در حال بارگذاری... لطفا صبر کنید.
خوش رقصها که سر تا پا بی خیالیند
عاقل ترین جنون زده ی این حوالیند
حلاج های پنبه به گوشی که تا ابد
محکوم سر بداریِ بر دارِ قالیند !
یا عاشقانه سرگرم شیر دوشیند
یا شاعرانه مشغول ماست مالیند !
بی دردهای غرب پرستی که هیچ وقت
باور نمی کنید بگویم شمالیند !!
افکارشان تجسّم پاکی نه اینکه نیست
بیچاره ها گرفتار بی مجالیند
این چاپلوسهایِ ریاکارِ کاسه لیس
از مهر و عقل و عاطفه وعشق خالیند
نان شغالها هم آجر شده است چون
سگهای زرد هم اینجا خال خالیند !!
گلهای مریمی که در این باغ رسته اند
مصلوبِ فصلِ بی کسی و خشکسالیند ...