در حال بارگذاری... لطفا صبر کنید.
خبرگزاری فارس؛ سعید شفیعی ثابت، شهر حلب سوریه را می توان به خرمشهر و خان طومان را به شلمچه و کربلای پنج ایران تشبیه کرد.
حلب سوریه و خان طومان نقطه ای از تاریخ است که بیشترین مقاومت مدافعین حرم در انجام انجام شده و خون های بسیاری در این نقاط در راه دفاع از نوامیس مسلمین و حرم آل الله به زمین ریخته شد.
خان طومان و حلب سوریه کربلای مدافعین حرم
خان طومان و حلب سوریه برای مردم ایران مکانی آشنا و شناخته شده ای نبود، ولی از جایی به بعد این ۲ شهر برای مردم ایران به ویژه گیلان و مازندران رنگ و بوی کربلا گرفت و سبب شناساندن این منطقه استراژتیک برای همگان شد، آری پیکر شهدای مدافع حرم زیادی در حلب سوریه و خان طومان ارباً اربا شد به طوری که علمدار جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی گفت که اگر شهدای مدافع حرم در خان طومان و حلب نبودند سوریه و دمشق سقوط می کرد.
جنوب سوریه و خان طومان به آرامگاه شهدایی همچون بلباسی، رجایی فر، حاجی زاده، سیدرضا طاهر، علیرضا بریری، علی عابدینی، سیدجواد اسدی، رحیم کابلی و علی جمشیدی مبدل شده بود که جمعی از این شهدا مهر ماه سال ۹۹ به آغوش خانواده بازگشتند ولی هنوز هستند شهدایی که پیکرپاکشان هنوز در به آغوش خانواده بازنگشته و همسر، فرزندان و پدر و مادر این شهیدان کماکان چشم انتظار خبری از پیکر عزیز خود می گردند.
دستور سردار سلیمانی برای تفحص شهدای مدافع مفقود شده در سوریه
بازگشت مفقودین خان طومان و جنوب سوریه به قدری برای شهید حاج قاسم سلیمانی اهمیت داشت که دستور تفحص پیکر مفقودین را صادر و گفت: به محض آزادی خان طومان و جنوب سوریه، عملیات جست و جو را آغاز کنید زیرا من شرمنده خانواده شهدای مفقود الاثر هستند.
وقتی صحبت از مفقودی می شود چهره مادران و همسرانی جلو چشم نمایان می شود که سال ها دلتنگی خود را با یک قاب عکس در میان می گذارند و منتظرند تا خبری از گمشده خود به گوششان برسد.
تفحصی که خبر از بی قراری ها می دهد
تفحص و جست و جو برای کشف پیکر یک شهید برای مادران و همسران شهدا واژه مقدس و ارزشمندی است زیرا آنان سال هاست با آن داستان ها داشته و اشک ها ریخته و انتظارها کشیده اند و هر گاه دلشان گرفته و دلتنگ دردانه خود می کنند، سر مزار شهدای گمنام دل بی قرار خود را تسکین می دهند.
آری تفحص پر است از این بی قراری ها و این بی قراری را عکس شهدا بیشتر و بهتر روایت می کنند، در این سال ها این عکس ها چه چیزها که نشنیده اند از درد و دل های شبانه تا رمز و رازهای مادر و همسری که هنوز چشم به راه دیدار است.
بانوانی که پیرو اسوه صیر حضرت زینب (س) هستند
مادران و همسران شهدا خط مقدم هر نبردی هستند و به مصیبتی که بر زندگی آنان افتاده فکر نمی کنند، دل نازکانی که عطوفتشان از دل صخره ای سخت می جوشد ولی شکفه ای نمی کنند زیرا آنان پیرو بانوی صبر و استقامت خانم حضرت زینب هستند.
صبوری آن ها صبوری بی حساب آن ها در زندگی نا امن وانفسا، شگفت انگیزترین حکایت هاست و همین صبوری و همراهی است که آنان را پیشاپیش مردانشان در خط مقدم جبهه های نبرد قرار داده است و چه خوش گفت سید شهیدان اهل قلم: تنها عاشوراییان را بدان بلا نیازموده اند صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است و کار به «یا لیتنا کنا معک» ختم نمی شود.
شهدای گمنام و شهدای مفقود مدافع حرم سال ها گمنام می مانند و به یکباره نامشان هویدا می شود و همه حیران از اینکه این شهدا گاه با گمنامی و گاه با شناخته شدن چه پیامی دارند.
شناسایی یوسف گمگشته گیلانیان بعد از هفت سال
پیکر شهید محمدرضا یعقوبی بعد از تشییع در مرقد امام هشتم ما شیعیان به تهران و سپس به معراج شهدا منتقل شد تا خانواده این شهید در تنهایی خود با عزیز تازه پیدا شده خود درد و دلی کنند.
