در حال بارگذاری... لطفا صبر کنید.
به گزارش ایسنا، نکته قابل توجه اما سختی های این سفر است که حتی با وجود گسترش زیرساخت های مربوطه، گاهی اوقات مسافران درباره آن صحبت می کنند؛ سختی هایی که بخشی از آن به دلیل طولانی بودن زمان سفر است. اما حدود ۱۵۰ سال قبل افراد با چه شرایطی عازم خانه خدا می شدند؟
نگارش سفرنامه هایی که روایتگر سفر حج هستند از دوره قاجار رونق بیشتری گرفتند و به همین دلیل است که به شکل منسجم تری می توان دریافت که رفتن به این سفر تا چه حد اهمیت داشته و به میزان زیادی در شیوه زندگی و فرهنگ افراد اثرگذار بوده است؛ چنانچه با خواندن این سفرنامه ها اقدام به برنامه ریزی برای مدیریت زندگی می کردند تا بتوانند رهسپار سفری شوند که حتی ممکن بود حدود ۲ سال طول بکشد! هرچند مشخص نبود بازگشتی در کار باشد چراکه گاهی فرد حتی پیش از حاجی شدن از دنیا می رفت و اهالی کاروان او را در نزدیک ترین شهر زیارتی مسیر به خاک می سپردند و به مسیر خود ادامه می دادند.
سفرنامه ها می تواند نشان دهنده بخشی از فرهنگ زندگی مردمی در گذشته دور باشد که آنچنان خود را مقید به انجام این فریضه می دانستند که حاضر بودند هر سختی از جمله مصائب دوری طولانی مدت از خانواده، وجود راهزنان و گاهی سرقت تمام دارایی ها، سفر دریایی درحالی که پیش از آن هیچ تجربه ای نسبت به آن نداشتند، بیماری های سخت و... را به جان بخرند. در این بین اما چنین سفری برای یک زن در عهد قاجار به ویژه در صورتی که قرار بود به تنهایی عازم شود، مشکلات خاص خود را داشت.
سفرنامه های نوشته شده توسط حاجیه خانم های قاجاری نشان می دهد که باید به طور کلی این تصور که زنان نمی توانستند به تنهایی از پس مدیریت شرایط برآیند را کنار بگذاریم. هرچند نباید فراموش کرد با اینکه زنان اشراف زاده، وابسته به دربار و یا متمول شانس بیشتری برای رفتن به حج تمتع را داشتند، با این حال زنان طبقه متوسط نیز با کارهایی مانند بخشیدن تمام مهریه خود، شوهرانشان را قانع می کردند تا عازم دیار وحی شوند.
با اینکه نوشتن خاطرات سفر به خانه خدا از دوره قاجار به فرهنگی نانوشته تبدیل شده بود، اما آنچه که از سفرنامه هایی که به قلم مردان نوشته شده است به دست می آید، تنها برخی نکاتی کلی است. آنها نکاتی که در طول مسیر دیده اند را کنار هم گذاشتند تا یک تصویر برایمان ساخته شود اما بخش هایی را جا انداخته اند. درحالی که در نقطه مقابل می توان در نوشته های زنان جزئیات، روزمرگی ها و ریزه کاری هایی از این سفر پر مخاطره را خواند که نشان دهنده گوشه ای از فرهنگ، زندگی اجتماعی و روابط افراد است.
از طرفی با توجه به اینکه افراد از شهرهای مختلف عازم مکه می شدند، ما اکنون با سفرنامه هایی مواجه هستیم که نویسندگان آنها مردمانی با فرهنگ های متفاوت هستند و همین موضوع باعث شده است تا خرده فرهنگ های هر منطقه هنگام نگارش خاطره سفر قید شود. از سوی دیگر با اینکه مسیرهای متفاوتی برای رفتن به مکه وجود داشت اما یک نقطه اشتراک در تمام آنها، گذر از شهرهای مختلف بود. موضوعی که سبب شده است تا مسافر در طول مسیر با فرهنگ این شهرها آشنا شده و مواردی که به نظرش جالب توجه بوده است را قید کند.
گوشت و روغنش مزه ولایت خودمان را نمی دهد!
یکی از سفرنامه های قابل توجه را «عالیه خانم شیرازی» به رشته تحریر درآورده است؛ زنی میانسال و سرشناس که از کرمان عازم حج می شود، در مسیر خود شهرهای اصلی بندعباس، بمبئی، مکه، جده، مدینه، نجف، کربلا، بغداد، سامرا، کرمانشاه، قم، کاشان، تهران و دربار ناصری را می بیند و درباره هریک از آنها نکاتی که نظرش را جلب کرده می نویسد.
