندانی و شکنجه می شود.

مبارزات وی تا سال ۴۲ و حمله کماندوهای شاه به فیضیه، ادامه یافت تا اینکه روز حمله گارد به فیضیه، با نیروهای گارد درگیر می شود. شب بعد از حمله، سید یونس بسیار مضطرب به حجره می آید، او جوان شجاع و بی باکی بود و هیچگاه دیده نشده بود که خوف و ترسی داشته باشد! اما آن روز آنقدر از کماندوها کتک خورده بود که حالت شوکه و ضعف اعصاب داشت. نه می توانست بخوابد و نه می توانست خود را کنترل کند.

پس از جریان حمله کماندوها به مدرسه فیضیه، یک روز با همان وضعیت به شدت آسیب دیده در قم ماند. فردای آنروز سایر طلبه ها چون می دیدند که اگر با این وضع در قم بماند از بین می رود چاره کار را در آن دیدند که سید یونس را به قزوین که نزدیک ترین شهرستان به زادگاهش است بفرستند تا به وسیله آشنایان و نزدیکانی که او در آنجا دارد ترتیب درمان او توسط پزشکان در قزوین داده شود.

یکی دو نفر از طلاب داوطلب می شوند سید یونس را تا قزوین همراهی کنند ولی او نمی پذیرد و ترجیح می دهد که به تنهایی قم را به مقصد قزوین ترک کند، پس از رسیدن به قزوین در آنجا نیز نمی ماند و به سوی رودبار می آید. از مراجعت او به زادگاهش، چند روزی بیشتر سپری نشده بود که صدمات وارده کار خودش را می کند و سید یونس به مقام رفیع شهادت می رسد و پیکر مبارکش در گلزار امام زاده حسین آغوزبن (رودبار) زیارتگاه رهروان راه خدا می شود.

مزار شهید سید یونس رودباری

 

دیدار امام خمینی با پدر شهید سید یونس

پس از شهادت سید یونس، خانواده او به دیدار امام خمینی(ره) رهسپار می شوند. امام پس از عرض تسلیت و تفقد و اظهار همدردی چون پدر شهید سید یونس را در حال گریه مشاهده می کند به ایشان می فرماید: ”این گریه مال شما نیست! این گریه برای من است که بهترین عزیزم را از دست دادم! من، سید یونس رودباری را از فرزندانم بیشتر دوست داشتم.»

در مراسمی که به مناسبت چهلم شهدای فیضیه برگزار شد، امام خمینی (ره) به دیدارش با پدر شهید رودباری اشاره کرده و گفت: «دیروز پدر قد خمیده مرحوم سید یونس رودباری که آثار عظمت مصیبت چهره اش را درهم شکسته بود به ملاقات من آمد با چه زبان می شود مادرهای فرزند از دست داده و پدرهای غمدیده را تسلیت داد.»

سید یونس در کلام مقام معظم رهبری

رهبر معظم انقلاب نیز در خصوص وقایع فیضیه و شهید سید یونس رودباری می گوید: «کار دیگری که در قم شد و شاید سرنخش از طرف امام بود، لیکن خیلی رواج پیدا کرد، مسئله فاتحه گرفتن برای شهدای مدرسه فیضیه بود … حتی توی محلات دوردست قم فاتحه گذاشتند … ما هم راه می افتادیم می رفتیم … در فواتح سیدیونس رودباری شرکت می کردیم، پدرش پیرمردی بود که از قزوین آمد. امام درباره این شهید نیز بسیار متأثر شده بود.»

پایان پیام/۸۴۰۰۷

همرسانی کنید:

طراحی و پیاده سازی توسط: بیدسان