وداعی از روی دلتنگی با شهید در معراج شهدا
از شهید مدافع حرم یعقوبی دو پسر متولد سال ۶۷ و یک پسر متولد سال ۷۲ به یادگار مانده است، شهید یعقوبی وقتی به شهادت رسید فرزندانش ۲۸ و ۲۳ ساله بودند ولی دیگر تکیه گاه پدری را حس نمی نکردند و خود تکیه گاه مادر شدند.
وقتی پیکر هشت شهید تازه تفحص شده را برای وداع با مردم به معراج شهدای تهران منتقل می کنند، سراسیمه همسر و ۲ فرزند شهید یعقوبی خود را به معراج شهدا می رسانند تا پیکر پدر خود را به آغوش گرفته و از تمام دلتنگی هفت ساله خود بگویند.
پیکر شهید شهید یعقوبی اکنون در آغوش همسر و فرزندانی است که هفت سال دلتنگشان بودند، آنان دلتنگ مردی بودند که همیشه دوست داشتند در کنارشان باشد ولی اکنون قد و قواره پدر کوچک شده ولی باز هم در آغوش خانواده است.
همسر شهید آرام و قرار ندارد و از مسوولان می خواهد اجازه باز کردن کفن را بدهند ولی فرزندان شهید که بی قراری مادر را می بینند می گویند امکان چنین کاری وجود ندارد و در همین حین مداح روضه سیدالشهدا را خوانده و همسر شهید یعقوبی در آغوش همسرش اشک از چشمانش جاری می شود و اینگونه آخرین وداع آنان رقم می خورد.
امثال شهید یعقوبی ها با شجاعت و از جان گذشتگی، امنیت و آرامش را برای نسل های آینده وطن خود به جا گذاشتند، چه بسیاری از شهیدان فرزندان خود را نیز ندیدند و فرزندانشان برای همیشه از دیدار آن ها محروم شدند و چه مادرانی که فرزند از جان عزیزتر خود را راهی میدان جنگ کردند تا از جان و مال و ناموس مسلمین و حرم اهل بیت (ع) دفاع کنند و چه زنانی که همسرانشان را از دست دادند اما با غیرت و از خود گذشتگی فرزندان بی گناه شهدا را به سختی اما به درستی بزرگ کردند و پرورش دادند تا راه شهیدان ادامه داشته باشد.
شهیدی که به شهید لیله القدر شهرت یافت
شهید یعقوبی یکی از آن دست شهدایی است که عاشقانه دلباخته مولا امیر المومنین(ع) و مولای خود سید الشهدا بود و چه زیبا در نیمه شب ۱۹ رمضان شب ضربت خوردن امیرالمومنین(ع) در سوریه و در دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام در عملیات مستشاری به شهادت رسید و به همین دلیل وی را شهید لیله القدر می نامند و به مانند سرور و سالار شهیدان پیکرش ارباً اربا شد.
ردپای یاران امام حسین (ع) در روح مدافعین حرم
در همه این وقایع می توان ردپایی از یاران و دشمنان امام حسین (ع) را اینبار در افرادی جدید دید، پیکر و روح محمد رضا یعقوبی را در رزمندگان میانسال میدان دفاع مقدس و جبهه مقاومت از شهید املاکی گرفته تا سردار همدانی دید، وهب را در کالبد شهدای اقلیت مدافع حرم تیپ فاطمیون پیدا کرد که برای یاری از دین خدا و مقابله با دشمن به میدان رفتند و حر را در آن ها که نور ایمان و یقین بر دل هایشان تابید و متحول شدند و به صف خوبان پیوستند.
شهید محمدرضا یعقوبی که یکی از نیروهای متخصص در جنوب سوریه یود در همان نخستین حضورش در جبهه های مقاومت، طی یک عملیات شناسایی توسط تروریست های تکفیری به درجه شهادت نائل آمد.
شهید یعقوبی که همواره درمنطقه «خلصه» سوریه به فرماندهی سردار شهید حق بین حضور داشت از جمله نیروهای فعال و متخصص منطقه بود و از معدود شهدایی بود که شب ها تا صبح در کنار نیروهای زینبیون، حیدریون، فاطمیون و… در سنگر نگهبانی همراهی می کرد.
تجلی جمله شهید سلیمانی در محمدرضا یعقوبی
شاید در چند سال اخیر به گوشتان خورده باشد که می گفتند مدافعین حرم برای پول می روند ولی شهید محمدرضا یعقوبی تمکن مالی برخوردار بود اما گویا گمشده ای داشت و کلام حاج قاسم مبنی بر اینکه تا شهید نباشی شهید نخواهی شد در ایشان تجلی یافته بود و او در جستجوی گمشده وجودی خویش بود.
پایان پیام/۳۳۸۹