در ادامه بخشی از خاطرات او از این سفر دور و دراز را می خوانیم که البته بخش قابل توجهی از آن صرف نگارش حواشی پیرامون این سفر زیارتی است تا شرح چگونگی یک حالِ روحانی!
او و همراهانش که تصمیم گرفته بودند از راه دریایی به مکه بروند، پس از یک ماه و بعد از طی مسافتی طولانی با کشتی به بمبئی می رسند. عالیه خانم در سفرنامه خود درباره این شهر آورده است: «رفتیم بازار گردش. هوش از سر فلک بیرون می رود. تمام بازار زن های هندو نشسته اند، میوه می فروشند. بازار قصابی رفتیم، مسلمان ها گوسفند می کشند و می فروشند. رفتیم بازار میوه فروشی، موز، انبه، انار، انجیر، نارنگی، نارنج و چند جور دیگر بود که نشناختم ولی گران بود.»
آنها مدتی برای استراحت در بمبئی به خانه یک آشنا می روند و عالیه خانم درباره این بخش از سفر می نویسد: « از کرمان تا اینجا حمام نرفته بودیم، حمام پاکیزه خوبی بود. ناهار آوردند و در حمام خوردیم. بیچاره ها خیلی مهمان داری کردند. هر روز صبح اول چای، شیر و بعد از ناهار قلیان، سرشیر، آلو، پنیر، نانِ تر و نانِ خشک می آوردند. خیلی نان خوبی دارند، سفید مثل برف. گندم را با آراد چرخ می کنند. اگر ما بپزیم به این نرمی نمی شود. خلاصه ناهار می آوردند از همه چیز، ولی گوشت و روغنش مزه ولایت خودمان را نمی دهد. عصر هم عصرانه کاهو، هندوانه، موز، انبه، نارنگی، گوشفیل و... می آوردند که ما بخوریم و ببینیم.»
او که به نظر می رسد از این مهمان نوازی خرسند است، ادامه می دهد: «روزها ما را می برند تماشاخانه ها به گردش. یک روز رفتیم باغ ملکه انگلیس، نمی دانم بنویسم چقدر بزرگ بود. درخت ها جور به جور که ما یک کدام را ندیده بودیم. گل های رنگ به رنگ ولی هیچکدام بو نمی داد. هوش از سر فلک بیرون می رود. بنده قوه نوشتن ندارم که به چطور عنوان کنم. تا خود شخص نبیند، نمی فهمد.» این بخش است که نشان می دهد سفر حج علاوه بر ابعاد زیارتی می توانسته دریچه جدیدی از جهانی را به سوی زنان و مردانی باز کند که شاید حتی تا قبل از آن از شهر خودشان هم خارج نشده بودند.
اعمالی به جا آوردم، همه با آه و ناله!
در نهایت او و همراهانش پس از سختی های فراوان مُحرم می شوند و اعمال حج را آغاز می کنند. عالیه خانم درباره این مقطع از سفر می نویسد: « جای جمیعا خالی، خداوند نصیب و روزی همه بگرداند. طواف کردیم، سعی صفا و مروه را هم کردیم. آمدیم منزل، بنده یک طرف افتادم. تب کردم به شدت، ضعف قلب شدت دارد. یکشنبه هشتم ذی حجه الحرام رفتیم به صحرای منا. بیابان پر از آدم و شتر، قریب صدهزار آدم و صدهزار شتر. صبح نماز کردیم آمدیم در عرفات. باز هم بیابان مالامال آفتاب گرم که چه عرض کنم. در چادر به اعمال خود گرفتار، مثل مرده! خداوند نصیب کافر نکند در غربت ناخوشی. نمی دانم منِ بیچاره بدبخت فلک زده چه حالت دارم، خدا می داند و بس. حج نساء را به جا آورده، آمدیم منزل افتادم با حالت خراب مگر خداوند از کرم و لطف خودش اعمال ما رو سیاه ها را قبول کند ولی الحمدالله به هر طوری بود اعمالی به جا آوردم، اگر خداوند قبول کند همه با آه و ناله.»
پی نوشت: در بخش هایی از این گزارش از اطلاعات جلد اول «پنجاه سفرنامه حج قاجاری به کوشش رسول جعفریان» و کتاب «چادر کردیم رفتیم تماشا؛ سفرنامه عالیه خانم شیرازی» استفاده شده است.
انتهای پیام